گزارش «نسیم آنلاین» از عیادت "فیروز زنوزی جلالی"؛

روزهای سخت نویسنده برگزیده جلال در بستر بیماری

کدخبر: 2026268

فیروز زنوزی جلالی، نویسنده برگزیده جایزه جلال آل احمد؛ اسفند ٩٤ بر اثر مشکل ریوی در بیمارستان بستری شد؛ به عیادتش رفتیم تا از حال و روز بیماری‌اش در این روزها بدانیم.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ زهرا جعفری- وقتی درب خانه اش باز می شود به سختی از تختش بلند می شود تا خوش آمد بگوید، تنفس برایش سخت است و با دستگاه نفس می کشد.

فیروز زنوزی جلالی نویسنده و برگزیده جایزه جلال آل احمد، اسفند ٩٤ بر اثر مشکل ریه در بیمارستان مسیح دانشوری بستری شد. وقتی از روزهای بستری شدنش می گوید، کمی ناراحت است ، می گوید از دکتری که تشخیص اشتباه داد و باعث شد تا ریه اش آب بیاورد. وسط صحبت هایش نفسش می گیرد و نمی تواند درست صحبت کند، می گوید بعد از اینکه مشخص شد که مشکل از ریه اش است به بیمارستان مسیح دانشوری می رود و با کمک دکتر ولایتی بستری می شود.

همسرش می گوید خیلی لاغر شده و از بین رفته است، خنده اش می گیرد و با همان نفس گرفته می گوید: وقتی جلوی آینه می ایستم و خودم را میبینم تعجب می کنم، مثل افریقایی های سوءتعذیه ای شده ام که همه استخوان هایشان مشخص است. همه اطمینان خاطر می دهیم که درست می شود و دوباره مثل قبل می شود. می گوید خیلی ها به دیدنم امدند، از معاون فرهنگی ارشاد تا مسئولان بنیاد ادبیات داستانی و دوستان نویسنده.

در مورد داشتن بیمه درمانی اش می پرسیم که می گوید چون کاپیتان یکم نیروی دریایی بوده، مشکلی بابت بیمه درمانی ندارد. از نمایشگاه کتاب می پرسد و اینکه شنیده است مسافتش دور است اما می گوید باز خوب است که یک مکان ثابت پیدا شد، نمایشگاه از خانه نشینی نجات پیدا کرد. گفت، مسئولان بنیاد ادبیات داستانی قول داده اند که کتاب برج ١١٠ را به نمایشگاه برسانند و مراسم رونمایی برایش بگیرند. از کتابش که حرف می زد چشمانش خیس شد، می گفت، دلم می خواهد بنویسم، دو کتاب ناتمام دارم " خویشتن کشی" که 70درصد آن را نوشته ام و "خورشید پنهان" که قرار است مجموعه 4 جلدی باشد و تنها دو جلدش را به پایان رساندم اما به خاطر مراحل شیمی درمانی اصلا نمی توانم روی خواندن کتاب و یا نوشتن تمرکز کنم.

همسرش می گوید، وقتی شیمی درمانی می شود تا یک هفته میلی به خوردن غذا ندارد و همین اذیتش می کند و باعث می شود روز به روز ضعیف تر شود. خودش از مراحل شیمی درمانی اش صحبت می کند، که باید تا چهار مرحله ادامه پیدا کند و دوازدهم اردیبهشت مرحله سوم آن است.

دیگر نشستن روی تخت هم برایش سخت می شود، یک ساعتی است که کنارش هستیم و صحبت می کند، وقتی که بلند می شویم ؛ سعی می کند از تخت بلتد شود اما با اصرارمان می نشید؛ می خواهیم تا عکسی به یادگار بگیریم؛ همسرش را هم صدا می کند.

حرف اخرمان می شود التماس دعای او که بتواند کارهای نیمه تمامش را به پایان برساند و چیزی نمی توان گفت جزء: اللهُمَ اشفِنی بِشَفائِکَ وَ داوَنی بِدَوائِکَ وَ عافَنی مِن بَلائِکَ فَاِنی عَبدک و ابن عبدک....

ارسال نظر: