حاشیه پررنگ‌تر از متن، چهره‌گشایی و چهره زدگی

نقش سلبریتی‌ها در چهره‌زدگی جامعه

کدخبر: 2059033

روزی نیست که ما از بمباران تصاویر مختلف سلبریتی‌ها در رسانه‌های تصویری یا مکتوب یا فضای مجازی در امان باشیم. اطلاعات زیادی که بیشتر از این که مربوط به رویدادهای هنری یا ورزشی باشد، مربوط به احوال شخصی چهره‌های فعال در این حوزه است. اتفاقی که حاشیه‌ها را مهم‌تر از متن وقایع برای عموم مردم تبدیل کرده است.

گروه جامعه « نسیم آنلاین »- سید محمد کمیل حسینی: در دو قرن اخیر بعد از انقلاب های صنعتی و اجتماعی در کشور­های غربی شاهد رشد و گسترش هنر­های گوناگون بوده­‌ایم که این گسترش قطعاً ارتباطی با رشد سرمایه و گسترش شهرها و طبقه مرفه داشته است. هم­زمان با گسترش هنر­های گوناگون، هنرمندان نیز موردتوجه قرار گرفته‌اند. اما این جریان ضلع دیگری داشته است و آن رسانه­‌ها بوده است. کم­ کم با رشد رسانه­‌های مختلف و امکانات فنّاورانه هم هنرهای گوناگون نوشتاری و تصویری و ... رشد بیشتری یافتند و هم این هنرها بازنمایی و بازتاب­‌های بیشتری در جامعه پیدا نمودند و هم هنرمندان و شخصیت­‌ها وابسته به این هنرها به یاری این رسانه­‌ها این امکان را یافتند تا در جامعه نقش بیشتری بازی کنند و همین باعث شکل‌گیری طبقه­‌ای با عنوان چهره­‌ها و قدرت گرفتن بیش از بیش آن‌ها شد.

نقش رسانه‌ها در پررنگ‌تر شدن چهره‌ها

با رشد رسانه­‌های ارتباطی و اطلاعاتی این روند همچنان ادامه یافته­ و خصوصاً با رشد رسانه­‌های جهانی و توده­ای مانند: ماهواره و اینترنت و شبکه‌­های گوناگون ارتباطی این موضوع گسترش بیشتری یافته است. درواقع اگر درگذشته یک شخص سرشناس دارای دو ساحت برخورد در چهارچوب کار و حرفه خود و رفتارهای پیرامونی خارج از چارچوب حرفه‌ای خویش مانند: زندگی سیاسی، خانوادگی و ... بود، که باید با مدیریت رفتار خود در این دو ساحت، موقعیت خود را تثبیت و ارتقا می‌داد با رشد رسانه امکانات بیشتری در خدمت او قرار گرفت که هم در عرصه کار حرفه‌­ای و هم در فضای خارج از آن مانند: زندگی شخصی، سیاسی، اجتماعی و ... نقشی قوی‌تر بازی­ کند و ابزارهای قدرت او گسترش یافت و همین افزایش قدرت نقش او را در جامعه پراهمیت‌تر ساخت.

حال این طبقه سلبریتی ایجادشده بود و علاقه مردم به آن‌ها و زندگی شخصی و اجتماعی ایشان و... که می­‌توانست ریشه در ارضای حس کنجکاوی مردم یا پاسخی به همزادپنداری‌های عاطفی و کششی به سمت آرزوها و آرمان­‌های خود که در فردی دیگر محقق می‌­دیدند و یا حتی تفریحی و فراغتی بدون استرس و نگرانی و چیزهای دیگر داشته ­باشد، خود تبدیل به ابزار قدرتی جدید، سرگرمی نو و منبع درآمدی تازه شد.

حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن

به‌بیان‌دیگر غیر از خود هنر (متن)، حال خود این سلبریتی­‌ها و زندگی فردی و اجتماعی آن‌ها که فرصت بیشتری برای بروز یافته بود (حاشیه)، می‌توانست مورداستفاده صاحبان قدرت، سوداگران و... قرار گیرد، تا با استفاده از آن، شمار فیلم‌­ها و نشریات خود را بالا ببرند، رفتارها و تفکرات موردنظر خود را به مردم تحمیل کنند، کالای خود را بفروشند، ثروت و شهرت به دست آورند، مردم را سرگرم کنند و به‌بیان‌دیگر هم قدرت یابند و هم قدرت خود را اعمال کنند.

لذا به‌غیراز متن که خود هنر بود حاشیه آن نیز اهمیت یافت و این اهمیت حاشیه گاهی از خود متن نیز پیشی گرفت برای مثال دیگر لازم نبود تا یک بازیگر هنرمند باشد تا سلبریتی و چهره شود بلکه چهره شدن او کافی بود تا در فیلمی مورداستفاده قرار گیرد و ابزاری شود برای فروش بیشتر. لازم نبود تا یک هنرمند باتجربه‌تر یا فنی­تر و عالم‌­تر در کار خود باشد تا جایگاهی بالاتر در این فضای چهرگی به دست آورد، بلکه یک جوان بدون دانش یا تجربه با استفاده از حواشی می‌توانست به جایگاه بالاتری دست یابد. یا اینکه خود حاشیه پول­ سازتر از متن می­‌گردد. لذا ما شاهد آن هستیم که حواشی پررنگ­تر از متن شده است و مدیریت حواشی از رفتارهای مربوط به متن برای رسیدن به وضعیت بالاتر در این طبقه چهره‌ها، بسیار مهم­‌تر و سرنوشت‌­سازتر است.

کم‌هزینه برای تهیه‌کننده، پرهزینه برای فرهنگ جامعه

از سوی دیگر رسانه­‌ها و نشریات بیشتر از اینکه علاقه‌مند باشد تا به خود هنر، نقد و گسترش فنی و حرفه‌­ای آن بپردازند بیشتر مایل هستند تا در این حواشی نقش بازی کنند، زیرا این حواشی برای مخاطب (که در توده­‌های مختلف پراکنده نیز شده است و دیگر محدود به طبقه‌ای خاص هم نیست که همین امر هم بر این چهره‌گشایی و حاشیه خواهی تأثیر داشته است) جذابیت بیشتری دارد تا خود متن و خوب درآمد بیشتری نیز از آن کسب می­‌گردد و همین­جاست که نشریات و برنامه‌­های زرد و مهمان محور (که البته در فضای رسانه ما و حتی صداوسیما بسیار زیاد است) رشد می‌یابد.(البته دلایل بیشترش، سادگی و آسانی و کم‌هزینه بودن ساختن این برنامه‌ها و نشریات است زیرا نه‌چندان سواد، نه ذوق، نه هنر، نه فکر و... می‌خواهد) یا هنرمندان حاضر در این رسانه‌­ها و مجریان و سازندگان این برنامه­‌ها و نشریات هم از دخالت در حریم خصوصی می­‌نالند و هم خودشان درباره زندگی شخصی خود و دیگران، بی‌ارتباط به متن و مخاطب، سؤال می­‌پرسند و پاسخ می‌دهند (و البته مخاطب را به‌صورت ناخودآگاه نسبت به زندگی شخصی مهمان کنجکاو می‌کند و نسبت به دانستن آن صاحب حق و بعد می­‌گویند چرا مردم و رسانه‌­ها به حریم خصوصی دیگران و خصوصاً هنرمندان سرک می­‌کشند ؟!)، همچنین این حواشی و افراد وابسته به آن برای نظام قدرت نیز اهمیت می­یابد زیرا می‌تواند با استفاده از آن‌هم قدرت بیشتری یابد و هم قدرت خود را به گروه هدف خود اعمال کنند و هم ابزاری کم‌خطر و کم‌هزینه برای تخدیر و تحمیق عامه مردم می­یابد.

خوب حال شما می‌بینید که برای بسیاری از هنرمندان و افراد چهره مدیریت و برنامه­‌ریزی و پرداختن به این حاشیه مهم‌­تر از متن شده است و آن‌ها حاضر هستند به طرق مختلف از طریق گرفتن مدیر برنامه‌­ها، پول دادن به برخی نشریات زرد، حضور در رسانه‌های مختلف، بروز زندگی شخصی باهدف‌های خاص و جلب‌توجه به هر قیمت و ... به این فضای حاشیه بپردازند. اما خود متن (هنر، سیاست و ....) و رشد و پیشرفت و افزایش دانش و مهارت در آن برایشان در اولویت نباشد.

تبعات چهره زدگی در جامعه

این روند توجه از سوی جامعه به این طبقه و تلاش برای رسیدن به این جایگاه و از یک‌سو دیگر تلاش چهر‌ه­‌ها برای تثبیت و ارتقاء جایگاه خود در این نظام چهرگی و استفاده قدرت از این فضا را می‌توان به‌عنوان چهره‌گشایی مفرط و یا چهره زدگی نام‌گذاری کرد.

در پایان باید بگوییم که این فضای ترسیمی و این اهمیت یافتن متن بر حاشیه به‌غیراز سازوکارهایی که در خدمت قدرتمندان قرار می‌دهد، خود آسیب‌هایی ایجاد می‌کند که ازجمله آن سطحی سازی فرهنگ و هنر، از بین بردن اهمیت دانش و تجربه، غیرعقلانی و احساسی کردن فضا، از بین بردن فضای رشد پله به پله، از بین بردن فضای آموزش، معرفی اشخاصی که قابلیت الگو بودن و مرکز بودن را ندارند و موارد دیگر که می‌تواند زخم­‌های ماندگاری بر پیکر فرد و اجتماع وارد آورد و ای‌کاش مسئولین و مردم تلاش کنند این سازوکار را بشناسند و در جهت اصلاح آن در زندگی خود و دیگران گام بردارند و یا لااقل هیزمی بر آتش آن نباشند.

ارسال نظر: