انتقاد روزنامه صهیونیستی هاآرتص از سیاست "مرگ" ارتش صهیونیستی؛

در "حکومت نظامی اسرائیل" فلسطینی‌ها باید بمیرند!

کدخبر: 2059048

هاآرتص می‌نویسد: سربازان در توجیه قتل یک جوان فلسطینی می‌گویند که او می‌دویده! بالاخره همه می‌دانند که یک فلسطینی در حال دو، مشکوک است و یک فلسطینی مشکوک باید کشته شود!

گروه بین الملل « نسیم آنلاین »- روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی به بررسی شرایط دشوار زندگی مردم فلسطینی پرداخته و ترس و وحشتی که سربازن اسرائیلی برای ساکنان کرانه باختری رقم می زنند، روایت کرده است:

آنچه در ادامه می خوانید لیستی از ترس ها و وحشت مردمی است که تحت "حکومت دموکراتیک نظامی یهودیان" در کرانه باختری روزانه تجربه میکنند:

* آن سرباز تا دندان مسلحی که از انبار تسلیحات، به سمت پایین می آید، به من، دخترم و یا همسرم شلیک خواهد کرد.

این اتفاق هفته گذشته در شهر "سلواد" رخ داد. سربازان ارتودکس از گردان کفیر در تیپ "ناحال" اسرائیل از جانشان به شدت ترسیدند و "ایاد حامد" 38 ساله را که در روستای زادگاه خودش، در مزارعی که از کودکی آن را می شناخت، به قتل رساندند. ایاد مسلح نبود، سنگی هم به سمت کسی پرتاب نمی کرد.

ساکنان شهر سلواد در مراسم تدفین ایاد حامد

سربازان در توجیه قتل این جوان فلسطینی می گویند که او می دویده است! بالاخره همه می دانند که یک فلسطینی در حال دو، مشکوک است و یک فلسطینی مشکوک باید کشته شود! و یک سرباز مسلح که مرد فلسطینی را حین راه رفتن در زادگاه خودش کشته است، قاتل نیست!

* سربازان به کودکانی که شب از استخر برمی گردند تیراندازی می کنند و آن هارا می کشند.

این اتفاق در شهر " بیت عور التحتا" رخ داد. یک زوح اهل رام الله و فرزندان نوجوانانشان از ایست و بازرسی "عطارة" در شمال شهر "بیرزیت" گذر می کردند تا به دیدار اقوامشان بروند.

پدر این خانواده ماجرا را اینطور نقل می کند:

سرباز در فاصله ای دور تر ایستاده بود و اسلحه اش را به سمت نشانه رفت. یکیشان به سمت ما آمد. از جهالت سرباز وحشت داشتم و این که این ترس و جهالتش ممکن است چه بلایی سرمان بیاورد. از دور، در حالی که اسلحه اش را سمت ما نشانه رفته بود به ما گفت از خودرو پیاده شویم، و روی زمین بنشینیم. از پسرم خواست نزد او برود.

من ترسیده بودم، تفنگ را به سمت پسرم نشانه رفته بود. موبایل پسرم زنگ خورد و او به عادت همیشه دستش را در جیبش فرو برد تا گوشی اش را در بیارود. "بهانه" سرباز جور شد و او که فکر می کرد پسرم دنبال چاقویی در جیب هایش است، پسرم را به ضرب گلوله و با ادعای دفاع از خود، کشت! بلند شدم که به سمت پسرم بروم که سرباز فریاد زد: همونجایی که هستی بمون!

چشم بسته و دست بسته

* برادرزاده ام برای اعتراضات آرام بیرون برود، در هجوم سربازان به کمپ پناهندگان یا روستای ما و یا یک سربازان تا دندان مسلح کشته و یا فلج خواهد شد. ( همان اتفاقی که در کفر قدوم یا الفوار رخ داد.)

* زمین هایمان را باز هم به بهانه های امنیتی یا ساختن شهرک ها مصادره خواهند کرد.

* پسرم که خودرویمان را بردارد به دنبال دوستانش برود، در مسیر به سربازی برخواهد خورد که به او شلیک می کنند و او یا کشته و یا مجروح می شود. هر چه باشد، سربازان اسرائیلی می توانند به فرماندهشان گزارشات دروغ ارائه کنند. (مثل ماجرایی که در الدهیشة رخ داد)

* سربازن جیپ سوار اسرائیلی، پسر کوچکم را سیلی خواهند زد، پسرم را که چشم هایش را، دست ها و پاهایش را بسته اند و او را زیر لگد گرفته اند. ( مانند اتفاقی که در بیت امر افتاد)

* برادرم حین بازجوئی شکنجه خواهد شد، برای او که دست هایش را پشتش بسته اند و برای مدت ها در حال خمیده نگه داشته اند و مانع از خوابیدن او در همان سلول های کثیف شده اند، نگرانم. ( اتفاقی که در زندان های سرویس های جاسوسی اسرائیل رخ می دهد.)

* زمین هایمان را به زودی برای ساخت شهرک های جدید از چنگمان در می آورند.

* به دخترم که مدرسه می رود به بهانه این که من قبلا زندانی بوده ام، اجازه نمی دهند به همراه سایر دوستانش به اردوی مدرسه برود.

* زن پنجاه ساله ای می گوید که می ترسد باز هم سربازان اسرائیلی بدون بهانه اجازه عبور از مرز و سفر به قزاقستان را به او ندهند.

* عمر نیزال هم می گوید می ترسد در مرز ملک حسین نه تنها به همسرش اجازه عبور ندهند، که باز هم او را بدون دادگاه و هیچ توجیهی و حتی بازجوئی و بازرسی دستگیر کنند.

* یک فلسطینی دیگر هم می گوید می ترسم چون قبول نکردم برای شین بت جاسوسی کنم، مرا از اسرائیل بیرون بیاندازند.

* ام الخیر، هم می گوید: یکی از ترس هایم این است که بلدوزرها با اسکورت سربازان می آیند، پلیس مرزی، و بازجویان هم در جیپ های سفید خواهند آمد و چادری که در آن زندگی می کنیم، خانه های اسکان موقت اتحادیه اروپا و دستشویی های صحرایی که به ما داده اند را خراب خواهند کرد.

* وقتی گوسفندهایمان را به چرا می بریم، شهرکنشینان به ما حمله می کنند و ما را می زنند اما سربازان هیچ کاری نمی کنند

* همسرم در اورشلیم شرقی وقت دکتر دارد چون مبتلا به بیماری قلبی است، اما اجازه ترک غزه را نداریم.

* می ترسم روزی یک سرباز به منطقه ما بیاید و بگوید از من میترسد و مرا بکشد! بقیه سربازها هم فکر می کنند چاره ترس، فقط تفنگ است، انگشت رو ماشه و شلیک!

* جهان هیچ علاقه ای به این مسائل ندارد، تنها وقتی یک فلسطینی یک یهودی را می کشد آنجلا مرکل و باراک اوباما نگران تروریسم و فلسطین می شوند!

ارسال نظر: