اعتقاد به معاد به عنوان یکی از اصول دین اسلام مطرح است

کدخبر: 2058117

حدود یک سوم قرآن کریم درباره معاد است و آیات زیادی از قرآن به استدلال درباره معاد اختصاص یافته است. علاوه بر این استدلال‌ها حتی خداوند برای حتمی بودن روز قیامت...

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین » ؛ اعتقاد به معاد به عنوان یکی از اصول دین اسلام مطرح بوده و از اهمیت بسزایی برخوردار است. حدود یک سوم قرآن کریم درباره معاد است و آیات زیادی از قرآن به استدلال درباره معاد اختصاص یافته است. علاوه بر این استدلال‌ها حتی خداوند برای حتمی بودن روز قیامت و معاد قسم نیز یاد کرده است. مثلاً در سوره نساء می‌خوانیم: «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا [نساء/ ۸۷] خداوند کسى است که هیچ معبودى جز او نیست به یقین در روز رستاخیز که هیچ شکى در آن نیست‏ شما را گرد خواهد آورد و راستگوتر از خدا در سخن کیست».

یا در سوره مریم آمده است: «فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا [مریم/ ۶۸] پس به پروردگارت سوگند که آنها را با شیاطین محشور خواهیم ساخت‏ سپس در حالى که به زانو درآمده‏ اند آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم کرد».

علاوه بر اینها خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نیز سفارش کرده که سوگند بخورد و حتمی بودن معاد را یادآوری کند. این مطلب در سوره سباء آمده: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ [سباء/ ۳] و کسانى که کافر شدند گفتند رستاخیز براى ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم که حتما براى شما خواهد آمد». و در سوره تغابن می‌خوانیم: «زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ [تغابن/ ۷] کسانى که کفر ورزیدند پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد بگو آرى سوگند به پروردگارم حتما برانگیخته خواهید شد سپس شما را به [حقیقت] آنچه کرده‏ اید قطعا واقف خواهند ساخت و این بر خدا آسان است». این اصرارها به پذیرش معاد و باور به آن علاوه بر اهمیت آن بیانگر آثار ویژه معادباوری در زندگی انسان و نقش این اعتقاد در سعادتمندی بشر است. این آثار گاهی آثار فردی و شخصی به ارمغان می‌آورد و گاهی آثار آن اجتماعی است. در این مطلب به برخی از آثار معادباوری در زندگی فردی می‌پردازیم.

الف) مفهوم بخشی به زندگی کم نیستند افرادی که از زندگی دنیایی خود خسته می‌شوند و در پاسخ به چرایی این زندگی زمینی به پوچی و بی‌هدفی می‌‎رسند. این حس پوچی حتی رابطه‌ای با ثروتمندی یا فقر دنیوی نداشته و چه بسا فردی در اوج ثروت و لذت‌ها از دنیا سیر شود و هیچ هدفی برای ادامه حیات نداشته باشد. در این بین اعتقاد به معاد است که هدفی بی‌نهایت برای انسان به نمایش می‌گذارد. خداوند در پاسخ به منکران معاد اینگونه سخن گفته و فرموده است: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ[مومنون/۱۱۵] آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید؟». در این آیه اعتقاد به پوچی دنیا ملازم و همراه انکار معاد ذکر شده است. پس کسی که معاد باور است هیچگاه احساس پوچی نخواهد کرد، بلکه بالاترین هدف‌ها را برای خود تعریف کرده است.

ب ) کنترل غریزه و شهوت داشتن آرزوهای گوناگون، خشم و غضب، شهوت و دیگر غریزه‌ها همان اندازه که برای ادامه حیات بر روی کره خاکی مورد نیاز است، اگر از حد اعتدال خود خارج شود هلاک کننده می‌شود. بنابرین باید این غریزه‌ها را تحت کنترل درآورد تا هم حیات ادامه یابد و هم نظم طبیعت برهم نریزد. اما کدام قانون و اهرم بازدارنده‌ای این قدرت را دارد که مثلاً شهوت جنسی را تحت کنترل خود قرار دهد. به فرض که در مجالس قانون گذاری سخت ترین مجازات‌ها برای جلوگیری از ارتباط با نامحرم وضع شود؛ این قانون‌ها چقدر قدرت بازدارندگی دارد. برای آنکه قوانین الهی ضمانت اجرایی داشته باشد؛ تنها معادباوری است که کارایی داشته و دارد. اعتقاد به معاد حتی اهرمی برای اثرگذاری در تبلیغ توسط پیامبران و جانشینان آنان نیز به حساب می‌آید. مثلاً مؤمن آل فرعون در بحث تبلیغی خود به قومش گفته است: «یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الاْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ[غافر/ ۳۹] ای قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگی دنیا متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی و ابدی است». همواره یکی از بهترین و مهمترین کارهایی که سبب ترک گناه می‌شود، یاد مرگ و معاد است و ترک گناه در سایه اعتقاد و یاد معاد است که دست یافتنی می‌شود. خداوند در سفارش به حضرت داود فرموده است: «وَلَا تَتَّبعْ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیل‌ِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیل‌ِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَاب ‌ِ[ص / ۲۶] از هوای نفس تبعیت نکن که تو را از راه خدا گمراه می‌سازد. که همانا کسانی که از راه خدا گمراه شود برای آنها عذابی سخت است چون روز قیامت را فراموش کردند». این مطلب علاوه بر آیات الهی، در روایات نیز بیان شده است. مثلاً امیرالمومنین (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ بَعْدَهَا النَّارُ[۱] در لذتهایی که بعد از آن جهنم است، خیری نیست». و یا در نهج‌البلاغه فرمودند: «الا فاذکروا هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الاُمنیات عند المساوَرةِ لِلاْعمالِ القبیحة[۲] به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابود کننده لذت ها و مکدّرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست به یاد آورید».

ج ) ایجاد انگیزه برای انجام عمل صالح علاوه بر آنکه اعتقاد به معاد سبب ترک و دوری از گناه می‌شود، می‌تواند نقش انگیزه سازی برای انجام اعمال صالح را نیز به اجرا بگذارد. اگر افراد انجام کارهای خوب را به علل مادی و دنیوی انجام دهند، خیلی زود انگیزه خود را از دست خواهند داد و به نوعی ارضاء می‌شوند و دیگر تلاشی برای انجام کارهای نیک از خود نشان نمی‌دهند. برای مقابله با این ضعف، اعتقاد به معاد بسیار کارایی دارد. چرا که تمام انگیزه‌های مادی تمام شدنی است و این انگیزه‌های معنوی است که تمام شدنی نیست. این مهم نیز در قرآن بارها مورد اشاره واقع شده است. خداوند در سوره کهف فرموده است: «فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا [کهف/۱۰] هرکس امید لقای پروردگار را دارد، باید کار صالح انجام دهد». این میزان اعمال صالح ماست که سبب ارتقاء درجه ما و نزدیکی به پیشگاه الهی است و رضایت الهی نیز هیچگاه محدود نبوده است. پس انگیزه برای عمل صالح اگر الهی و درپرتوی اعتقاد به معاد شکل بگیرد، هیچگاه تمامی ندارد.

نتیجه‌گیری در این مطلب کوتاه به سه اثر مهم اعتقاد به معاد پرداختیم و دامنه اثرگذاری آن را بیان کردیم. حال اگر کسی با بررسی اعمال خود به این نتیجه برسد که با کمبود انگیزه روبرو شده یا زندگی‌اش پوچ و بی هدف شده است، نمی‌تواند گناه را ترک کند و رغبتی به انجام اعمال صالح ندارد؛ باید معادباوری را مشق کند و با تفکر در مرگ و قبر و قیامت این معضل را مرتفع نماید. پی‌نوشت [۱] . شیخ صدوق، من ‏لایحضره‏الفقیه، ج‏۴، ص‏۳۹۲ [۲] . نهج‌البلاغه، خطبه۹۹.

ارسال نظر: