"برنامه جامع تعامل"؛ ادغام ایران در نظم جهانی با ناظمی آمریکا
یاسر جلالی کارشناس مسائل سیاسی نوشت: هدف نهایی آمریکا از تعامل با ایران، ادغام آن در نظم جهانی با ناظمی امریکا خواهد بود/ برجام و مسیری که در امتداد آن شروع شده است، نشانهای ملموس برای پیگیری پروژه تغییر در ایران است
به گزارش «نسیم» متن کامل یادداشت یاسر جلالی کارشناس مسائل سیاسی به شرح زیر است:
آنچه به عنوان برجام خوانده میشود، بعد از بررسی در مجاری قانونی -ولو به صورت مشروط- و با اعلام نقایص تصویب ، عملیاتی و اعمال خواهد شد. باید توجه کنیم که اثرات اقتصادی و حتی اجتماعی جمعبندی اخیر که بعد از تصویب توافق خوانده میشود، واقعی، عینی و عمیق نبوده و القایی، روانی و زودگذر است. در این فضای غیر واقعی، دولت به دنبال ایجاد ابرهای مصنوعی و خلق سایههای بیشتر در قالب فضاهای غیرواقعی برای شکل دادن ذهنیت مردم و حفظ آن خواهد بود.
بحث بر سر نقاط قوت یا ضعف و اشکالات پرحجم جمعبندی به دست آمده، لازم و مفید است اما ماندن در جزئیات این برنامه و مشغول کردن تمام توان در این ایستگاه، منطقی و درست به نظر نمیرسد. برجام محصول اولیه و کوچک، اما مقدمه غنی، مهم و اثرگذار در مسیر پیادهسازی برنامه جامع تعامل است. بدون در نظر گرفتن ابعاد وسیع برنامه جامع تعامل و با صرفاً با تأکید بر تحلیل برجام، اشتباه در محاسبه و فهم فضا ایجاد خواهد شد.
اما برنامه جامع تعامل چیست، چه اهدافی را دنبال میکند، چه ابعادی دارد، و گامهای بعد از برجام چه خواهد بود؟ این سؤالها محور سلسله یادداشتهایی به هم پیوسته و مرتبط است که به مرور منتشر خواهیم کرد و این نوشتار مقدمه این یادداشتها است.
بیایید در ابتدا برگردیم به دو سال و نیم پیش؛ جان کری، وزیر امور خارجه جدید امریکا در نطق خود در پنجم بهمن ماه 1391 در سنای امریکا، به نکات مهمی در رابطه با ایران و استراتژی ایالات متحده برای مواجهه با جمهوری اسلامی پرداخت. چند روز پس از این نطق، که به منزله سرخط سیاست خارجی دولت جدید اوباما مطرحشده بود، در قالب یک متن پژوهشی با عنوان « دوران سرنوشتساز » به بررسی دقیق این استراتژی و واکاوی دقیق ابعاد و تاریخچه آن پرداختیم.
در ایام انتشار متن قبلی، یعنی سی ماه پیش، مباحث و گزارههای طرحشده در آن، از سوی بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران دور از انتظار به نظر میرسید. به عبارتی کمتر کسی بود که با قاطعیت از بالا بودن احتمال انعقاد توافقنامه هستهای و نیز مذاکره مستقیم ایران با امریکا سخن بگوید یا آن را تأیید کند. در متن قبلی به حذف گزینهی مهار [1] و تأکید بر دو گزینهی دیپلماتیک از سوی سیاستمداران امریکایی در راستای سیاست جلوگیری و ممانعت [2] و تلاش برای پیادهسازی برنامه جامع تعامل اشاره شد. بحثی که بسیاری، آن را توهم و خیالبافی میدانستند. اما آنچه پیشبینی میشد محقق گشت و به واقعیتی انکارناپذیر و بخش مهمی از تاریخ، تبدیل شد که دیگر قابل انکار نبود. البته بودند معدود کسانی که این مباحث را جدی گرفتند و آماده مواجهه با واقعیت شدند.
جالب اینجاست این مباحث در بخشی از متفکرین و سیاستمداران غربی نیز مورد خدشه بود و این نکتهای است که کارشناس ارشد بروکینگز را نیز آزرده است: در ابتدای سال گذشته میلادی، هنگامی که من پیشنهاد تعامل بیشتر با ایران را میدادم، بسیاری تصور میکردند این صرفاً خیالبافی و آرزویی واهی است، زیرا اختلافات آمریکا با ایران که بیش از یک نسل از آن میگذرد، آنچنان نهادینه شده بود که هیچکس حتی احتمال گفتگو میان دو کشور را نمیداد. این در حالی است که یکی از نکات درباره ایران، غیرقابلپیشبینی بودن تحولات این کشور و عملکرد مقامات آن است. پس از پیروزی غیرمنتظره حسن روحانی، در انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن، ناگهان ورق برگشت، زیرا وی صراحتاً از مذاکره با غرب و حتی آمریکا، به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی ایران سخن میگفت. البته نباید این مسئله را نیز نادیده گرفت که سیاستهای باراک اوباما که از سوی هر دو جناح چپ و راست در آمریکا مورد انتقاد قرار گرفته بود. در نهایت، به تعامل بهتر با ایران کمک کرد. [3]
همانطور که در آن متن با شواهد و مستندات اشاره شد، امریکا در مواجهه با ایران اسلامی و انقلابی یا باید به توافقی با محدودیتهای پایدار برای این کشور دست مییافت یا درگیر جنگی با هدایت مستقیم امریکاییها در خاورمیانه تا ده سال آینده میشد. معلوم بود که گزینه دوم ضمن پرهزینه و پر ریسک بودن قابلیت عملیاتی شدن و تحقق اهداف مورد نظر را ندارد و این گزاره بارها تکرار میشد که سال ۲۰۱۳ سالی سرنوشتساز در میدان مواجهه غرب و ایران خواهد بود .
از داخل ایران پالسهایی جدی ارسال میشد که بخشی مؤثر و در حال گسترش در بدنه سیاسی کشور به دنبال مذاکره و حلوفصل مسئله هستهای است. این خواسته از دایره اصلاحطلبان و لیبرالها فراتر رفته و بهکرات از زبان اصولگرایان هم شنیده شده میشد. جمعبندی این بود که: «سیاست تحریم که در دهه اخیر توسط ایالات متحده امریکا در پیش گرفته شده در آستانه به ثمر نشستن است؛ تحریمها و فشار نتوانسته است ایران را به تسلیم وادارد ولی به نظر میرسد در متقاعد کردن بخشهای مؤثری از حکومت روحانیون برای بازبینی در گزینهها موفق بوده است ». [4]
امریکا به شدت دنبال یک توافق بر سر مسئله هستهای ایران بود ولو اینکه توافق اولیه و کوتاهمدت و محدود باشد. گفته میشد اگرچه یک توافق محدود نمیتواند به چالش هستهای ایران پایان دهد ولی شاید به افراد منطقیتر نظام قدرت بیشتری بدهد و اقدامات عملی و مصلحتاندیشانه در رابطه با مسائل هستهای ایران را افزایش دهد. چنین توافقنامهای برای ایالات متحده امریکا این نکته مثبت را دارد که برنامه زمانی هستهای ایران را به تعویق میاندازد و زمان ضروری را افزایش میدهد. [5]
توافق در دو مرحله ژنو و وین به سرانجام رسید اما توافق هستهای تمام ماجرا نیست. برنامه جامع تعامل، مستقیمترین و مطمئنترین راه در قبال تغییر ماهیت سیاسی و ایدئولوژیک رژیم خواهد بود. [6] در این مسیر مذاکره هدف نبود و نیست ؛ بلکه وسیلهای برای «تغییر محاسبه مسئولین»، «تغییر سیاست»، «تغییر رفتار»، «تغییر ماهیت سیاسی و ایدئولوژیک نظام» و در نهایت «تغییر رژیم» است.
برنامه جامع تعامل در تلاش است تا تهران را متقاعد سازد که از رفتارهایی که واشنگتن آنها را تهدیدکننده میپندارد، دست بردارد و « برای تحقق این سیاست، طیفی از انگیزههای سیاسی، راهبردی و اقتصادی پیشنهاد میگردد که آنقدر باید جذاب و فریبنده باشند که مقامات جمهوری اسلامی برای تضمین این منافع با طیب خاطر سیاستهای دردسرآفرین خود را کنار بگذارند ». [7]
امریکاییها به صراحت اعلام میکردند که مذاکره مستقیم و گفتگو با تهران شرط لازم تلاش آمریکا برای تعامل با ایران است. اما مذاکره یک ابزار است نه هدف. هدف نهایی تعامل، ایجاد محیطی توانمند و ساختار سیاسی مناسب برای حمایت از همکاری بین تهران و واشنگتن در خصوص موضوعات مشترک و ادغام آن در نظم جهانی با ناظمی امریکا خواهد بود. برجام و مسیری که در امتداد آن شروع شده است، نشانهای ملموس برای پیگیری پروژه تغییر در ایران است.
با ملاحظه آنچه واقع شد و تطبیق آن با طرحریزی و برنامهریزی دشمن، روشن است که ما وارد دوره جدیدی شدهایم. دورهای به شدت متفاوت در روابط ایران و غرب که برخلاف آنچه بعضی جریانها و افراد با خوشبینی به آن مینگرند، دوره سخت و دشوار و تاکنون حد زیادی منطبق بر برنامه بلندمدت دشمن است. برجام تهران را وارد روند به ظاهر دیپلماتیکی بر اساس برنامه جامع تعامل کرده است که تنها زمانی کامل میشود که توافقهایی اینچنین جدی و پرفایده برای غرب و در عین حال وسوسهانگیز اما محدودکننده، پرفشار و پرهزینه برای ایران بر سر مسائل بسیار بزرگتری به دست بیاید که برای غرب حیاتی است.
آنها به خوبی میدانستند که بعد از توافق موقت ژنو، «دیگر زمان افزودن بر تحریمها نیست. این کار میتواند نتیجه معکوس داشته باشد، و به نفع کسانی تمام شود که ادعا میکنند سیاستهای ایران هیچ تأثیری در نگرش و عملکرد غرب ندارد، و بنابراین اتخاذ موضعی منعطفتر برای ایران بیجا و غیرعاقلانه است. همانطور که «عباس ملکی» ، معاون سابق وزیر خارجه و از مشاوران مرکز تحقیقات استراتژیکِ «روحانی»، اظهار داشته است، «تحریمها پاشنه آشیل [نقطه آسیبپذیر] روحانی هستند. فشار بیشتر به نفع تندروها تمام خواهد شد، رویکرد ضد غربی آنها را تقویت خواهد ساخت، و در عین حال از فضای مانور روحانی خواهد کاست». [8]
این فهم قطعا در بازه بعد از ژنو تا وین تقویت شده و کارآمدی خود را به خوبی نشان داده است. در حال حاضر، توافق به دست آمده در مسیر عملیاتی شدن، دولت «روحانی» را تقویت کرده و به وی فضای سیاسی و رسانهای لازم جهت اجرای برنامههای خود را خواهد بخشید. اما در صورت شکست در نشان دادن عملی بودن توافق، دولت روحانی باید سیاستهای رادیکالی برای برقرار ماندن در ادامه مسیر، اتخاذ کند که این دورنما برای طراحان برنامه جامع تعامل، بههیچوجه مطلوب نیست.
سیاستگذاران غربی باید توجه خاصی به فرصتها و تلههایی که در زمان «محمد خاتمی» شاهد آن بودند داشته باشند، و مراقب باشند که موجب قدرت یافتن کسانی با تعامل مخالف هستند نگردند. این امر مستلزم هماهنگیهای دقیق و توجه خاص به جزئیات سیاسی است. [9]
امریکاییها به خوبی میدانند و میگویند که برای فائق آمدن بر "بدبینی" رهبری، باید صبور بوده و این نکته را در نظر بگیرند که روحانی باید کارآمدی مذاکره و گفتگو و نتایج ظاهری آن را به ایرانیان نشان دهد ولو اینکه این نتایج به صورت موقت و القایی باشد. قدم اول، دمیدن بر تسکین تحریمها و گشایش تعاملات جهانی است که با مانورهای سیاسی-رسانهای به خوبی قابلیت راضی کردن مردم را دارد. هدف امریکاییها در پیگیری این سیاست این است که ایرانیان متمایل به پذیرش یک سلسله معامله در امتداد خطوط ترسیمشده از سوی آنان باشند.
ضمناً مقامات امریکایی متوجه این نکته هستند که «بیش از حد مشتاق به نظر رسیدن ایالات متحده موجب تنزل جایگاه داخلی روحانی میشود. شیخ دیپلمات، فردی دُرست ، در زمان دُرست است» [10] که باید قدر این فرصت بزرگ را دانست و به راحتی نمیتوان آن را از دست داد...
در یادداشتهای بعدی به ابعاد مختلف آنچه به اختصار بیان شد و جزئیات حوزه اثر برنامه جامع تعامل، به تفصیل خواهیم پرداخت.
[1] containment
[2] prevention
[3] سوزان مالونی. 2014. اندیشکده بروکینگز
[4] ری تاکیه. ۶ دی 1391. اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا.
[5] همان
[6] کدام گزینه برای معمای ایران مناسبتر است؟ مرکز سابان (زیرمجموعه اندیشکده بروکینگز). 20 ژوئن 2009
[7] کدام گزینه برای معمای ایران مناسبتر است؟ مرکز سابان (زیرمجموعه اندیشکده بروکینگز). 20 ژوئن 2009
[8] جولای 2013. گروه بحران
[9] فرصتی شکننده: انتخابات 2013 ایران و پیامدهای آن؛ اندیشکده سلطنتی «روس» انگلیس
[10] سوزان مالونی. تیر 1392. اندیشکده بروکینگر