پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی مطرح کرد:
روحانی برای نشستن جای هاشمی مجبور است "رادیکال" شود
پرویز امینی جامعه شناس سیاسی در گفتگویی با تشریح ابعاد جامعه شناختی حیات و ممات آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ارزیابی دقیقی از شرایط پیش روی جریان های سیاسی نزدیک به وی ارائه کرد.
به گزارش « نسیم آنلاین » پرویز امینی جامعه شناس سیاسی در گفتگویی با تشریح ابعاد جامعه شناختی حیات و ممات آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ارزیابی دقیقی از شرایط پیش روی جریان های سیاسی نزدیک به وی ارائه داد که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد:
ارزیابی شما از حیات سیاسی آقای هاشمی از زاویه جامعه شناسی سیاسی چیست؟امینی: در آقای هاشمی دو مولفه مهم وجود دارد که مواضع مهم رفتارها و کنش ها و واکنش های ایشان را تنظیم میکند و بیش از عوامل دیگر در تنظیم مناسبات و رفتارهای ایشان موثر بودهاست.
یکی ویژگی شخصیتی و روان شناختی ایشان بود و دیگری خصلت معرفتی و فکری که در ایشان وجود داشت. به لحاظ شخصیتی به نظر من ایشان "مرکزگرا" بودند؛ چرا که آقای هاشمی مسائل را حول نسبتی که با او برقرار میکردند ارزیابی میکرد و تصمیم میگرفت.
یک ویژگی دیگر ایشان صورت معرفتیتری دارد و آن وجه پراگماتیسی آقای هاشمی است؛ در دوران حیات سیاسی آقای هاشمی ایشان تقریبا سه شیفت بزرگ دارد مثلا دهه 60 مسئله اش عدالت بوده و معتقد به اقتصاد متمرکز دولتی است؛ بلافاصله بعد از جنگ شیفت دومش به سمت توسعه است و اقتصاد غیر دولتی و اقتصاد بازار آزاد و سیاستهای تعدیل و بعد از 84 بیشتر مفاهیم پرشمارش پیرامون آزادی و مردم سالاری و دموکراسی و اینها هست، و لذا باید گفت که تنها یک پراگماتیست هست که میتواند چنین شیفتهایی را به طور بنیادی انجام بدهد بدون اینکه هیچ احساس پارادوکسی داشته باشد.
مرزبندی های سیاسی آقای هاشمی در این سالها چگونه بود؟ چقدر ایشان فراجناحی بودند؟امینی: همانطور که عرض کردم آن دو مولفه است که نسبت آقای هاشمی در دوره های مختلف را با جناح ها ، ایده ها و افکار و وقایع مشخص می کند. یک دوره ای ایشان گرایشش اقتصاد متمرکز دولتی و مسئله اش عدالت بوده و بنابراین جریان چپ را نزدیکتر میبیند و در مقطع دیگر گرایشش توسعه است و به راست نزدیک میشود و در یک مقطعی با جریانی موسوم به اصلاحات تحت عنوان دوم خرداد وارد چالش شده و بنابراین به گرایشهای درون حاکمیت نزدیکتر است و بعد از 84 احساسش این است که شکست او محصول حاکمیت است و بنابراین نقدهای او متوجه حاکمیت میشود، بنابراین همواره این ویژگی شخصیتی و پراگماتیسمی است که در رفتار ایشان نقش ایفا میکند.
آقای هاشمی از مهندسان ساختمان جمهوری اسلامی بودند چه میشود که این اواخر منتقد آن چیزی میشود که خود نقش محوری در ایفای آن داشته؟امینی : آقای هاشمی به علت خودمرکزگرایی باورش نمیشد که فردی مثل احمدی نژاد بتواند او را در انتخابات سال 84 شکست دهد و او را از مرکزیت امور خارج کند. بنابراین او به دنبال تحلیل این شکست و تحلیل نقاط ضعف خودو نقاط قوت حریف نیست و تصور می کند که یک عامل بیرون از رقابت های سیاسی او را از پیروزی محروم کرده است.
جمع بندی آقای هاشمی در سال 84 این بود که حاکمیت او را مغلوب انتخابات معرفی کرده است بنابراین او نمیتواند چنین شرایطی را تحمل کند و به طور طبیعی با حاکمیت وارد مواجهه می شود.
چنانکه همین اواخر هم شاهد بودیم که آقای هاشمی مخالفت خود با مسئله موشکها و داشتن اسلحه در نیروهای مسلح که جزء بدیهیات هست را به صورت علنی اعلام میکند.
لذا در اینجا مسلم است که باید چارچوب رفتاری و علل اقدامات آقای هاشمی را در واکنش های روانشناختی او جستجو کرد
او معتقد است که حاکمیت در سال 88 مانع تحقق تصمیماتش شده است و به هیچ عنوان معتقد نیست که علت شکستش در 84 و 88 شرایط نامطمئن وی و توانایی کمتر نسبت به رقبا و یا بهتر بودن رقبا بوده است. بنابراین وقتی مسئله حق الناس را به عنوان محوری ترین مسئله انتخابات در سال 92 مطرح میکند مسئلهاش این بوده که در انتخابات های گذشته حق الناس نبوده و آرای مردم شکسته شده وگرنه باید او پیروز میدان می بوده.
تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت درگذشت آقای هاشمی در کشور چیست؟امینی: برای اینکه بتوانیم پسا هاشمی را درک بکنیم 5 ویژگی یا مولفه اصلی در مورد آقای هاشمی را بررسی می کنیم، اولین ویژگی آقای هاشمی که به او در بین سیاسیون وجه "منحصر به فردی" میدهد هویت تاریخی و اجتماعی هاشمی نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است هاشمی یک هویت تاریخی و یک هویت اجتماعی دارد، تاریخی به این معنا که در شروع نهضت امام خمینی ، آقای هاشمی یکی از موثرین هست بعد از شکلگیری شورای انقلاب جزو موثرین است سپس رئیس مجلس، جانشین فرمانده کل قوا در جنگ، حضور در ماجرای قطعنامه 598 ، دولت سازندگی و دوره بازسازی، نقش در شکل گیری دوم خرداد و رئیس جمهور شدن آقای خاتمی، حضور در مرکز حمله اصلاح طلبان به حاکمیت، خطیب سی ساله نماز جمعه تهران، انتخابات سال 84 ، اتفاقات سال 88 ، انتخابات92 همه و همه را تجربه کرده و در همه مقاطع حضور جدی و موثر داشته است.
اثر دوم که باز آقای هاشمی رو از بقیه متمایز میکند این هست که این هویت تاریخی یک مابه ازای اجتماعی هم دارد و جامعه هم وقتی به سیاست و ساختارهای قدرت در جمهوری اسلامی نگاه میکند آقای هاشمی را یک رکن مهم می بیند، بنابراین وقتی آقای هاشمی از دنیا میرود یک نوع خلا روانشناختی در جامعه ایران شکل میگیرد، تشیع جنازه آقای هاشمی و کثرت جمعیت در آن مراسم هم ناشی از این عنصر اختصاصی است، به دلیل همین هویت تاریخی و هویت اجتماعی که گفتم آقای هاشمی فرد مهمی بود یعنی اینکه آقای هاشمی را من قبول داشته باشم و یا قبول نداشته باشم و نظرم روی آقای هاشمی مثبت باشد یا منفی باشد این فرع بر اهمیت آقای هاشمی بود .
اهمیت آقای هاشمی ویژگی اختصاصی او بود و از همین حیث با آیت الله مهدوی کنی و شخصیتهای سیاسی دیگر که اخیرا درگذشتند متفاوت بود. افرادی که اخیرا از قید حیات رفتند هیچکدامشان به اندازه آقای هاشمی در سپهر ذهنی و اجتماعی جامعه ما این میزان اهمیت و حضور و موقعیت را نداشتند.
اگر بخواهم یک مثال بزنم خلایی که آقای هاشمی به لحاظ سیاسی در ساختمان ذهنی جامعه ایجاد کرد شبیه به خلایی بود که مرحوم آقای بهجت به لحاظ معنوی و روحی در جامعه ما ایجاد کرد.
ویژگی دوم آقای هاشمی موقعیت منحصر به فرد وی در میان نخبگان رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی بود.
سومین مسئله مهم درباره آقای هاشمی چرخش او در برابر حاکمیت بود که از سال 84 به صورت جدی شروع شد که نتایج انتخابات سال 84 را نپذیرفت؛ گلایه ای که به شورای نگهبان داشت و آنها را به خداوند واگذار کرد و بعد در سال 88 یک موج پر قدرت تری پیدا کرد و سپس در همین اواخر در مسئله موشکها و در مسئله سوریه و مسئله داشتن نیروی مسلح.
چهارمین ویژگی آقای هاشمی این بود که آقای هاشمی فرصت پیدا کرد بعد از دوره طردشدن در حوزه اجتماعی و کسب ظرفیتهای منفی فراوان ( که از دوران رقابت با احمد توکلی در سال 72 آغاز شد و در سال 84 به اوج رسید) مجددا خود را بازسازی کند.
البته این بازسازی هم دو رکن داشت؛ اول شکل گرفتن فضای نارضایتی در جامعه در اواخر دولت احمدی نژاد دوم قرار گرفتن هاشمی در جایگاه مهمترین آلترناتیو آقای احمدی نژاد.
پنجمین ویژگی تاثیرگذاری مجدد وی در متن قدرت بعد از یک دوره طولانی دوری بود آقای هاشمی بعد از 92 توانست مجددا در مرکز قدرت در جمهوری اسلامی تاثیر مستقیم داشته باشد.
خب آثار بلند مدت و کوتاه مدت چه شد؟امینی: تعبیری تحت عنوان متافرم یا ترجمه فارسی آن "استعاره"؛ در حوزه اندیشه وجود دارد که اندیشهها از طریق آنها بیان میشوند اگر بخواهیم برای آقای هاشمی متافرم درنظر بگیریم با ویژگی هایی که عرض کردم آقای هاشمی برای بخشی از نیروها وفعالین سیاسی در ایران در حکم "نخ تسبیح" بود؛ مهرههای مجزایی که اگر این مهره ها درون تسبیح قرار بگیرند موضوعیت پیدا میکنند یا موثر میشوند.
آقای هاشمی برای بخشی از نیروها و فعالان سیاسی ایران به خصوص بعد از سال 84 در حکم نخ تسبیح بود، آن نوع فعالانی که یا نسبت به حاکمیت از ابتدا ناراضی بودند یا کسانی که از در مسیر؛ تمایل به فاصلهگذاری نسبت به حاکمیت گرفته بودند. بارفتن آقای هاشمی نخ تسبیح در واقع گسسته شده و این مجموعه نیروهای سیاسی ظرفیتهاشان به نسبت محدودتر خواهد شد و آن نوع تاثیرگذاری هم که به عنوان تسبیح میتوانستند داشته باشند را از دست دادند.
دومین پیامد خلا آقای هاشمی این است که در واقع در سالهای اخیر ایشان به یک نقطه اجماع نسبی برای مجموعه ای از نیروها و فعالان سیاسی داخلی و خارج، رسانه ای و غیر رسانه ای، دولتی و غیر دولتی برای تغییر محدود و یا وسیع در جمهوری اسلامی تبدیل شده بودند.
سومین پیامد خلا آقای هاشمی این است که آقای هاشمی همواره یکی از طرفهای اصلی شکلگیری قطببندیهای سیاسی در ایران بوده ، قطب بندی های سیاسی یعنی دو قطبیهای رادیکال در ایران همواره در برابر آقای هاشمی شکل گرفته یا هاشمی یکی از طرفهای اصلی آن بوده، و حالا با رفتن آقای هاشمی شکل دادن به این دوقطبی های رادیکال مشکل خواهد شد حداقل در کوتاه مدت امکان و ظرفیت برای ساخت چنین دوقطبی های رادیکالی که فضای اجتماعی را کاملا بتواند تغییر بدهد دشوار خواهد بود
پیامد چهارم معطوف به اصلاح طلبان خواهد بود. جریان اصلاح طلب طی یک پروسه و پروژه تجربی و واقعی به آقای هاشمی رسیده بود. آنها زمانی در مخالفت با آقای هاشمی خودشان را تعریف کرده بودند و حتی از گذاشتن اسم آقای هاشمی در لیست انتخابات مجلس ششم امتناع میکردند، بعد در سال 84 که موضع مشترک پیدا کردند نسبت به رئیس جمهور شرایط تغییر کرد و به گونهای پیش رفت که اصلاح طلبها در واقع در یک پروسه به محوری بودن و لیدر بودن آقای هاشمی رضایت دادند.
از موضع انفعال؟امینی : بله از موضع انفعال بود و حالا ابهامی در مورد مدل تصمیم گیری و ابهام دیگری در مورد جایگزینی آقای هاشمی در این جریان وجود دارد. آنها این روزها تلاش می کنند که برای مثال آقای ناطق را جایگزین آقای هاشمی کنند و عده ای از آنها هم می گویند که باید مستقل شویم و روی پای خود بایستیم که البته اگر میخواهند مستقلا در سیاست حضور داشته باشند لوازمش این است که باید با حاکمیت روابط گذشته را بازسازی کنند
پیامد دیگر این خلا مربوط به مناسبات آقای روحانی با حاکمیت خواهد بود، بخشی از دلیری های آقای روحانی در مواضع انتقادی در سال های اخیر نسبت به حاکمیت ناشی از پشتیبانی آقای هاشمی بود بنابراین آقای در وهله اول روحانی محافظهکارتر خواهد بود و در وهله دوم اگر میخواهد جایگزین هاشمی شود باید در تراز آقای هاشمی چرخش نشان دهد و رادیکال تر شود.
منبع: آرمان