"اتحادیه اروپا" فقط یک رویا بود
رویای داشتنِ جهانی که همه در کنار یکدیگر به کار و زندگی مشغولند، با شکست ایدئولوژیِ چندگانگیِ فرهنگی روبرو شد/ فرهنگهای مختلف به هیچ وجه در نظر ندارند تا در کنار یکدیگر قرار بگیرند
گروه بینالملل - نسیم: رویای داشتنِ جهانی که همه در کنار یکدیگر به کار و زندگی مشغولند، با شکست ایدئولوژیِ چندگانگیِ فرهنگی روبرو شد. فرهنگهای مختلف به هیچوجه در نظر ندارند تا در کنار یکدیگر قرار بگیرند.
سیاستمداران اذعان دارند که میزبانان از حضور مهمانان خوشنود نبوده و مهمانان نیز خواهان پایان دادن به آداب و رسوم خود نیستند.
آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، اولین کسی بود که به وجود این مشکلات، اعتراف کرد. او در نوامبر ۲۰۱۰، به این واقعیت معاصر اشاره کرد که جوامع مختلفی در یک کشور دور هم جمع شدهاند که هیچ تعاملی با یکدیگر ندارند. به گفته وی، این انزوا، اثبات کننده «شکست مطلق» سیاست چندگانگی فرهنگی است. مرکل با غافلگیر کردن کامرون عنوان کرد که شهروندان جدید بریتانیایی دارای هیچگونه عناصر هویت اجتماعی مشترک نیستند.
به گزارش اسپوتنیک، کمی دیرتر، نیکولا سارکوزی نیز به شکست این استراتژی اذعان کرد. به عبارت دیگر، بعد از نیم قرن، مشخص شدکه این آزمایش، شکست خورده است. به باور طراحانِ سیاست مذکور، این طرح برای دفاع از دموکراسی و آزادیهای فرهنگی ارائه شده بود. اما آخر به اینجا رسید که ما شاهد وجود محلهها و شهرکهایی شدیم که ساکنین در آن، طبق روال و آداب و رسوم خود زندگی میکنند. و حتی قوانین و قواعد حاکم در این خرده اجتماعات فرهنگی به مراتب سختگرانهتر از کشور مبدا میباشد.
اولویت اجرای قوانین این جوامع، حتی ارجحتر از قوانین حاکم است. کسب موفقیت حتی یک نماینده از این جوامع در میهن جدید، اتفاق نادری است. به همین دلیل است که آلمانیها بسیار مشتاقانه بیانگر این مثال هستند که در آوریل ۲۰۱۰، آیگول اوزکان، یک زن ترک تبار، به سمت وزیر دولت ایالتی نیدرزاکسن، منصوب شد. پاول تاروسین، استادِ دپارتمان مدیریت عمومی از دانشگاه دولتی مسکو، با این نتیجه گیری میگوید که طراحان پیاده سازی ایده چندگانگی فرهنگی، موفق نبودند:
«آخر انتظاری که در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی در خصوص آسمیله شدن و فرهنگ پذیری مهاجرین و همچنین پذیرش ارزشهای فرهنگی و سیاسی کشورِ حاکم میرفت، عملی نشد».
پاول تاروسین در ادامه میگوید که سیاستِ ارائه کمکهای مالی و مستمری به مهاجرین، اغلب اینگونه ختم میشود که دیگر آنها تمایلی برای پیشرفت و تکامل ندارند:
«مسایلی که برای نسلهای دوم و سوم مهاجرین پیش میآید بگونهای است که دیگر آنها خود را مهاجر حس نمیکنند. زمانی که من در فرانسه بودم، با یک مقام ارشد صحبتی داشتم. وی به من گفت که پناهندگانی، از کشورهای مالی و توگو به فرانسه مهاجرت میکنند و پس از مستقر شدن در فرانسه، اعضای خانوادههای خود را که از ۱۲ تا ۱۳ نفر متشکل میشوند را نیز نزد خود آورده و برای آنان تابعیت فرانسه میگیرند. آنها از دولت مساعده میگیرند. لذا اینجامعه بزرگ مهاجر به وابستگانی تبدیل میشوند که وبال گردن اروپائیان میشوند».
به نظر تحلیل گران اقدامات نادرست دیگری نیز وجود داشته که نیت خیر آنها را با شکست روبرو کرده است. در ابتدا تصمیم بر این بوده که به گروههایی کمک شود که به عنوان نمایندگان اصلی منافعِ تمام گروههای قومی، تلقی میشدند. این تعجب آور نیست: مقامات مسئول بدون وارد شدن به جزئیات فرهنگی، افراد و گروههایی را که به احتمال زیاد انعطاف پذیرتر بودند را انتخاب میکردند. در اینجا مشکل دیگری بوجود میآمد. آن گروهی که کمکهای مالی را دریافت میکرد، بجای تقسیم کردن آنها بین دیگر اقوام، پول را فقط صرف پیشرفت قوم خود میکرد. از طرف دیگر منافع دولت و کشور حاکم نیز در نظر گرفته نمیشد. رهبران جامعه مهاجر منتخب، با حفاظت از منافع خود، نه تنها با ساکنین بومی، بلکه با دیگر جوامع مهاجر نیز همکاری نمیکردند. نتیجه این رویکرد در حل مشکلات مهاجرین، باعث بروز وضعیت فعلی در بسیاری از شهرهای اروپا شده است: جوامع مهاجر طبق اصول خود زندگی میکنند، پلیس از ظاهر شدن در مناطق مهاجر نشین، پرهیز دارد و مقامات شهری به طور منظم هزینههای صرف شده در حل مشکلات مهاجرین را گزارش میدهند. اما در سالهای اخیر مشخص شد که ساکنین بومی اروپا از وجود
چنین تصویری، ناراضیاند. پاول سویاتنیکوف، کارشناس برجسته بنیاد دیدگاههای تاریخی میگوید:
«مشکلات بسیار جدیاند. چه باید کرد؟ آیا کشورها هویت خود را حفظ خواهند کرد؟ محبوبیت احزاب ضد مهاجر، رو به رشد است. انتخاب سختی در مقابل اروپاییان است. به طور کلی میزان زاد و ولد در اروپا، کم است. آنها بصورت استاندارد کاهش جمعیت خود را با جذب مهاجرین، جایگزین میکردند، اما اکنون مشخص شده است که مهاجران تمایلی به همگرایی و سازگاری با کشور میزبان، نداشته و پذیرای ارزشهای جامعه جدیدی که در آن زندگی میکنند نیز نیستند. و این ضربه بزرگی به ثبات در اروپا است».
مقامات براین باورند که وضعیت میتواند در هر زمان از کنترل خارج شود. به احتمال زیاد تلاش برای ایجاد موانع در راه ورود پناهندگان غیر قانونی، باعث بروز موج نارضایتی در میان مهاجرین مقیم در اروپا میشود. اما از طرف دیگر، ناتوانی در ایجاد رشد اقتصادی، منجر به افزایش تمایلات راست گرایانه در میان اروپایی خواهد شد.