خرده یادداشت‌های «نسیم‌آنلاین» از جشنواره فیلم فجر/۱۰ و پایانی

حالِ جشنواره خوب است اما تو باور مکن!

کدخبر: 2010454

کسی فکری بکند برای سینمایی که این همه تلخی و تیرگی و فلاکت و بدبختی که هوار می‌کند در ذهن و روان مخاطب؛ کسی فکری بکند برای سینمایی که سینماگرش خسته نباشد و شعور مخاطب را به بازی نگیرد!

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، محمدصادق علیزاده- الف. ماراتن ده روزه اهالی سینما هم تمام شد و نشست‌ها برگزار و عکس‌ها گرفته و خدا قوت‌ها گفته و گزارش‌ها نوشته و اخبار مخابره و رفت تا سال بعد که دوباره سال تحویل دیگری برای هنر هفتمِ این دیار رقم بخورد. در این میان اما کاش فکری شود برای سینمایی که دیگر شان خود را نه قصه‌گویی که روایتِ هرمنوتیک‌وارِ ذهنِ تو در توی سینماگر می‌داند و حوصله تماشاگر را سر می‌برد و کاراکترهایش جا به جا در سکانس‌ها و پلان‌های متعدد، روی پرده به جان هم می‌افتند و فحش و فضیحت و فضولات انسانی حواله هم می‌کنند. کاش کسی فکری کند برای تماشاگری که روی صندلی سینما خمیازه‌ می‌کشد، کسی فکری کند برای سینمایی که دیگر حال خیلی‌ها را خوب نمی‌کند، کسی فکری کند برای سینمایی که برای میخ کردن تماشاگر چیزی در چنته ندارد جز شوخی‌های جنسی و زیرشکمی!

کسی فکری کند برای سینمایی که تبدیل شده‌ به کلوزآپ‌های صد و بیست دقیقه‌ای، کسی فکری بکند برای سینمایی که دل تماشاگرانش لک زده برای لوکیشن‌های بیرونِ آپارتمانی و لانگ‌شات‌هایی که دلِ آدم را ببرد و بفهمد فرق تماشای فیلم بر پرده عریض سینما را نسبت به صفحه تلویزیون خانگی؛ کسی فکری بکند برای سینمایی که این همه تلخی و تیرگی و فلاکت و بدبختی که هوار می‌کند در ذهن و روان مخاطب؛ کسی فکری بکند برای سینمایی که سینماگرش خسته نباشد و شعور مخاطب را به بازی نگیرد و در نهایت کسی فکری بکند برای سینمایی که سینماگر و مدیران و متولیانش ادعای مردم را دارند اما سالن‌ها و صندلی‌های خالی و آپارات‌چی‌هایش واقعیت تلخِ دیگری را نشان می‌دهند!

ب. سهم تماشاگرانِ شب آخر جشنواره در سینمای برج میلاد، همگی ریخته شد به سبدِ «سیانورِ» بهروز شعیبی. شعیبی در «سیانور» رفته است به سراغ تسویه حساب‌های خونینِ دو جناح مسلمان و مارکسیستِ سازمان مجاهدین خلق و تلاش کرده تا روایتی پلیسی و جاسوسی از این انحراف ارائه دهد. چه ظرفیتی دارد تاریخ معاصر این سرزمین که واقعه و حادثه‌اش نه یک فیلم که سریالی سلسله‌وار است. «سیانور» نه یک بلکه چند سر و گردن بالاتر است در قیاس با فیلم هم‌نوع و هم‌موضوع و هم‌ژانر هم‌ردیف خود که «امکان مینا» باشد و سهم قابل توجهی از سیمرغ‌های جشنواره سی و چهارم را از آن خود کرده است. واقعیتی که البته به زبان خیلی از مخاطبان هم آمد و در گفتگوهای خصوصی و نیمه خصوصیِ بعد از اکران هم حسابی در آمدند از خجالت «امکان مینا» و کمال خان تبریزی و سلیقه هیات داوران!

ج. محیط میلاد در شب آخر بر خلاف شب‌های گذشته، امنیتی‌تر می‌نمود. بازرسی بدنی و چک کردن با فلزیابِ دستی هم اضافه شده بود به گیت ایکس‌ریِ ورودی سالن که برخلاف تصور و افواه عمومی به تیم امنیتی برج میلاد مربوط می‌شد نه پلیس امنیت و ماموران ناجا. نعمتی است این امنیت که ارزش و حتی حرمتش در نبودنش مشخص می‌شود و رخ عیان می‌کند که فرموده باشند دو نعمت از نعمات الهی به چشم نمی‌آیند و یکی‎شان امنیت است. فضای عمومی داخل مرکز همایش‌ها هم نسبت به دو سه شب قبل شلوغ‌تر می‌نمود که البته در ادامه مشخص شد بی‌ارتباط نیست با اکرانِ فیلم شعیبی! پرانتز را ببندم که سلامتی هم دیگر نعمتِ‌ مجهول است!

د. نورافشانیِ آسمان به بهانه سالروز جشن انقلاب در یکی از شب‌های سرد زمستانی از تپه‌ای مشرف بر اتوبان‌های حکیم و همت هم از دیگر برنامه‌های شبِ آخر بود. بماند که ظاهرا چاشنی بعضی‌هاشان نم کشیده بود و کانّه خمپاره‌های فاسد نرسیده به میانه آسمان، کله پا شده و راهی زمین می‌شدند. به خلاف تصور اولیه، جمعیت قابل توجهی هم در محوطه بیرونی برج حاضر بودند و در آن میانه نورافشانی، شعار الله اکبر جمع هم چاشنی شد و شکافت دل سیاه شب را تا در این انبوه تلخی‌ها و تیرگی‌ها و فلاکت‌ها یادمان نرود که فجر است و دهه‌ای که این جشنواره قرار بوده سمبلِ بصری آن باشد روی پرده و هویتی داشته باشد متناسب با آن! ترافیکِ حکیم و همت،‌ سنگین‌تر شده و یحتمل چشم خیلی‌هاشان مانده به نورافشانی آسمان!

ارسال نظر: