یادداشت «نسیم آنلاین» بر رمان "سایه‌های سکوت"؛

اروتیسمی که از روی جلد کتاب شروع می‌شود!

کدخبر: 2056389

"سایه های سکوت"، بیش از آن که با مایه های فنی خود بتواند مخاطب را جذب کند با سوژه اروتیک خود به دنبال همراه کردن مخاطب است.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »- رمان "سایه ‌های سکوت" نوشته علی قانع است که نشر آموت آن را در سال 1395 در 240 صفحه منتشر و روانه بازار کرده است.

علی قانع نویسنده اهل استان گیلان و شهرستان رودبار است که قبل از این، مجموعه داستان ‌های وسوسه ‌های اردیبهشت را در سال 1381 و "مورچه ‌هایی که پدرم را خوردند" را در سال 1385 و نیز "راهپیمایی روی ماه" را در سال 1389 منتشر کرده بود. از او چند رمان نیز به فارسی ترجمه شده است. علی قانع به خاطر "وسوسه‌های اردیبهشت" کاندیدای جایزه کتاب سال ارشاد و نیز به "خاطر مورچه‌هایی که پدرم را خوردند" برنده جایزه ادبی اصفهان شد.

راوی داستان جوانی 35 ساله به نام پیمان است که با زنی 30 ساله به نام هما قرار عقد در محضر را می ‌گذارند. هما قبلاً یک‌بار ازدواج ناموفق داشته است. پیمان از اخبار رادیو می ‌شنود که قاتل زنجیره‌ای کودکان پاکدشت معروف به خون‌آشام بیابان، ساعت سه بعدازظهر امروز در میدان اصلی شهر و با حضور جمعی از خانواده‌ های قربانیان به دار مجازات آویخته می ‌شود. پیمان بعد از شنیدن این خبر به هما زنگ می ‌زند و برنامه عقد را کنسل می‌ کند. (در برخی از جاهای داستان شاهد مطالبی از جراید و روزنامه ‌ها در مورد کودک‌ آزاری و روابط جنسی با کودکان و نوجوانان دختر و پسر هستیم) راوی در ذهن خود به گذشته ‌اش سیر می‌ کند. به دوران کودکی ‌اش می ‌رود که پدر و مادرش باهم اختلاف و دعواهای شدید داشتند. به یاد می ‌آورد که پدر و مادرش از هم جدا شدند و وی و مادر در آپارتمانی ساکن شده بودند. نوجوانی ‌اش را به یاد می ‌آورد که در دوران راهنمایی در برگشت از مدرسه سوار تاکسی شده بود و راننده به قصد سوءاستفاده جنسی، وی را به خانه ‌اش می ‌برد و قصد تجاوز به او را دارد که خانمش سر می ‌رسد و وی از فرصت استفاده می ‌کند و پا به فرار می ‌گذارد. راوی همچنین دوران دبیرستانش را به یاد می ‌آورد که مادرش در شرکتی کار می ‌کرد و روابط نامشروعی با چند نفر داشته که باعث حاملگی و سقط ‌جنین می ‌شود. در دوره دبیرستان نیز دوستی به نام بهنام در مدرسه می ‌یابد که او هم مثل خودش فرزند طلاق است و بعد از مدتی متوجه می ‌شود که بهنام پسر همان راننده تاکسی ‌ای است که می‌خواست وی را مورد تجاوز قرار دهد.

راوی در حال: برای انجام مأموریت از تهران به شهرستان می ‌رود و در مسیر رفتن با پسربچه ‌ای نوجوان برخورد می ‌کند که ظاهری آشفته دارد. وی وسوسه می ‌شود و به طمع برقراری رابطه جنسی پسر آشفته‌ حال را به تهران می‌ آورد و از او پذیرایی می ‌کند. قرص خواب به خوردش می‌ دهد و بعد به خواب رفتنش او را به زیرزمین متروکه منزل پدربزرگش می ‌برد. دست‌ و پایش را می ‌بندد، ولی بنا به دلایلی کار را به تأخیر می ‌اندازد. پسر را در زیرزمین رها می‌ کند و خودش بیرون می ‌رود و در را از پشت قفل می ‌کند. فردای آن روز به خاطر درگیری فیزیکی ‌ای که بین او و فردی دیگر به وجود می ‌آید به بازداشتگاه می‌رود و دو شب را در آنجا می ‌گذراند. یک روز بعد از آزادی سراغ پسری که در زیرزمین حبسش کرده بود می ‌رود و متوجه می ‌شود که پسر نوجوان مرده است. او جنازه‌اش را در همان باغ منزل پدربزرگ دفن می‌کند.

رمانی از لحاظ ادبی کم مایه، از لحاظ سیاه نمایی پر مایه!

این اثر بیشتر روایتی از خاطرات حال و گذشته راوی است و ماجرایی درخور و محوری که با آن داستان شکل بگیرد را در برندارد. شخصیت اصلی که همان راوی است، بیشتر گزارش ‌هایی ادبی اما سیاه‌ نمایانه از وضعیت کشور ارائه کرده است. نویسنده در خلق فضای داستانی نیز کم گذاشته است. ظاهر شخصیت‌ ها را مورد توصیف جزئی‌ نگرانه مورد نیاز در داستان و رمان قرار نداده است، به ‌گونه‌ای که ظاهر شخصیت‌ ها برای مخاطب محسوس نیستند، مخاطب فقط نامی از آن‌ها را می‌تواند به یاد داشته باشد. مکان داستان نیز پرداخت حرفه‌ای نشده است. جزئیات و ویژگی ‌های مکانی که داستان در آن می‌گذرد نیز توصیف نشده ‌اند، از این‌ رو می‌ توان گفت این اثر فاقد فضاسازی حرفه‌ ای داستانی است.

نثر و زبان اثر بسیار ساده و روان است و کاملاً از ایجاز مورد نیاز در داستان برخوردار است.

"سایه های سکوت" به لحاظ محتوا هم مشکلاتی عدیده دارد. یکی از آن‌ها سیاه نمایی نسبت به وضعیت اجتماعی جامعه امروزی است. علاوه بر سیاه نمایی این درون‌مایه نیز از این اثر قابل ‌برداشت است که شخص منحرف (هم‌جنس‌باز) و تبه ‌کار قبل از تبه‌ کار و منحرف بودن، قربانی بلایی است که دیگران بر سرش آوردند. ازاین‌رو علت را باید درگذشته ‌اش یافت. هرچند شاید این به‌صورت جزئی مورد قبول باشد و واقعاً باشند کسانی و تبه‌ کارانی که در دوران کودکی و نوجوانی مورد آزار و اذیت واقع شده باشند و آن موقعیت گذشته عامل شخصیت فعلیشان باشد، ولی تعمیم آن به اینکه همه تبه‌ کاران قربانی گذشته خویش هستند نیز نادرست است، چرا که افراد زیادی هستند که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند ولی سالم هستند و دچار تبه کاری و ... نشدند و نیز عکسش هم ثابت شده است و چه بسا انسان‌های تبه کار و جنایت پیشه‌ای که دچار اختلالات عدیده هستند و کودکی و نوجوانیشان همراه با رفاه و آرامش و آسایش بوده و کسی هم تعرضی به آن‌ها نکرده است در واقع "سایه های سکوت"، توجیهی برای تبه کاری و تجاوز به دست مخاطب می دهد.

از طرفی با توجه به آنچه بیان شد این درونمایه به نوعی در خدمت اباحه گرائی و قبح زدائی از این نوع تبه‌ کاری اخلاقی و تبرئه تبه‌ کاران و توجیه کار آنان است، به گونه ‌ای که اگر فردی با این شخصیت (کودک ‌آزاری که خود در کودکی مورد آزار قرار گرفته باشد) چنین آثاری را مورد مطالعه قرار دهد، خودش را به خاطر کارهایش مورد سرزنش قرار نمی ‌دهد.

البته کسی منکر وجود چنین نابهنجاری‌هایی در جامعه نیست منتها ایراد وارده بر نوع علت ‌یابی و راه بیانش است، نه اینکه داستان یا رمانی در این خصوص نوشته نشود بلکه ملاحظات مورد نیاز را باید مد نظر قرار داد.

جدا از ایرادی که به درونمایه کلی این رمان وارد است، به لحاظ عفت و رعایت شئونات اخلاقی، هم طرح جلد و هم متن ایراداتی جدی دارد.

اروتیسم روی جلد!

اولین چیزی که در این کتاب حکایت و روایتی بی شرمانه و به دور از عفت ارائه می‌دهد تصویر جلد کتاب است.

با توجه به متن کتاب که به هم‌ جنس ‌بازی و یا هم‌ جنس ‌گرایی مردهای جامعه (کودک‌آزاری جنسی) می‌ پردازد. مخاطب بعد از مطالعه کتاب با مرور تصویر و طرح پشت جلد، صحنه عمل زشت، ناپسند و شنیع هم‌ جنس ‌بازی و ... را پیش خود تصور می‌ کند.

س‌ک‌س پنهان

یکی از نقاط قوت این اثر بیان در لفافه است. نویسنده با رندی و مهارت، روایتی که در بردارنده صحنه سک-س پنهان است را ارائه می ‌دهد مثلاً در صفحه 187 و 188 چنین می ‌خوانیم: «گاهی به ما سر می ‌زد و معمولاً وقتی می‌ آمد شب را در آپارتمان ما می ‌ماند. میانه خوبی با هم نداشتیم و فقط با بهنام دم خور بود. می‌ گفتند، می‌ خندیدند، زیرگوشی حرف می ‌زدند و گاهی پیش می ‌آمد می ‌رفتند داخل اتاق و در را پشت سرشان می ‌بستند. سرشان به کار خودشان گرم بود، ظاهراً به این قصد که نمی ‌خواستند خلوت مرا بهم بزنند. نه اینکه بگویم پسر بدی بود. فقط مزاج من با این نوع ارتباط ‌ها زیاد جور در نمی ‌آمد. بهنام رفیق و همخانه چند ساله ‌ام رفت و اطمینان دادم مثل من تنها چیزی که در زندگی ‌اش جایگاهی ندارد ازدواج است، نه در آینده ‌ای نزدیک و نه دور و نه هیچ وقت دیگر.) با توجه به کلیت مطالب کتاب که پیرامون هم‌ جنس ‌بازی است، مخاطب وقتی می ‌بیند که بهنام و دوستش راوی را تنها می ‌گذارند و به اتاقی دیگر می ‌روند، ذهنش ناخواسته به این سو می ‌رود که آن‌ها برای برآوردن نیازهای جنسی چنین می‌کنند.

همچنین در صفحه 102 شاهد روایت سک-س نه چندان پنهان بین زن و پسری نوجوان هستیم: «وقتی می‌ بینم گردی چشم ‌هایش کجای لباسم را نشانه گرفته خجالت می ‌کشم و داغ می ‌شوم. انگار می ‌فهمد که داغ شده‌ام و انگار حالت شرم را روی صورتم حس می ‌کند. دوباره دستش را دراز می ‌کند سمت من-چه خجالتی، اصلاً بهت نمی خوره اینطور پسری باشی. ببین چه عرقی هم کرده»

صحنه لذت جنسی نیمه پنهان با محارم

اوج فاجعه عفت گریزی، پلشتی در قلم و زیرپاگذاشتن شئونات اخلاقی، دینی، مذهبی و حتی عرفی در این اثر در صفحه 113 و البته تا حدودی در لفافه و زیرپوستی دیده می ‌شود که راوی از حس و لذت جنسی برآمده از لمس دست خواهر شش یا هفت ساله‌اش می‌گوید: «دختر را صدا زد و با هم به سمت سالن مسافربری راه افتادیم. دخترک دوید و بی‌ آنکه پدر ازش بخواهد دست مرا گرفت. باز همان حس و جریان داغی که با سرعت از سلول ‌های بدنم عبور کرد. پدر وسایلش را دست به دست کرد. نگاهش خسته به نظر می ‌آمد ولی خسته راه نبود. حتی رنگ دلواپسی بابت بیماری چشم‌های دختر در نگاه معنی ‌دارش دیده نمی ‌شد. بی مقدمه پرسید: قصد ازدواج نداری؟

...... در تمام مدت، مدام آن داغی دلچسب را در خودم حس می‌کردم که از دست‌ها شروع می‌شد و در تمام بدنم دور می ‌زد.»

هر چند در اینجا به خاطر اینکه این دختر شش ساله از مادر خودش نبوده و رابطه عاطفی بینشان آن‌گونه که باید گرم و صمیمی نبوده و از این رو وی را خواهر خطاب نمی ‌کند ولی در اصل از ناحیه پدر با هم خواهر و برادر هستند.

"سایه های سکوت"، بیش از آن که با مایه های فنی خود بتواند مخاطب را جذب کند با سوژه اروتیک خود به دنبال همراه کردن مخاطب است هر چند این ترفند برای نویسنده می تواند موقتا توفیق به همراه داشته باشد اما تاثیر منفی این نحوه داستان گویی بر ذهن مخاطب غیر قابل کتمان است.

ارسال نظر: