محمد صادق دهنادی در گفتگو با «نسیم آنلاین»:

نگذاریم پیگیری ولنگاری فرهنگی مشمول مرورزمان شود/ همه نهادهای فرهنگی پاسخگو باشند!

کدخبر: 2064966

یک فعال و مدیرفرهنگی معتقد است ؛ فعالان فرهنگی دچار مناسبت زدگی هستند و این سنت بد همه مطالبات به جای رهبری از این بخش را دچار مرور زمان می کند.

محمد صادق دهنادی روزنامه نگار و نویسنده به خبرنگار فرهنگی «نسیم آنلاین»، گفت: در خصوص "ولنگاری فرهنگی" که اخیرا رهبر معظم انقلاب اسلامی هشدارهای خود را مجددا مطرح کردند ، معتقدم "ولنگاری فرهنگی" بسیاری از مایی که مسئولیم با فرافکنی سعی می کنیم در مصادیق آن نشانی غلط بدهیم. در واقع این بحث بیش از آنکه به هنر و هنرمند و تولید کننده محصولات فرهنگی برگردد یک امر مدیریتی است.

وی افزود: به عبارتی بهتر ، افرادی که در پست های مدیریتی حوزه فرهنگ هستند اعم از دولت و بیش از 60 ارگان و سازمان فرهنگی و صدها مرکز خصوصی و وابسته به مراکز عمومی معمولا به جای پاسخگویی درباره کارنامه شادر این زمینه از دیگران سوال می کنند.مقصر معرفی می کنند و فکر می کنند مخاطب این گکلایه کسانی دیگری هستنداین در حالی است که این امر بیشتر متوجه حوزه های سیاستگذاری و حوزه های اجرایی برنامه های فرهنگی و حوزه هایی که برنامه های فرهنگی را راهبری می کنند است .

رئیس فرهنگ سرای معرفت ادامه داد: نکته دیگر اینکه مبحث ولنگاری فرهنگی یک تعریف حداقلی دارد که عبارت است از یک نوع ممیزی سفت و سخت آثار و تولیدات فرهنگی . به عقیده برخی اگر ما بیاییم و یک بخشی را که در حوزه نظارت و مجوز و از این دست موضوع هاست را مقداری سفت و سخت تر اداره کنیم، جلوی ولنگاری فرهنگی گرفته می شود.به نظر من این یک برداشت حداقلی، کم و کوتاه از موضوع ولنگاری فرهنگی است. در حقیقت به نظر من ولنگاری فرهنگی اعم از نظارت های محکم و البته منطقی و نه سلیقه ای برای ورود آثار و محصولات فرهنگی و هنری بی کیفیت و خارج از شئونات فرهنگی جمهوری اسلامی است. اما این قطعا کافی نیست .

دهنادی اضافه کرد: بخش بزرگتر معنی ولنگاری فرهنگی که در خود کلمه ول انگاری به خوبی مشخص است و اتفاقا نهادها هم از مصداق یابی آن طفره می روند، بحث عدم استفاده از فرصت ها، موازی کاری های مضر و همچنین عدم قرار گرفتن مراکز، نهادها و بخش های سیاست گذاری، هدایت و اجرای برنامه های فرهنگی در ریل های مختص خود است.

وی یادآور شد: بنابر این اگر وزارت ارشاد و یا یک جای دولتی و یا یک نهادی که به بودجه عمومی، شهرداری ها و بانک ها وصل است و می خواهد کار و محصول فرهنگی ارائه کند ؛خارج از آن چارچوب و یا دکترین فکری و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بیت المال را صرف یک کار خنثی، تکراری و یا کم اثر و شعاری کند دچار ولنگاری فرهنگی شده است. با این تعریف به ویژه در نهادهای مذهبی تا دلتان بخواهد کارهایی با ظواهر مذهبی ، سفارشی و ... داریم که مصداق تام و اتم ولنگاری است.

این مدرس دانشگاه با اشاره به برخی اتفاقات و روندهای فرهنگی جاری و جشنواره ها اظهارداشت: ما امروز متاسفانه خیلی بیشتر از اینکه از بودن کارهای غیر عفیف و غیر ارزشی ضربه بخوریم از نبود سیستم های هم افزا، سیستم های هماهنگ و سیستم های رصدگری که بتواند فعالیت های فرهنگی هنری و رسانه ای ما را به شکل هماهنگ و متناسب با وضعیت جنگ نرم، جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی سامان و سازمان بدهد ضربه می خوریم.

وی تصریح کرد: یک ریشه بسیار بزرگ ولنگاری فرهنگی در حوزه راهبری در روند رصدگری و بدون پشتوانه بودن نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی است ، یک سمت آن در وزارت ارشاد، یک سر آن در آموزش و پرورش، یک سر آن در نهادهای فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، یک سر آن در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، یک سر دیگر آن در بنیاد شهید و امور ایثارگران و صداو سیما وسرهای دیگر آن در جاهایی است که کارها و برنامه های فرهنگی باری به هر جهت انجام می شود.

این کارشناس افزود: وقتی محصولی تولید می شود که دارای تناسب لازم و کافی و با نقشه جنگی ما در رویارویی با دشمن نیست دچار ولنگاری فرهنگی هستیم. هرچند که ظاهر قصه این باشد که مثلا یک نهاد غیر فرهنگی خواسته درباره شهدا و حتی موضوعی مذهبی کار کند و درباره ارزش ها صحبت می کند.ما باید رودروایسی را کناربگذاریم. زمانی که کار تکراری، ضعیف و یا سفارشی است و یا توسط افرادی که صلاحیت ندارند تولید می شود و میلیاردها تومان بودجه ای که باید برای آنچه که ما به آن جنگ فرهنگی می گوییم هزینه شود . پتانسیل ما ولنگارانه هدر رفته است.فعالان فرهنگی دقیقا می فهمند الان من به انبوه چه کارهای بی حاصل، جشنواره ها و جلسات فرمایشی، اردوهای بی مورد و بنر بازی های مصرفانه اشاره می کنم.

این نویسنده ادامه داد: صرف نظر از رفیق بازی ، انتخاب نابجای عوامل و بسیاری از رویکردهای فاسد مدیریتی در تولید برخی کارهایی که حتی برخی عنوان ارزش ها را به پیشانی دارند ، ما امروز دقیقا در وضعیت جنگ فرهنگی قرار داریم و فقط کار خوب کردن به لحاظ جزئی اصلا کاربرد ندارد. در نقشه بزرگ جنگ نرم باید مکان، تاثیرگذاری، نوبت، عمل و نحوه کیفیت کنش ما هم مشخص باشد تا در خدمت جنگ باشیم. در غیر این صورت ممکن است اگرچه کار خوبی را انجام بدهیم ولی موجب شکست جبهه خودی شویم.

دهنادی خاطرنشان کرد: متاسفانه این موضوعی است که در مسئله ولنگاری فرهنگی توسط نهادهای فرهنگی سانسور می شود. می بینیم که تا از ولنگاری فرهنگی صحبت می شود ، صرفه همه است که بیشتر به سراغ دعواهای جناحی بروند تا نشان بدهند که طرف مقابل ولنگار عمل کرده است. در حقیقت هیچ کس به این موضوع نمی پردازد که اساسا نقش من در ولنگاری فرهنگی چیست و چه محصولات و خدماتی ارائه کرده ام که در چارچوب جنگ همه جانبه جنگ فرهنگی ما با جبهه استکبار مفید فایده واقع شود؟ وقتی برنامه ترکیبی به مدیر فلان کانال تلویزیون ارائه می شود، یک سریال یا یک فیلم می خواهد مورد حمایت و تولید قرار بگیرد، کدام مدیر حاضر است به جای کلی گویی بگوید ، فلان برنامه من چقدر در خدمت جنگ نرم است؟با این دیدگاه نه تنها چند برنامه ، ممکن است چند کانال رسانه ملی لازم باشد که در رویکردهایش تغییر کلی بدهد.بسیاری از انتشارات دولتی و حتی موسسات سازمان تبلیغات بیایندو استیضاح شوند که چرا از محل بودجه های انقلاب به جای کار برای جنگ فرهنگی ، تریبون و جا برای افراد معاند و خنثی و جریان های بی اثر و بی اعتقاد ایجاد کرده اند. من مطلقا از بگیر و ببند در عرصه فرهنگ وهنر حرف نمی زنم. این طبیعی است که خیلی ها با ما موافق نباشند و برای خودشان تولید کنند. دهان کسی هم نمی شود بست . اما اگر روزی مدیری در جمهوری اسلامی بیاید بودجه اش را صرف فرد و جریانی کند که تیشه به ریشه ی فکر نظام می زند ، این فرد قطعا باید محاکمه و توبیخ شود. کار به جایی رسیده که در برخی جشنواره هایی که از محل بیت المال برگزار می شود، در جلسات و نشست ها، افراد بیایند و پشت تریبون جمهوری اسلامی ، به نظام متلک بیندازند. من همان زمانی که در دولت قبل اینها در جشنواره ها مدیران و نظام را هو می کردند هم در روزنامه جوان نوشتم، با باج دادن ، جریان معارض انقلاب با شما همراه نمی شود. بلکه وقیح تر و متهتک تر می شود. این چیزی است که خیلی از مدیران نمی خواهند درک کنند یا درک آن را ندارند.

مدیر پروژه ی جریان شناسی هنر و رسانه در پاسخ به این سوال که ورود اندیشه های غربی به کشور را در توسعه ی این ولنگاری چگونه ارزیابی می کنید ؟گفت: در باب ورود اندیشه های غرب گرایانه به ایران باید عرض کنم که از زمانی که فرهنگ و اندیشه غربی از اواخر دوره قاجار و زمان پهلوی اول و دوم در ایران ورود جدی پیدا کرده است ما با محصولاتی که با نظام فرهنگی و فکری ایران که اسلام و ایرانیت با هم ممزوج بوده روبرو بودیم.به نظر من از زمانی که اندیشه های غربی در ایران وارد شده است و تهاجم فکری و فرهنگی با راه اندازی سینمایی که کار ویژه اش نمایش فیلم وسترن و جنسی بود ،اپرا، جشن هنر شیراز و برنامه هایی از این قبیل شروع شد . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم فعالان فرهنگی ما موضوع فراگیر شدن تکنولوژی ارتباطات را خیلی جدی نگرفتند. اینگونه شد که اندیشه های غربی، اندیشه های غیر دینی و عرفان های نوپدیدی که بعضا شرقی است اما رویکرد دین زدایی دارد امروز در کشور ما فراوان شده است. اماما ضربه ی اصلی را نه از فیلم های وارداتی خوردیم و نه ماهواره .از همه مهمتر اتفاق فاجعه باری که بعد از انقلاب به آن پرداخته نشده است بحث تحول در حوزه علوم انسانی بود. در حوزه تحول علوم انسانی ما به دلیل اینکه یک نظام آموزشی کاملا غربی داشتیم و تحصیل کرده های غرب عینا اندیشه ها و محصولات فرهنگی غربی را به کارگردانان، تهیه کنندگان، نویسندگان، بازیگران و هنروران آینده ما درس می دادند، ناخواسته دارای عواملی هستیم که بدون این که خودشان متوجه باشند توسعه دهنده ی فرهنگ و هنر و باوری هستند که زیست فکری شان بر آن شکل گرفته است.

این روزنامه نگار و نویسنده ادامه داد: بر این اساس دشمن بدون اینکه نیاز به کوچکترین سرمایه گذاری داشته باشد .ما با هزینه، دانشگاه و مراکر آموزش عالی های خود عقایدی را که منجر به ولنگاری فرهنگی می شود را به اجرا در می آورند. اینجا مهم نیست که شما فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا هستی یا دانشگاه سوره یا صدا و سیما . همین اندازه که نمایش و سینما و آثار درخشان و الگو را چیزی بدانی که بافت فکری و ذهنی تو را ناخودآگاه به سمت تقدیس فرهنگ دیگری می برد ، کافی است .بیش از نیم قرن آموزش عالی ما دقیقا همین کار را کرده است. اصلا بحث من نخواندن و دور ریختن ادبیات و هنر غربی و مدرن نیست . موضوع من وابستگی شدید مراکز آموزش عالی به این نوع تفکر است. وابستگی که باعث می شود امثال شهید آوینی که می خواهند حرف های جدید را از منظر تفکر دینی شان بزنند را نه امروز و دیروز ، بلکه در بحبوحه جنگ و اوایل دهه هفتاد در صدا و سیما و دانشگاه های آن روز منزوی می کند. این ها مسائلی است که سال هاست ما داریم درباره ی آن با هم تعارف می کنیم.

دهنادی خاطرنشان کرد: متاسفانه دانشگاه های ما تا امروز نیامده اند اندیشه های ناب ایرانی را در سطح جامعه و برای جوانان و دانشجویان مطرح کنند. بلکه آنها آمده اند و به عنوان متن درسی نویسنده ای به عنوان اسطوره مورد بررسی و ترویج قرار داده اند که این نویسنده اساسا مطالبی را می نوشته است که تائید کننده ارزش های ما نبوده است. در نتیجه این ما بودیم که آمده ایم و او را تبلیغ کرده ایم.

وی اضافه کرد: اتفاقا بحث من این است که یکی از دلایلی که در دهه 60 و 70 شورای عالی انقلاب فرهنگی همزمان مسئولیت رصدگری عرصه فرهنگ و مدیریت عالی دانشگاه ها را بر عهده داشت دقیقا پیش نیامدن چنین وضعیت مضحکی بود. اما متاسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی آنگونه که شاید و باید موضوع را متوجه نشد و نتوانست این وضعیت را کنترل کند. بر این اساس است که همین پروسه تحول در علوم انسانی دانشگاه ها همچنان به عنوان پروژه ای که اساسا بر روی آن کار آنچنانی نمی شود و به نتیجه مطلوبی هم نرسیده در دانشگاه ها مطرح است.گروهی هم تا درباره این موضوع حرف زده می شود ، تصور می کنند ما می گوئیم بیایید فیزیک و شیمی را اسلامی کنیم. یا بیائیم اودیسه و الیاد را دستکاری کنیم . اصلا مسئله این نیست.موضوع پاسخ به این سوال است که خروجی دانشگاه های ما در حوزه علوم انسانی افرادی است که با خودباوری کامل آماده تولید نظریه و مطلب بومی هستند یا افرادی هستند که برای تشبه به الگوهای خود حتی ظاهر و لباس و لحن و زندگی شان یک فرم دیگری شده است؟این ها تندیس استقلال فرهنگی هستند یا تجلی خود فراموشی؟

وی توضیح داد: غرب زدگی و شرق زدگی در هیچ جایی مثل آموزش عالی و در هیچ بخش آموزش عالی مثل علوم انسانی و در هیچ بخش علوم انسانی مثل هنر و رسانه خطرناک نیست. اینگونه است که می بینیم حاصل خروجی مراکز تحت پوشش حکومت ما نهایتا هنرمندان و فرهنگ ورانی هستند که در فرم های مد نظر فرهنگ و آئین ما نیستند. من نمی خواهم وارد دوگانه موهوم ده نمکی - فرهادی شوم. اما شما ببنید آخر محصول دانشکده صدا و سیما ودانشکده سوره شهید آوینی است یا فلان کارگردان روشنفکر ؟ فیلمسازهایی که ممکن است فیلم ساز خوبی باشند و برای ما اسکار بگیرند اما کاری را در جنگ فرهنگی بر عهده ندارند. اگر باری نباشند یاری هم نیستند.من ارزش گذاری و خوب و بد نمی کنم ولی یک سوال می پرسم افرادی مثل اصغر فرهادی که نسل تحصیل کردگان بعد از انقلاب هستند،در محفل "کافکا" تربیت شده اند یا در "دانشگاه تربیت مدرس " تربیت شده است؟ وقتی نیروی ما بورسیه ما خروجی هنرش مال جای دیگری است این یعنی آن که خیلی جاهایش می لنگد.

دهنادی در پایان گفت: به نظر من بسیار بیشتر از آنکه این ولنگاری فرهنگی مربوط به عوامل خارجی باشد ریشه در نداشتن نقشه راه و مهندسی فرهنگی خصوصا در حوزه آموزش و تربیت پدیدآورندگان دارد که همچنان هم ما در این زمینه مشکل داریم و قربانی خواهیم داد.

ارسال نظر: