پرویز امینی
ابد و یک روز؛ درود به شرف اصغر فرهادی!
ابد و یک روز برای کامل کردن نشانههای خود در القاء تمام عیار وضعیت فلاکت بار، بحرانی و نفرت انگیز جامعه ایران، افغانی و افغانستان را به عنوان راه برون شد از این وضعیت حداقل برای سمیه، مادر و برادر بزرگتر ترسیم میکند. اینجاست که باید گفت درود به شرف اصغر فرهادی!
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، پرویز امینی- اگر بخواهیم درباره فیلم ابد و یک روز احتیاط کنیم میتوانیم از دو زوایه به آن نگاه و صحبت کنیم. یک بار ابد و یک روز به عنوان بازتاب یک تجربه خاص و حداکثر محدود اجتماعی که داعیه عمومیت ندارد و دیگری ابد و یک روز با مدعای بازتاب واقعیت کلی جامعه امروز ایران است. به دلایلی از جمله ماهیت سینما به عنوان یک نهاد اجتماعی و نیز دستهبندی ابد و یک روز در فضای سینمای اجتماعی و فقدان نشانه سینمایی و غیرسینمایی بر منحصر به فرد بودن تجربه ابد و یک روز و نشانههایی مثل خانه مثل مادر مثل نوید و فضای بین الااذهانی مخاطب که فیلم را انعکاس یک تجربه خاص و محدود در جامعه ایران نمیفهمد و حتی عنوان فیلم به ابد و یک روز که نشانهای از درک کلی سازندگان فیلم از جامعه ایران امروز است، کار را سخت میکند که فیلم را به انعکاس محدود و خاص از یک تجربه یونیک در ایران منحصر کنیم. بنابراین تحلیل فیلم به پیشفرض دوم که فیلم را بازتاب تحلیل سازندگان از کلیت جامعه ایران میداند متکی کردهایم.
«ابد و یک روز» به لحاظ فرم و جمعبندی محتوایی، به «جدایی نادر از سیمین» فرهادی با تفاوتهایی شبیه است. مثل جدایی، نماهای عمدتا بسته، نور کم نماها و پلانها و سکانسها و جاهایی دوربین روی دست و... است و مثل جدایی این جمعبندی را میخواهد به مخاطب بدهد که شرایط ایران، شرایطی نیست که انسان با انتخاب خود در آن بماند و اگر مانده است مثل یک زندانی ناگزیر و مجبور است.
اما تفاوت ابد و یک روز با جدایی در دو چیز است. یکم: شدت اسفناک بودن وضعیتی است که جامعه ایرانی در حال تجربه کردن آن است. در جدایی نادر از سیمین، کارگردان نوعی کمالگرایی را تعقیب میکند و یک جامعه اخلاقی که به ضرورت نیز، دروغ به عنوان نماد جهانشمول اخلاق، در آن گفته نمیشود را تمنا میکند. اکثر کاراکترها از فرهاد تا راضیه تا شوهر راضیه و معلم و فرزند دختر نادر و سیمین از سطح قابل قبولی از مراعات اخلاقی برخوردارند.
اما در ابد و یک روز، تقریبا همه کاراکترها دچار نابسامانی و چالشهای جدی و مردود در مسائل ابتدایی و اولیه زندگی هستند و عناصر محوری مثل برادر بزرگتر و مادر بچهها در وضعیت ماقبل اخلاق یا به نوعی ماقبل انسانیت هستند. برادر بزرگتر، برادر کوچکتر و معتاد و مواد فروش خود را به کمپ ترک اعتیاد برده تا در نبود او اولا مشتریهایش را تصاحب کند و ثانیا بتواند با خیال راحت خواهرش را معامله کند. درواقع غیرتیترین کاراکتر ابد و یک روز که مانع ناموس فروشی برادر بزرگتر است، بردار کوچکتر مواد فروش و معتاد است.
مادر که در نشانهشناسی جامعه ایرانی، نشانه همه خوبیها و پاکیهاست و برای همه حرمت دارد، در ابد و یک روز خلاصه همه زشتیها و ناپاکیهاست. فیلم با این سکانس آغاز میشود که فرزندان در حال تمیز کردن خانه مادر هستند که کثافت از سر روی آن میبارد. مادر در سیمای یک آشغال جمع کن که همه خانه را با این کار به کثافت کشانده است، تصویر میشود و چندش مخاطب را بر میانگیزاند. مادر همدست برادر بزرگتر برای معامله دختر است و همدست برادر کوچکتر در فروش مواد مخدر شیشه است.
مادر خانواده در ابد و یک روز یک شخصیت کاملا نفهم است. این قدر که اعصاب همه از دست او به هم ریخته است و حتی اعتراض سمیه دختر محجوب خانواده را نیز بر میانگیزاند. بعضی وقتها البته مادر خانواده نفهم نیست بلکه خود را به نفهمی زده است تا برای پلیدیهایش راه توجیه باز کند. در سکانسی درون پراید برادر بزرگتر، مادر در توجیه پنهان کردن مواد مخدر شیشه برادر کوچکتر میگوید که من فکر کردم تریاک است! بعد یکی از بچهها به او میگوید: مادر! تو چند نسلتون همه تریاکی بودید، بعد فرق شیشه و تریاک را نمیدونی؟! مادر خانواده طماع هم هست و به یک اسکناس پانصد تومانی از درآمد بچهها هم نظر دارد.
لوکشین اصلی فیلم که خانه مادر خانواده است، آنچنان از کثافت ظاهری و باطنی انباشته است که میتوان اسم کثافتخانه را به آن داد. سکانسی که نشان میدهد سرویس بهداشتی خانه گرفته است و سمیه دختری که نقش کوزت داستان را ایفا میکند، با چوب بلندی در حال فشار آوردن به فضولات انسانی برای راه باز کردن است، کثافت فیزیکی این خانه را به مخاطب القاء میکند و سکانسهایی دیگر که خواهران و برداران در حال پیدا کردن انواع مواد مخدر از تریاک تا شیشه و ترازو توزین مواد و موادی که بسته بندی شدهاند، باطن کثافت این خانه را بازنمایی میکنند. بخشی دیگر از باطن این خانه، در بازنمایی روابط بین خواهرها و برادرها و مادر با هم بازنمایی میشود که در یک سوء تفاهم کامل نسبت یکدیگر هستند.
یکی دیگر از مظاهر بدبختی وضع موجود، شرایط نسل آینده است که در کاراکتر نوید بازتولید شده است. نوید دانش آموز با استعدادی است که علیرغم چنین وضعیت خانوادگی، در درسهایش موفق است و شرایط ورود به مدارس استعدادهای درخشان یا تیزهوشان را دارد. اما به دلیل وضعیت نابسامان خانواده آینده او نیز در حال تباه شدن است. نوید یا باید مأمور خرید برادر کوچکتر شود و نیازهای او را تامین کند که نافرمانی از آن وی را مستحق اعمال خشونت علیه او میکند یا باید در کار و کاسبی جدید برادر بزرگتر که سرمایهاش را از معامله خواهرش و راه انداختن مشتریان مواد مخدر برادرش بدست آورده، پادویی کند.
اما کار به همینجا ختم نمیشود و فیلم از زبان برادر بزرگتر، دورنمای این وضعیت به شدت تأسف انگیز را در کلید واژه «ابد و یک روز» بازگو میکند. ابد و یک روز یعنی شرایطی که زندانی در زندان، تا یک روز بعد از مرگش، زندانی کشیدنش طول میکشد و تنها یک روز بعد از مرگش از زندان آزاد خواهد شد. یعنی شرایط افراد حاضر در جامعه ایران شبیه وضعیت زندانیای است که حکم ابد و یک روز را دارد و به احتمال بسیار قوی تا زمان مرگشان این حکم پابرجا خواهد بود اگرچه احتمال کوچکی وجود دارد که با گذشت حدود ۱۵ سال از حبسش، ممکن شود که حکم تغییر کند و فرد مشمول عفو شود. اما احتمال قویتر این است که هیچ راه نجاتی از این وضعیت نیست.
فیلم در کلید نجاتی که معرفی میکند، تفاوت دوم خود را با جدایی نادر از سیمین نشان میدهد. در جدایی خروج از ایران، کلید نجات است اما شواهد و قرائن نشان میدهد که آن جای غیر ایران، حتما افغانستان نیست. افغانی و افغانستان در جامعه ایران ولو به نادرست، نشانه اوج بدبختی و فلاکت امروز و بی آیندگی فرداست. اما ابد و یک روز برای کامل کردن نشانههای خود در القاء تمام عیار وضعیت فلاکت بار، بحرانی و نفرت انگیز جامعه ایران، افغانی و افغانستان را به عنوان راه برون شد از این وضعیت حداقل برای سمیه، مادر و برادر بزرگتر ترسیم میکند. اینجاست که باید گفت درود به شرف اصغر فرهادی!
* روز گذشته اعلام شد که فیلم "ابد و یک روز"، به عنوان یکی از فیلم های اکران نوروزی سینماها انتخاب شده است. قاعدتا نقدی که در ادامه می آید باید در همان ایام اکران فیلم منتشر شود ولی به دلیل تعطیلی نسبی رسانه ها در نوروز، این نقد اکنون منتشر می شود.