رضا غلامحسین نژاد

استاد! کاش در فتنه ۸۸ به فکر جلوگیری از سواستفاده ها بودید

کدخبر: 2016628

آیا آن روزها کسانی نبودند که از مخالفت و اظهار نظرهای سیاسی شما سو استفاده کنند و سخنان شما را در تعارض با گذشته تان و پشت کردن به هر آنچه قبول داشتید (و دارید) بپندارند؟ به نظرم کمی دیر به فکر افتادید که مراقب فرصت طلبان و گروه خاص باشید.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، رضا غلامحسین نژاد*- روز گذشته زمانی که مثل هر روز در صفحات وب به دنبال اخبار مربوط به شعر بودم و در خبرگزاری ها و سایت های شعری به دنبال شعرهای جدید شاعران بودم به خبری که در مورد استاد عزیزم جناب عبدالجبار کاکایی بود برخوردم که حسابی مرا درگیر خودش کرد.

استاد در مصاحبه ای از مظلومیت شهدای مدافع حرم گفته بودند که مانند مقتدایشان و خواهر غریبش حضرت زینب در غربت مظلومانه به شهادت رسیدند و چقدر این جمله تکان دهنده و اثر گذار است و خرسند شدم از خواندن این ظرافت شاعرانه و نگاه زیبایی که جناب کاکایی فرمودند.

اما در ادامه ی مصاحبه با اظهار نظرهای گویی دچار تناقض شده بودم. ایشان در خلال مصاحبه اظهار داشته بودند که‌" به همه کسانی که صادقانه برای دفاع از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه (س) که بنده هم به آن‌ها به خاطر سفرهای که به سوریه داشته‌ام تعلق خاطر دلی دارم، رفته‌اند و جنگیده‌اند احترام می‌گذارم اما از سرودن هر گونه شعر به دلیل اینکه به نفع جریان خاصی مصادره می‌شود خودداری می‌کنم."

لذا لازم دانستم به عنوان یک شاگرد که سال ها شاگردی شاعران بزرگی چون استاد کاکایی را کرده ام مثل همیشه سوال را بهانه گفتگو و تلمذ قرار دهم.

یادم می آید سال 88 زمانی که عده ای پس از آشوب ها همچنان بر طبل فتنه می نواختند و بدون اینکه راهشان را از راه کسانی که در خارج از کشور علیه مردم و نظام اسلامی می جنگیدند جدا کنند به مخالفتشان ادامه دادند در میان این جمع استادم جناب عبدالجبار کاکایی نیز حضور داشتند و حامی آن قوم بودند. سوالم این است که استاد گرامی چرا آن سال ها به دلیل سو استفاده فرصت طلبان و تروریست هایی نظیر سازمان منافقین نظرتان را مانند امروز مخفی نگه نداشتید؟ آن زمانی که دشمنی دشمنان نظام آشکارا و رو در رو بود؛ ملت تحت فشارهای متعدد اقتصادی قرار داشتند و تهدیدات مختلف به سوی ایران سرازیر می شد هم نظری که امروز در خصوص مدافعان حرم دارید را داشتید؟

آیا آن زمان و در میان حامیان جریان موسوم به "سبز" هیچ فرصت طلبی نبود که شما بخواهید راهتان را از آنان جدا کنید؟ آیا آن روزها کسانی نبودند که از مخالفت و اظهار نظرهای سیاسی شما سو استفاده کنند و سخنان شما را در تعارض با گذشته تان و پشت کردن به هر آنچه قبول داشتید (و دارید) بپندارند؟ به نظرم کمی دیر به فکر افتادید که مراقب فرصت طلبان و گروه خاص باشید.

اما استاد گیرم که فرصت طلبان در کمین باشند و منتظر مگر نه اینکه شاعران پیامبران روزگار خویش اند و پیام آور شعر و شعور و خرد؟

در هیچ جای روایات اسلامی و سخنان بزرگان و حتی حافظه ی تاریخی بشر نخوانده ایم که برای سو استفاده نکردن فرصت طلبان لب را از گفتن و سرودن حقیقت نگشایید و در هیچ برهه ای از تاریخ هنرمندان و خردمندان روشنی و حقیقت را از ترس سو استفاده کنندگان و فرصت طلبان گروهی خاص انکار نکرده اند خصوصا که شعر زبان حقیقت گویی و شعور است و مگر نبوده اند شاعرانی که در دوره ی اوج بیداد و استبداد حق را به روشنی سروده اند و به مردمانشان هدیه داده اند؟

هر چند برایم سوال است که از شهادت عزیزانی که در بینشان هم بسیجی است و هم غیر بسیجی، هم جوان است و هم پیر و هدفشان هم روشن و بی بدیل است چه سو استفاده ای ممکن است رخ دهد؟ یقین می دانم اگر تنها یک نفر از مردم امریکا و اروپا با چنین هدفی به شهادت می رسید و در راه عقیده و کشورش کشته می شد هنرمندانشان دیگر به فیلم سرباز رایان افتخار نمی کردند و صدها فیلم و شعر و داستان و رمان می ساختند و می نوشتند .

ما شاعران جوان که شعر را با اشعار زیبای شاعران بزرگی چون شما آموخته ایم شما را از خود می دانیم و دلسوز نظام و کشور مهربانی ها و شعور و خرد ایران.

به نظر این کم ترین، نسرودن حقیقت برای در امان ماندن از فرصت طلبی، خیانتی بزرگ است در حق انسانیت و پاکی.

امیدوارم بر من ببخشایید جسارتی که کرده ام و این سطور را صرفا گلایه ای بپذیرید از سوی شاگردی جستجوگر .

شما را به شعر شاملو میهمان می کنم که گفت :‌

گر بدین سان زیست باید پست

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسواسی نیاویزم،

بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست.

گر بدین سان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه،

یادگاری جاودانه، بر تراز بی بقای خاک.

یا حق

شاگرد کوچک شما رضا غلامحسین نژاد

* شاعر

ارسال نظر: