یادداشت/ محمدعلی سافلی

"بادیگارد"، دوران محافظ بودن سرآمده؟

کدخبر: 2027946

سیر قهقرایی آثار حاتمی کیا با «چ» متوقف شد و بادیگارد تلاش وی برای رسیدن به دوران اوج خودش است هرچند هنوز بادیگارد به بی‌نظیری آژانس نمی‌رسد اما در شرایطی که سینمای ایران را تنها ژانرهای اجتماعی با مضوعات خیانت، قصاص، طلاق و... در برگرفته حضور فیلمی مانند بادیگارد کیمیاست.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، محمدعلی سافلی- «دوره‌ات سر اومده مربی»/ «تموم شد دهه شصت! الان دهه نوده» همین دو دیالوگ که شباهت بسیاری باهم دارد کافی است تا علاقه‌مندان به سینما یا تنها علاقه‌مندان فیلم‌های حاتمی‌کیا را به این نتیجه برساند که بادیگارد در امتداد آژانس شیشه‌ای است و حاج حیدر ذبیحی همان حاج کاظم دهه هفتاد است که به دهه نود رجعت کرده است. حاتمی‌کیا در اکثر فیلم‌هایش ارتباطی کم‌رنگ یا پررنگ با ارزش‌های دفاع مقدس و دهه شصت برقرار می‌کند. درواقع هدف او به یادآوردن گفتمانی است که تا حد زیادی در فضای کنونی جامعه به فراموشی سپرده شده است.

اگر در آژانس شیشه‌ای فراموش شدن جنگ و یادگاران آن یعنی جانبازان و شهدا را هشدار می‌دهد، در بادیگارد مزدور شدن محافظان شخصیت‌های سیاسی و بی‌اجر شدن حفاظت از آن‌ها هشدار می‌دهد. همان طور که در آژانس شیشه‌ای دوره حاج کاظم مربی بچه‌های جنگ سرآمده در بادیگارد هم دوره سرهنگ حیدر ذبیحی محافظ شخصیت‌های نظام سرآمده!

روند داستان از آغاز تا پایان به‌خوبی پیش می‌رود. درگیری ذهنی حاج حیدر در این است که دیگر نمی‌تواند محافظ شخصیت‌های سیاسی باشد و اگر بخواهد این کار را انجام دهد باید مزدور و اجیر یا به قول خودش بادیگارد باشد. بادیگاردی که بدون اعتقاد کارش را انجام می‌دهد. این تفاوت میان محافظ و بادیگارد در نحوه رفتار و دیالوگ‌ها یا برخی صحنه‌های فیلم به‌خوبی نمایش داده می‌شود. صحنه‌ای که حیدر سوار بنز قدیمی‌اش می‌شود و شهید رجایی را در کنار خود به یاد می‌آورد یا وقتی به قاب عکسی از نماز جمعه آیت‌الله خامنه‌ای که در کنار وی نشسته با حسرت نگاه می‌کند مرز میان بادیگارد بودن و محافظ بودن را به بیننده می‌فهماند.

درگیری ذهنی او برای رهایی از شغلش ادامه دارد تا اینکه با حضور مهندس زرین با بازی بابک حمیدیان ورق برمی‌گردد و وی مجبور می‌شود فضای جدیدی را تجربه کند. فضای دهه شصت در دهه نود و اینکه رسالت امروز او حفاظت از شخصیت‌های علمی است. دانشمندانی که هرچند دهه شصت را تجربه نکرده‌اند اما ریشه‌هایی در آن دوران دارند. ریشه‌هایی که در سکانس حضور پریوش نظریه (مادر بابک حمیدیان) به‌خوبی به آن اشاره می‌شود. در واقع همانطور که حیدر ذبیحی نمی خواهد مزدور باشد او هم نمی خواهد مزدور باشد و در صحنه ای که با همسرش(شیلا خداداد) صحبت می‌کند حرف از نرفتن می‌زند.

اساس هر دو فیلم(آژانس شیشه‌ای و بادیگارد) و پیام آن‌ها بر دیالوگ‌هایی است که میان کاراکترهای داستان برقرار می‌شود. در آژانس شیشه‌ای گفت‌وگوی میان حاج کاظم و رضا کیانیان به‌عنوان نماینده نیروهای امنیتی در بادیگارد نیز تکرار می‌شود و حاج حیدر به گفتگو و بحث با فرهاد قائمیان در نقش نماینده شورای عالی امنیت می‌پردازد. البته این تکرار چیز بدی نیست چرا که محتوای گفت‌وگوها کاملاً تفاوت دارد و در فضای دیگری است. برعکس آژانس شیشه‌ای، بادیگارد کمتر شعار سر می‌دهد و پیامش را با بازی درخشان پرویز پرستویی و رفتارهای او به مخاطب منتقل می‌کند.

داستان تا مرگ دکتر صولتی و خلع سلاح و تعلیق از خدمت سرهنگ ذبیحی به خاطر کوتاهی در حفاظت از جان معاون رئیس‌جمهور(محمود عزیزی) ادامه می‌یابد تا اینکه در تونل، حادثه بمب‌گذاری برای مهندس زرین اتفاق می‌افتد و حیدر قربانی دفاع از او می‌شود و فیلم مانند سایر آثار حاتمی‌کیا درخشان به پایان می‌رسد.

شخصیت‌ها و اجزای داستان به‌خوبی کنار هم گذاشته‌شده‌اند. هرچند در شخصیت‌پردازی شخصیت‌هایی مانند مامور شورای عالی امنیت انتقاداتی به آن‌ها وارد است. نباید از بازی خوب پرویز پرستویی گذشت و نمی‌توان کس دیگری را بجای وی تصور کرد. حضور مریلا زارعی در نقش همسر حاج کاظم هرچند خوب ایفای نقش کرده اما به نظر می‌رسد اگر وی حضور نداشت نیز اتفاقی نمی‌افتاد. بازی شیلا خداداد نیز خوب از آب درنیامده بود و تنها بازیگر زن فیلم که حاج کاظم را در هدفش مصمم‌تر می‌کند و حضورش در فیلم لازم بود پریوش نظریه است.

در واقع اینکه به ناگاه مهندس زرین با حیدر آشنا از آب درمی‌آید و یا آنجا که مهندس زرین در کهف الشهدا به مادرش یادآوری می کند و می‌گوید «نفهمیدند چگونه بزرگ شدیم» تلنگری است برای حیدری که سال‌هاست بادیگارد شده و حالا از این همه دور شدن از فضای دهه شصت خسته است و به ناگاه گمشده خویش را می‌یابد.

بازی بابک حمیدیان به‌پای شخصیت اصغر وصالی در «چ» نمی‌رسد و می‌توانست بهتر از این باشد. پدرام شریفی در نقش سلیمان کسی است که میان محافظ بودن و بادیگارد بودن گیر کرده است و نمی‌تواند میان اعتقادش و پیشنهاد همسرش یک‌چیز را انتخاب کند.

در یک کلام می‌توان گفت سیر قهقرایی آثار حاتمی کیا با «چ» متوقف شد و بادیگارد تلاش وی برای رسیدن به دوران اوج خودش است هرچند هنوز بادیگارد به بی‌نظیری آژانس نمی‌رسد اما در شرایطی که سینمای ایران را تنها ژانرهای اجتماعی با مضوعات خیانت، قصاص، طلاق و... در برگرفته حضور فیلمی مانند بادیگارد کیمیاست.

ارسال نظر: