مشروح/ سعید جلیلی در جمع دانشجویان دانشگاه قم مطرح کرد:

تفکر انقلابی هم با وضع موجود و محافظه‌کاران مخالف است و هم با لیبرال ها/ باید مردم را اقناع کنیم نه اغوا

کدخبر: 2088387

جلیلی با بیان اینکه وقتی می گوییم ما می توانیم، یعنی تمام استعدادهای کشور اعم از زن و مرد و پیر و جوان و شیعه و سنی و بلوچ و کرد و تهرانی و غیر تهرانی و ... استعدادشان به کار گرفته شود، گفت: اگر قرار است تفکر انقلابی شکل بگیرد باید آحاد ملت را اقناع کند. کاری که امام خمینی در انقلاب و دفاع مقدس انجام داد و رهبر انقلاب نیز به کرات بر آن تاکید دارند.

به گزارش خبرنگار « نسیم آنلاین » روابط عمومی دفتر دکتر سعید جلیلی مشروح سخنان وی در دانشگاه قم را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است که در ادامه آن را ملاحظه می‌کنید:

این جلسه در ایامی است که انقلاب اسلامی ایران با افتخار و شکوه، 38 سال از پیروزی خودش را پشت سر گذاشته است. یک نکته مهم که در بیان انقلاب اسلامی باید به آن توجه شود، مفهوم «انقلاب» است. این یک سئوال اساسی است که وقتی ما صحبت از انقلاب می‌کنیم، به‌دنبال آن چه اتفاقی باید صورت بگیرد؟ چیست و چه پیامدها و دستاوردهایی باید شکل بگیرد؟ در این مباحثه‌ای که با هم داریم بیشتر می‌خواهم به این موضوع بپردازم. اولین نشانه انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی، این است که آن نظام سیاسی که تا قبل از آن وجود داشت باید از بین برود و یک نظام جدید جایگزین آن شود. یکی از اهداف مهم انقلاب همین بود. 22 بهمن چنین دستاوردی داشت که یک نظامی که در شکل سیاسی در قبل بود ساقط شد و به‌دنبال آن و بر مبنای آن در انقلاب اسلامی قرار شد مناسباتی شکل بگیرد. نکته مهم این است که بدانیم این مناسبات جدید چیست. این تغییر که فقط در مناسبات سیاسی نیست. این تغییر باید در هر آنچه که انقلاب برای آن حرف و نکته و آرمان دارد هم ظهور و بروز پیدا کند. در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این انتظار وجود دارد که متناسب با آن هدف انقلاب، آن تغییرات ظهور و بروز داشته باشد. خاطرم هست در اوایل انقلاب در سال 59 بود که حضرت امام یک‌بار در جماران همین موضوع را مورد تأکید قرار دادند. کمتر سابقه داشت که حضرت امام در حسینیه جماران این‌گونه پرخاش کنند اما زمانی که یک گزارش‌هایی دست ایشان رسیده بود فرمودند که اگر انقلاب شده برای این است که خیلی از این مناسبات عوض شود! قرار نبود فقط شاه و نظام سلطنتی که قبلاً بود برود. هر آنچه که متناسب با نظام طاغوتی بوده باید جای خود را به یک نظام بر مبنای آن اندیشه اسلام ناب بدهد. امروز هم خیلی از مباحثی که در سطح جامعه مطرح می‌شود مطالباتی است که کاملاً صحیح است. مثل همین چیزهایی که بعضاً روی دست‌نوشته‌های شما هم وجود دارد که چرا فلان فساد وجود دارد؟ این نشان می‌دهد کسی انتظار ندارد این مناسبات در انقلاب اسلامی با گذشت 38 سال وجود داشته باشد. اما سئوالی که می‌خواهم در این مباحثه دانشجویی با شما مطرح کنم این است که برخی از مباحثی که ما امروز دنبال، مطرح و مطالبه می‌کنیم، شاید در خیلی جاهای دیگر هم این مطالبه وجود دارد، حتی شاید جلوتر از مطالبه و تا حد تحقق آن! مثلاً اگر گفته می‌شود نباید فساد باشد، ممکن است برخی به شما نشان دهند که در فلان کشور این کار را دنبال کردند و فساد هم وجود ندارد. اگر گفته می‌شود در فلان موضوع فلان ناهنجاری در ساختار اداری وجود نداشته باشد، شاید به ما نشان دهند در بعضی از کشورهای دنیا همین را انجام دادند و امروز آن ناهنجاری در ساختار اجرایی آنها وجود ندارد اما فرق ما با آنها چیست؟ اگر ما ادعای انقلاب اسلامی می‌کنیم و می‌گوییم حرف جدید و تازه‌ای داریم. پس چه اتفاقی باید بیفتد؟ وجه تمایز ما چیست؟ اینجاست که یکی از سئوال‌های مهم شکل می‌گیرد که ما می‌خواهیم یک نگاه حداقلی داشته باشیم یا آرمان انقلاب یک نگاه حداکثری و آرمانی است؟ اجازه دهید کمی در باره بیشتر توضیح دهم تا بتوانم منظور خود را بهتر منتقل کنم. مثلا وقتی در یک نظام اداری و حکومتی از «شفافیت» صحبت می شود حتی بسیاری از کسانی که نگاه انقلابی هم ندارند این موضوع را نفی نمی‌کنند و همه روی آن اتفاق نظر دارند. حتی بعضی از کشورها شعار آن را دادند و به آن عمل هم کرده‌اند و توانسته اند تا حدی مانع فساد هم بشوند اما واقعیت این است که این موضوع یک موضوع «حداقلی» است. یعنی بحث ما این است که در انقلاب اسلامی انتظارات فراتر از این است. یک بحثی در اندیشه سیاسی مطرح است که برخی اندیشمندان بخصوص در سه چهار قرن اخیر بر آن تاکید داشته اند و آن این است که می‌گویند ما در مناسبات حکومتی باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که کارگزاران حکومت، ولو صالح هم نباشند مجبور باشند صالح عمل کنند، یعنی یک مناسباتی شکل بگیرد که حتی اگر آدم فاسدی هم در سیستم قرار گرفت، آن سیستم به او اجازه ندهد بر مبنای فساد عمل کند و مجبور شود براساس آن چیزی که برای او تعریف شده است عمل کند. اتفاقا حرف غلطی هم نیست.یعنی مناسبات یک سیستم و نظام سیاسی باید طوری تعریف شود که در آن فساد نفوذ نکند، اما نگاه انقلاب اسلامی از این هم فراتر است.

در نامه حضرت امیر(ع) به مالک اشتر به‌عنوان کسی که می‌خواهد عهده‌دار مسئولیتی باشد آمده که فقط این کافی نیست مناسبات اداری تو طوری باشد که مثلاً این ویژگی‌ها وجود داشته باشد، تعبیر این است که در نظام اسلامی اگر کسی می‌خواهد مسئولیتی داشته باشد، فقط این نیست که آن مسئولیت را در چارچوب آن سازوکارها و مناسبات نظارتی در دست بگیرد تا فساد و انحرافی رخ ندهد، بلکه باید پیش از چارچوب های نظارتی، «تقوا» داشته باشد. برای همین نامه معروف حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر با «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ» شروع می‌شود و ایشان به مالک نه اینکه نصیحت کنند بلکه امر به «تقوا» می کنند. «أَنْ یَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ»، یعنی باید با این ویژگی‌ها وارد شود. در اندیشه سیاسی اسلام اینطور نیست که تنها مثلاً یک سازوکاری از بیرون چیده شود تا کارگزار نظام اسلامی صالح عمل کند؛ آنها که شرط لازم است. علاوه بر آن، نگاه آن کارگزار باید نسبت به مردم یک نگاه دلسوزانه باشد. «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» (سوره شعراء/ آیه 3) پیامبر که برای ما در قرآن اسوه قرار داده می‌شود برای این است که می‌خواهد جان خود را برای مردم بدهد. این آن نگاه اصلی مدنظر انقلاب اسلامی است که دنبال می‌شود. نگاهی که به مردم وجود دارد این است که «أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ»، کارگزار نظام باید قلباً نسبت به شهروندان و کسانی که در آن نظام هستند رحمت داشته باشد.

از یک طرف این مردم هستند که عماد و ستون دین هستند «عِمَادُ الدِّیْنِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»، بعد می‌گوید تو باید به مردم محبت و لطف داشته باشی. محبت و لطف چیزی نیست که شما آن را در چارچوب‌های اداری و نظارتی تعریف کنید. لذا وقتی صحبت از انقلاب می‌شود یعنی اینکه این مسایل باید در آن جاری شود و در سیستم مناسبات حکومتی وجود داشته باشد. یکی از تمایزات اندیشه دینی از سایر اندیشه‌ها در همین است که اگر یک‌سری نکاتی دارد که در چارچوب قانون و مقررات قرار می‌گیرد و صحبت از خارج و زکات و خمس و مالیات می‌شود، در کنار آن چیزهایی علاوه بر آنهاست که باید در جامعه شکل پیدا کند و اتفاقاً آنهاست که انقلاب را متمایز می‌کند. آنجاست که باید احسان و انفاق و ایثار و اکرام و اعزاز مردم باشد. ما اگر سالیان سال در قرون متمادی از نعمت یک نظامی که بر مبنای اندیشه اسلام ناب استوار باشد محروم بودیم، اما شما می‌بینید در مناسباتی که در یک جامعه شکل می‌گرفته چون بر این مبنا بوده خودش بسیاری از این کارها را انجام می‌داده است. در این میان بعضی‌ها آرمان جامعه دینی را جامعه مدنی قرار می‌دادند ولی بر یک جامعه دینی جفاست که آرمان آن را چنین چیزی قرار دهیم. جامعه مدنی شامل یک سازوکارهای حداقلی برای تشکیل مناسباتی است تا افراد به‌هم تعدی نکنند. مثلا در مباحثی که مربوط به تاریخ غرب مخصوصاً آمریکا وجود دارد، گفته می‌شود چون چند نفر یک روستا و جامعه‌ای را تشکیل می‌دادند، با هم پیمانی را می بستند تا به هم تعدی نکنند! اما امروز شما در کشور شاهد روستاها و مناطقی هستید که در آن نه یک پاسگاه و کلانتری و نه نیروی نظامی وجود دارد، ولی مردم نسبت به اموال شان امنیت دارند. می‌خواهم بگویم وقتی ما صحبت از انقلاب اسلامی می‌کنیم، صحبت از ظهور یک مجموعه‌ای از مسئولیت‌ها می‌شود. یکی از وجوه تمایز دیگر اندیشه سیاسی اسلام با سایر اندیشه‌ها این است که دولت و جامعه کارویژه‌های مشترک دارند. این‌طور نیست که بگوییم اینها کار دولت است و اینها کار جامعه! اگر گفته می‌شود «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» (سوره اعراف، آیه 29) و بحث از قسط و عدالت می‌شود در کنار آن همین را بیان می‌کند که «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (سوره حدید، آیه 25). این نیست که بگوییم کسانی هستید که این کار را انجام دهند. بلکه یکی از بحث‌های اساسی این است که آحاد جامعه این وظیفه را دارند که این وظیفه را انجام دهند. اگر گفته می‌شود پیامبر اکرم این ویژگی را دارد، در کنارش این بیان می‌شود که «وَالَّذینَ مَعَهُ» هم باید ویژگی «أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» داشته باشند. این نیست که بگوییم فقط یک نفر هست و خودش همه کارها را انجام می‌دهد. اگر می‌خواهیم به آن حداکثر برسیم باید به این ویژگی توجه داشته باشیم. اینجاست که مسئولیت‌های همگانی و تکالیف شکل می‌گیرد. حق همه مردم یک جامعه این است که بتوانند چنین تکالیفی را ایفا کنند. این بسیار اهمیت دارد و از نقاط بارز اندیشه دینی است که اگر صحبت از دفاع و عدالت می‌شود، همه باید چنین احساسی را داشته باشند.

نکته حائز اهمیت در این بحث این است که حد این تکلیف چیست؟ کسانی که جزو کارگزاران نظام هستند چه تکلیفی دارند؟ افراد جامعه چه تکلیفی دارند؟ اینجا تکلیف با «وسع» افراد تناسب پیدا می‌کند. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها» (سوره بقره، آیه 286)، شما می‌گویید وسع من این میزان است و به این میزان نسبت به اقامه عدل و قسط تکلیف دارم. اگر کسی در موضع دولت و مسئولیت قرار گرفت، وسع او با من به‌عنوان یک شهروند عادی متفاوت می‌شود و باید متناسب با وسعش تکلیف خود را انجام دهد. اینجاست که این مطالبه شکل می‌گیرد که آیا افراد متناسب با وسع‌شان عمل می‌کنند یا خیر؟ یکی از آن تکالیف این است که هرکس اول بداند تکلیف خودش چیست و آیا آن را انجام داده یا خیر و سپس دیگران و همین‌طور مسئولین و حکومت که آیا آنها این وسع را داشته‌اند و اگر داشته‌اند چقدر به وظیفه خود عمل کرده‌اند؟ انحرافی که در این موضوع پیش می‌آید این است که ما وسع را محدود و مضیّق کنیم و بگوییم ما که وسعی نداریم! یکی از آسان‌ترین توجیهات در وقت عمل به تکلیف این است که بگوییم وسع من محدود است. اینجاست که دیدن واقعیت اهمیت پیدا می‌کند. یکی از وجوه واقع‌بینی این است که وسع را بشناسیم و ببینیم آیا افراد مطابق آن وظیفه خود را انجام داده یا خیر؟ اگر انجام داده که از او تشکر می‌کنیم و اگر نداده بود سئوال است که چرا اینجا این کار انجام نشده است؟ یکی از نقاط اشکال این است که ما وسع را کوچک تعریف کنیم. نگاه و تفکر انقلابی اینجا معنا پیدا می‌کند. در تفکر انقلابی اینکه گفته می‌شود ما می‌توانیم، یک مبنایی دارد. اینجاست که تمایزات روشن می‌شود. اینجاست که نگاه‌ها مشخص می‌شود. یک نگاه این است که وسع ما در حد پختن آبگوشت بزباش است و این بهترین بهانه است برای اینکه بخواهد آن تکلیف و وظیفه خودش را تقلیل و تنازل دهد. یک وقتی هست که وسع و توانمندی‌های یک ملت و آحاد یک کشور را در حد نازل تعریف می‌کنید، ولی می‌توانید آن را توانمندتر نشان دهید. یک‌وقت هست که شما بگویید برای آب خوردن هم محتاج دیگری هستیم و یک‌وقت می‌شود گفت اگر گفته می‌شود مسئولیت و تکلیف این است پس می‌توان قوی‌تر از این هم عمل کرد؛ آن‌وقت آثار خود را در عرصه‌های مختلف نشان می‌دهد و تلاقی‌ها شکل می‌گیرد. در تفکر لیبرالی گفته می‌شود که باید منتظر غرب باشیم و ما نمی‌توانیم با اتکا به درون عمل کنیم. یک نگاه هم محافظه‌کارانه است که می‌گوید وضع مطلوب برای جامعه موضوعیت ندارد و همین حفظ وضع موجود خوب است. تفکر انقلابی با هر دوی اینها زاویه دارد و هر دوی اینها را برنمی‌تابد. نه آن نگاه لیبرالی و نه آن نگاه محافظه‌کارانه را قبول ندارد. تفکر انقلابی می‌گوید که این انقلاب و مناسبات برای این شکل گرفته که به سمت وضع مطلوب و حداکثری شدن آن ارزش‌ها و منافع و حقوق یک ملت جهت پیدا کنیم. تفکر انقلابی نگاه به قله‌ها دارد نه نگاه به دامنه ها! اینجاست که تفاوت‌ها پیدا می‌شود. در نگاه انقلابی ماهواره به فضا پرتاب می‌شود، در هسته‌ای به پیشرفت می‌رسیم و در صنعت دفاعی خودکفا می‌شویم. همه دنیا در برابر ما می‌ایستد و هشت سال دفاع مقدس پدید می‌آید ولی یک وجب از خاک کشور به یغما نمی‌رود! این تفکر انقلابی است که دشمن بعد از 28 سال جرئت نمی‌کند به مرزهای شما نزدیک شود. این یک تفکر انقلابی است که امنیت می‌آورد و مانع جنگ می‌شود و اجازه نمی‌دهد دشمنان به او نزدیک شوند و او را تهدید کنند. برای این است که توان خود را می‌فهمد. یک نوع تفکر دیگر هم وجود دارد که التماسی است! در دفاع مقدس توانایی و ایستادن پای خود بود که جواب داد نه دیپلماسی التماسی! دیپلماسی باید بر مبنای تعامل قدرت‌مندانه‌ باشد نه دیپلماسی التماسی. خود آقایان می‌گفتند که ما التماس می‌کردیم، جواب نمی‌داد. معلوم است که التماس جواب نمی‌دهد. بوسیله ایمان است که می‌توانید آن قدرت و وسع را به شکل واقعی خود بشناسید و از آن درست استفاده کنید در نگاه انقلابی اگر دنبال این هستید که توانایی‌های خود را بشناسید و اگر می‌گویید ما می‌توانیم، اهمیت آن در این است که بتوانید هم «ما» را تعریف کنید و هم «می‌توانیم» را. اگر می‌گویید ما می‌توانیم، «ما» در اینجا، هم زن هم مرد، هم پیر هم جوان، هم شیعه هم سنی، هم بلوچ هم کرد، هم شهری هم روستایی و هم تهرانی و هم شهرستانی است، یعنی تمام ظرفیت‌های یک کشور! همه اینها را باید پای کار بیاورید «ما» این نیست که یک عده محدودی حرف خود را به کرسی بنشانند. «ما» خیلی بزرگ است، هم‌چنان که «می‌توانیم» این است که استعداد و قدرت و توان‌مندی‌هایی را که وجود دارد -و البته باید واقع‌بینانه باشد- بشناسیم.

یکی از بحث‌هایی که در فضای سیاسی کشور اهمیت دارد این است که اگر تفکر انقلابی با چنین نگاهی می‌خواهد شکل بگیرد باید بتواند همین آحاد مردم را نسبت به این توانایی و توان‌مندی و قدرتی که می‌تواند در هم‌افزایی ظهور و بروز پیدا کند «اقناع» کند. کاری که امام بزرگوار در دفاع مقدس انجام داد و موضوعی که رهبر معظم انقلاب در این سال‌ها بارها روی آن تأکید داشتند. «عِمَادُ الدِّیْنِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»، آن‌چیزی که می‌تواند ستون دین باشد و به شما قدرت می‌دهد و می‌تواند شما را در برابر دشمنان قدرت دهد مردم هستند. اگر این مردم اقناع شوند می‌بینید که چه قدرتی بروز پیدا می‌کند، چهار فرزند او هم اگر شهید شود می‌گوید ایستاده‌ایم و آن توان‌مندی ظهور پیدا می‌کند و همه دشمنان در این محاسبات می‌مانند. جمهوریت نظام بر همین مبنا است. جمهوری اسلامی یعنی انتخاب اسلام توسط مردم برای تحقق آن. مردم باید بیایند تا اسلام تحقق پیدا کند. نقطه مقابل این در برابر اقناع، «اغواء» است. اینکه به‌جای اقناع مردم، فضاهایی برای اغواء مردم شکل بگیرد. این کار شیطان این است، «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» (سوره صاد، آیه 82)، یا می‌ترساند یا اغوا می‌کند. «ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ» (سوره آل عمران، آیه 175) جایی که می‌بیند ملتی نمی‌ترسد شروع به اغوا می‌کند. اینکه شما می‌بینید دشمن 200 شبکه ماهواره‌ای فقط برای فضای ایران درست می‌کند برای چیست؟ برای اینکه اوقات فراغت مردم ایران پر شود؟ یکی از کارکردهای اغوا، پوشاندن واقعیت‌هاست. اینکه توانمندی‌های شما را آن‌طور که هست، نگذارد ببینید. اینکه آنها را پرهزینه و کوچک نشان دهد. تلاش‌هایی است که آنها انجام می‌دهند. تمام کار آنها این است که نگذارند ملت توانمندی‌ها و حافظه تاریخی خودش را باور کند که من توانستم این کارها را انجام دهم. تفکر انقلابی به‌دنبال اقناع مردم است و نه اغوا. در نقطه مقابل، آنها دنبال اغوا هستند. حالا چه با شعارهای غلط، چه با وعده‌های دروغ. اینکه گفته می‌شود بدعهدی طرف مقابل، این بدعهدی یک رفتار اغواگرانه از طرف مقابل است. اینجا فقط بحث نقض موضوع نیست، نه، یک رفتار متفاوت و دوگانه‌ای دارد که می‌خواهد بر آن مبنا حرکت خود را شکل دهد. ان‌شاءالله این مباحثات و جلسات و مباحث دانشجویی بتواند به ما کمک کند در مسیری که حرکت می‌کنیم برمبنای یک اقناع ملی، نقاط قوت و قدرت خود را به‌خوبی بشناسیم و آنها را حفظ کنیم و آن را ارتقا دهیم.

ارسال نظر: