«نسیم آنلاین» از تنازع رئیسجمهور جدید آمریکا، با غرب یکپارچه و نسبت ایران با اروپا گزارش میدهد
ظهور راست گرایان با تحول سناریوی امنیتی-اقتصادی اروپا
بسیاری از کارشناسان نطقهای انتخاباتی ترامپ را فاقد اعتبار بدانند اما به هر حال او رهبران اروپایی را شوکه و نگران کرده است، ناظران بر این باورند که در ریاست جمهوری این میلیاردر نیویورکی، سیاست خارجه و داخله آمریکا "متغیر" و "پیش بینی ناپذیر" خواهد بود.
گروه سیاسی « نسیم آنلاین »- مهدی خانعلیزاده: رئیس جمهور منتخب آمریکا در کمپینهای انتخاباتی خود بیشتر بر مسائل داخلی و مهاجرت متمرکز بوده، در زمینه سیاست خارجی با اعزام نیروهای نظامی آمریکا به سایر کشورها مخالفت کرده اما از سوی دیگر "خواهان بمباران داعش و به غارت بردن نفت" عراق است. این عدم پیوستگی در اظهارات و شعارهای انتخاباتی ترامپ موجب شده بسیاری از کارشناسان نطقهای انتخاباتی وی را فاقد اعتبار بدانند اما به هر حال او رهبران اروپایی را شوکه و نگران کرده است، ناظران بر این باورند که در ریاست جمهوری این میلیاردر نیویورکی، سیاست خارجه و داخله آمریکا "متغیر" و "پیش بینی ناپذیر" خواهد بود.
این در حالیست که برخی نظرسنجیهای اندیشکده شورای روابط خارجی اروپا نشان میدهد که به نظر مردم اروپاییها، فارغ از نظرات شخصی و رادیکال ترامپ، وی نمی تواند ادعاهای خویش نظیر لغو عضویت در ناتو را عملی کند.
از سوی دیگر، روسای جمهور آمریکا در زمینه سیاست خارجی اختیارات زیادی دارند. در سالهای پسا یازده سپتامبر، بوش و اوباما تصمیم گیری در زمینه سیاست خارجی را بیش از پیش در کاخ سفید متمرکز کرده اند و کنگره هم به این موضوع اعتراضی نکرده است. در نتیجه حا لا که که ترامپ ساکن کاخ سفید شده، تلاش میکند دستگاه اجرائی مستقلی را برای اجرای سیاست خارجی به دست میگیرد که محدودیتی ندارد.
77 درصد از مردم آمریکا عضویت در ناتو را مثبت میپندارند
سیاست خارجی ترامپ در یک نگاهسه محور در زمینه برنامههای سیاست خارجی ترامپ تقریبا ثابت بوده است:
1. متحدین امریکا پیمانهای بدی را به واشنگتن تحمیل کرده اند؛ترامپ مکرر گفته است که آمریکا توافقات "خامی" را با متحدین خود میکند. او در سال 1987، حدود صد هزار دلار خرج کرد تا یک صفحه کامل از روزنامه نیویورک تایمز را به این موضوع اختصاص دهد که آمریکا هزینه امنیت جهانی را برای نسل ها میپردازد و در عوض دستاورد اندکی دارد. آمریکا امنیت اروپا و ژاپن را تامین میکند و باید بهای آن را بدهد. واشنگتن کویت و عراق را آزاد کرد اما نفت ان به کشورهایی رسید که تنها ایستادند و مرگ سربازان آمریکایی را نظاره کردند. توافق امنیتی ژاپن- آمریکا در سال 1951 بارزترین مثال برای ترامپ است که طبق آن آمریکا متعهد شده تا امنیت ژاپن را تامین کند اما ژاپن در این باره هیچ تعهدی نداشته است.
از نظر ترامپ این توافق با متحدین است که همواره به امریکا آسیب زده است؛ "مانند اقوام فقیری که مجبورتان میکنند برای همدردی بهشان پول قرض بدهید."
برای انعقاد توافق با متحدین اروپایی، از دیدگاه ترامپ کشورهای اروپایی مانند آلمان باید هزینه تامین امنیتشان از سوی آمریکا را بپردازند و اگر نتوانند این تعهدات را تامین کنند، پس باید خودشان از خودشان دفاع کنند. حتی ترامپ بر این باور است که اروپا خود باید با چالش هایش رو به رو شود؛ مانند: جنگ اوکراین و بحران پناهجویان.
2. رویکر امریکا به تجارت ازاد موجب تضعیف آمریکا و کارگران آمریکایی شده است؛ترامپ وعده داده است که سیاستهای تجاری آمریکا را اصلاح کند و آمریکا را از "توافقات غیر قابل قبول" خارج کند، توافقاتی نظیر نفتا، تی پی پی و حتی سازمان تجارت جهانی. از این رو، حالا که ترامپ به ریاست جمهوری رسیده است، کارشناسان معتقدند که باید منتظر بود تا پیمان تجاری و سرمایهگذاری ترنس-آتلانتیک بمیرد!
3. به جای همکاری با متحدین اروپایی میتوان توافقات بهتری را با مردان قدرت طلب به امضا رساندترامپ همواره قدرت شخصیتهای دیکتاتور را ستوده است، شخصیت هایی نظیر صدام حسین و یا رهبر کره شمالی کیم یونگ اون. به اعتقاد وی، سیستم هایی که مانع ظهور رهبرهای قوی میشوند، رهبران ضعیف و در نتیجه ملتهای ضعیف بار میاورند و اتحادیه اروپا که رهبری قوی ندارد شکست خورده است. وی در این باره به صراحت گفته است: فکر میکنم اتحادیه اروپا فرو میپاشد. بنابراین وی معتقد است که دموکراسی ها در صورتی قوی هستند که رهبر قدرتمند و قاطعی داشته باشند.
سناریوهای روابط بروکسل- واشنگتن الف) ابقای روابط فعلیاولیارش اپک، تحلیلگر ارشد سیاست خارجه اتحادیه اروپا، در نوامبر 2016 به بررسی راهکارهای اتحادیه اروپا برای تعامل با رئیس جمهور منتخب پرداخته و نوشت: اروپا از نظر ژئوپولتیک، نه به اندازه ای قوی است که بتواند مستقل باشد و با ترامپ دشمنی و عداوت داشته باشد بلکه حتی به همراهی آمریکا برای زنده نگه داشتن ناتو و مدیریت روابط با روسیه، در کنار حل ناآرامیهای خاورمیانه و شمال آفریقا محتاج است. این مدیریت آمریکا بوده که توانسته چارچوب کاری اروپا را به موفقیت برساند.
راستگرایان در تعیین رویکردهای اروپا در 4 سال پیش رو نقش پررنگتری در مقایسه با سالهای پیشین خواهند داشت. این سیاستمداران چالشی جدی برای رهبران فعلی خواهند بود که باور دارند برای پیش برد منافع خود محتاج مدیریت و رهبری آمریکا هستند؛ بروکسل در کوتاه مدت در کنار تقلا برای حفظ وحدت داخلی، دست کم با بی میلی و از روی اجبار در بسیاری از موارد سیاست خارجی پیرو خواستههای و برنامههای دولت ترامپ خواهد بود. در صورتی که سیاست های ترامپ، منافع اروپا را بیش از پیش به خطر بیاندازد، و یا در بلند مدت شمار بیشتری از راستگرایان بتوانند به مناصب سیاسی اروپا راه یابند، این مسیر با چالش بیشتری رو به رو می شود.
ب) آغاز انقلابی در روابط دو قارهفریدریک اریکسون، کارشناس ارشد اندیشکده مرکز اروپایی اقتصاد سیاسی بین الملل ( ECIPE ) در ماه نوامبر در گزارشی نوشت: آماده آشوب باشید، کاملا مشخص است که سیاستهای دولت جدید ترامپ مرموز است اما مشخص تر است که آمریکایی که او میخواهد، برای سیاست امنیت و تجارت اروپا پیامدهای منفی دارد. نتایج برگزیت نگرانیهای سیاسی درباره آینده اروپا و پایداری اتحادیه اروپا را افزایش و جایگاه ما را در جهان تنزل داده است، انتخاب ترامپ هم وضعیت را بدتر کرده است.
ترامپ، استانداردهایی که بازار را آزاد میکند، اعتقاد ندارد. او نسخه عینی مرکانتیلیستهای قدیمی آمریکاست؛ او با سرمایه داران بانفوذ آمریکا مشکلی ندارد اما به سیستم سرمایه داری جهانی و معمار تجارت جهانی که پس از پایان جنگ جهانی دوم برای سیاست اقتصاد خارجی آمریکا حیاتی بوده، میتازد. نگرش او برای "اولویت دادن به آمریکا" بیشتر نشان دهنده تمرکز او بر افزایش صادرات آمریکا و کاهش واردات و موازنه بودجه فدرال این کشور است، او میخواهد سیاست تجاری در خدمت منافع بازرگانی باشد ولو این اقدام برای دیگران هزینه داشته باشد.
مواضع هفتگانه انتخاباتی او درباره وضعیت تجاری این بود که پیمان همکاری ترانس پسیفیک ( TPP ) را امضا نمی کند، درباره نفتا دوباره به مذاکره مینشیند، مواضع سخت تری علیه چین خواهد داشت، به کار گیری قوانین جاری تجاری را به گونه ای به کار میگیرد که به نفع او باشد. حالا به نظر می رسد که به طور کلی سیاستهای تجاری دولت ترامپ تدافعی خواهد بود و در بدترین حالت حتی ممکن است امریکا را از سازمان تجارت جهانی خارج کند و سیستم تجارت جهانی را نابود سازد.
اتحادیه اروپا با داد وستد در دیپلماسی اقتصادی بیگانه بوده است و صرفنظر از روی کار آمدن ترامپ، سیاست تجاری قاره سبز قدرت و نفوذ خود را از دست داده است. دو دهه است که سیاست تجارت خارجی برای تجارت اروپا نقش موثر چندانی نداشته چون توافقات تجاری تغییرات زیادی را سپری کرده است. توافقاتی که به امضا رسیده، برای پیوستگی و ادغام بازار اروپا با جهان، دستاوردهای محدودی داشته و فروپاشی رویکرد تجاری آمریکا نیز بر این مساله تاثیر گذار بوده است.
اروپا همانند مسائل امنیتی، به رهبری تجاری آمریکا وابسته بوده و در مذاکرات جهانی همواره نقش حامی را داشته است. فروپاشی "دستور کار سنتی تجارت" در آمریکا که به معنای فروپاشی توافق ترانس پسیفیک است، اروپا را از جایگاه «کمک راننده» خارج میکند. لذا نیاز است تا اروپا با توجه به منافع تجاری خود، برای کرسی ریاست آماده شود.
قدرت گرفتن راست گرایان در اتحادیه اروپا دور از انتظار نیست، در صورتی که احزاب راست بتوانند دست کم سکان سیاسی فرانسه و آلمان را در دست بگیرند، با توجه به گرایشهای ضد آمریکایی و استقلال طلبانه خود، میکوشند تا به بازیگر اصلی تحولات بین الملل تبدیل شوند. روی کار آمدن رئیس جمهوری که فاقد تجربه سیاسی است و تقریبا همه رهبران دنیا به رویکردهای بی ثبات وی بی اعتمادند نیز فرصتی را برای اروپا فراهم میکند که حداقل برای در دست گرفتن سکان مناسبات خارجی خود تلاش کند.
در این صورت شکاف و دوری واشنگتن و اروپا بیشتر خواهد شد و روابط دیپلماتیک کشورهای اروپا، در سایه احتمال روزافزون فروپاشی اتحادیه نیز بیشتر میشود.
راهبردهایی برای سیاست خارجه ایرانشکاف داخلی در اروپا و گسستن پیوندهای بروکسل- واشنگتن در طولانی مدت دور از انتظار نیست؛ در کوتاه مدت نیز چشم انداز روابط ایالات متحده با اتحادیه اروپا پر چالش خواهد بود. روی کار آمدن احزاب راستگرای اروپا، با توجه به رویکردهای ناسیونالیستی و ضد آمریکایی، فرصتی را برای بازنگری در روابط دیپلماتیک فراهم می کنند. گسستن این پیوندها فرصتی را برای جمهوری اسلامی فراهم می کند که پیوندهای دیپلماتیک جدیدی را تعریف کند. با توجه به نقش آفرینی های اخیر تهران در پازل منطقه خاورمیانه، ایران می تواند از فرصت فراهم شده برای پیشبرد منافع خود استفاده کند.
در حال حاضر، سیاستمداران اروپایی با نگرانی از اقدامات ترامپ، در سطوح پنهانی به دنبال بازتعریف دیپلماسی خود هستند. این مساله را می توان در تحرکات انگلیس در منطقه مشاهده کرد. در همین راستا تهران می تواند با اتخاذ یک رویکرد دیپلماتیک عقلانی و ایدئولوژیک، بهترین بهره را از وضعیت موجود برای تامین منافع ملی خود ببرد.
- انتقال تجربه ایران در زمینه مدیریت مهاجرین به اروپا
جمهوری اسلامی ایران سالهاست که با پدیده مهاجرت شهروندان افغانستانی به خاک خود به دلیل جنگهای طولانی مدت خارجی و داخلی در این کشور، روبروست. آمار تعداد مهاجرین افغانستانی در ایران به دلیل عدم وجود سامانه ثبت این افراد و همچنین ورود بسیاری از این مهاجرین به صورت غیرقانونی به ایران، با ابهام روبروست اما بر طبق اعلام وزارت امور خارجه کشور، حدود سه میلیون نفر افغانستانی در ایران حضور دارند.
روند رسیدگی، مدیریت و هماهنگی این تعداد از مهاجرین، نیاز به سازماندهی و برنامهریزی دقیق و البته نظاممندی دارد که ضمن جلوگیری از ایجاد مشکل در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ایران، بتوان از این موج افراد به عنوان افراد فعال در جامعه و نیروی کار مفید بهره برد؛ تجربهای که ایران طی حدود سه دهه توانسته با سعی و خطای فراوان به آن دست پیدا کند و نهایتا به یک فرمود واحد در این زمینه برسد. اهمیت این دستاورد از آنجایی است که هم اکنون کشورهای اروپایی به طور جدی با معضل و مشکل پناهجویان دست و پنجه نرم میکنند و همین مساله میتواند زمینهساز صدور تجربیات ایران در حوزه نحوه تعامل و مدیریت مهاجرین به اروپا باشد.
موج عمده مهاجرت پناهجویان افغانستانی به سمت ایران از دهه ۱۹۸۰ اتفاق افتاد که شامل کودکان و افراد بزرگسال میشدند. افغانهای مهاجر بتدریج با یکدیگر پیوند خویشاوندی بستند. تعدادی نیز با تعدادی ازدختران ایرانی ازدواج کردند و در مواردی نیز دختران افغان با مردان ایران پیوند زناشویی بستند. در این ۳۰ سال بسیاری از این پناهجویان در ایران به دنیا آمدند. این پناهجویان شامل هزارهها، تاجیکها، قزلباشها، پشتونها و سایر اقوام افغانستان بودند.
اسناد کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان نشان میدهد که بسیاری از این پناهجویان از قومیت هزاره و شیعه مذهب هستند. در این مدت، مهاجران افغان تجربههای زیادی را بدست آوردند و در مقابل، تجربه هاو نوع نگرشهای جدیدی را نسبت به جامعه افغانستان، به کشور میزبان انتقال دادند. مردم افغانستان در ایران به ارزشهای اصلی ایرانیان بسیار نزدیک شدهاند. شماری از مردان افغان در طول اقامتشان در ایران با زنان ایرانی ازدواج کردند و براساس قوانین داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران، فرزندان حاصل از آنها میتوانند تابعیت ایرانی را بگیرند. ایران خانه دوم تعداد زیادی از مهاجرین است. در گزارشی در ۱۳۹۳ اعلام شد براساس آمارهای رسمی، نزدیک به ۳۰ هزار زن ایرانی با مردان افغان ازدواج کردهاند.
با توجه به ضعف واکسیناسیون در کشور مبدأ این مهاجرین، خدمات و مراقبتهای ویژه سلامتی و کنترل واکسیناسیون آنان بار مضاعفی بر وزارت بهداشت ایران وارد میکند. ایران سالانه ۱۰ میلیارد تومان هزینه ارائه خدمات بهداشتی به این مهاجرین میکند که چهار برابر کمک ارائه شده از سوی کمیساری پناهندگان است.
در مجموع میتوان زمینهسازی برای انتقال برنامهها و تجربیات جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با پدیده مهاجرین را یکی از راهبردهای اصلی در حوزه ارتباط با کشورهای اروپایی دانست.
- زمینهسازی برای ایجاد شبکه اقتصادی هدایت شده به منظور شکستن انحصار اتحادیه اروپا
نگاهی به رویکرد وزارت خارجه در تنظیم سفرها و نوع روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی موید این ادعاست که هنوز نگاه مبتنی بر «اروپای شرقی - اروپای غربی» بر این وزارتخانه حاکم است و بر همین اساس است که ذهنیت مسئولین کشور درباره قاره سبز، برآمده از رویکرد کلاسیک اروپاشناسی یعنی برتری دادن اروپای غربی بر اروپای شرقی است؛ نگاهی که غلط بودن آن در بحران اخیر اقتصادی غرب به اثبات رسید و تبعات زیانبار آن نیز عیان شد اما کماکان در دستور کار دستگاه دیپلماسی کشورمان وجود دارد.
در این زمینه باید به دیپلماتهای کشورمان تذکر داد که دوران آقایی اروپای غربی بر برادران شرقی خود مدتهاست که به پایان رسیده و به قول «ان اپلبام»، استاد علوم سیاسی در مدرسه اقتصاد و سیاست لندن، دیگر اروپای شرقی وجود خارجی ندارد.
در حال حاضر، اقتصاد کشورهایی نظیر چک، اسلواکی، لیتوانی و لهستان با رشدی موثرتر و بالاتر از کشورهایی نظیر فرانسه، ایتالیا و پرتغال فعالیت میکند و به دلیل نوسازی، از فساد کمتری نسبت به کشورهای غربی نظیر انگلستان - و ماجراهای پولشویی مقامات دولتی که در روزهای اخیز اعتراضات زیادی را به دنبال داشته است - برخوردار هستند. جالب است بدانیم که عامل اصلی رشد و افزایش ثروت در قاره اروپا در دو سال اخیر، نه فرانسه و آلمان و ایتالیا و امثالهم بلکه کشورهای شرق اروپا بودهاند.
برخلاف دیدگاه حاکم بر وزارت خارجه دولت یازدهم، اتحادیه اروپا دیگر کدخدای این قاره نیست و روز به روز به کشتی تایتانیک شباهت بیشتری پیدا میکند؛ یک کشتی مجلل و پرزرق و برق که در آستانه برخورد با صخره یخ و فروپاشی کامل است.
این سخن را باید از زبان «یانیس واروفاکیس»، وزیر سابق امور دارایی یونان شنید که «اتحادیه اروپایی وجود نخواهد داشت. آنچه شاهدش خواهیم بود در واقع نسخه ای مضحک از اتحاد سوسیالیستی شوروی سابق خواهد بود. اگر یادتان باشد اتحاد شوروی سابق یک موجودیت اقتصادی ناپایدار بود که با اراده و اقتدارگرایی سیاسی سرپا مانده بود. تلاش برای حفظ یکپارچگی موجودیتی چند ملیتی که ذاتا با هم جمع نمی شود، شما را به درون پاشی نزدیک می کند و هزینه این درون پاشی بسیار بالاست. این همان چیزی است که ما از آن می ترسیم.»
کشورهای شرق اروپا اکنون تشنه فناوری و مبادلات علمی و بازرگانی هستند و به دلیل گرانقیمت بودن فناوریهای غرب، میتوانند بازار بسیار مناسبی برای صادرات علم و محصولات دانش بنیان از سوی کشورهای آسیا باشند؛ همانطور که در سالهای اخیر میبینیم چین، ژاپن و کره جنوبی برای فتح این بازار فعال خیز برداشتهاند. ایران هم میتواند و باید به جای همراهی با شرکتهای بدنام و دسته چندمی مانند پژوی فرانسه و فیات ایتالیا، زمینه را برای تبدیل برند ایرانی به یک محصول جهانی پسند در شرق اروپا فراهم کند. فراموش نکنیم که تا همین چند سال پیش، سمند ایران در بلاروس خط تولید داشت و اتفاقا با استقبال خوبی - به دلیل قیمت پایین نسبت به محصولات مشابه اروپای غربی و رضایت شهروندان شرق اروپا از حداقل کیفیت - هم روبرو شده بود.
جدایی اتحادیه اروپا از ایالات متحده، یک گام بلند دیگر در مسیر تضعیف بروکسل است و این موضوع میتواند موید این گزاره دیپلماتیک باشد که شبکه اقتصادی ایران در اروپا باید به جای تاکید و انحصار بر اتحادیه، مرتبط با تک تک کشورها به صورت جداگانه باشد.
این رویکرد علاوه بر اینکه میتواند منابع دیپلماسی اقتصادی کشور را متنوع - و در نتیجه مانع از امکان تحریم ناگهانی و فراگیر ایران شود - زمینه را برای بالا بردن تاثیرگذاری فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران فراهم کند.
- متمایل کردن کشورهای اروپایی به سمت اتخاذ «تلقی ایرانی» از تروریسم جهانی
«مبارزه با تروریسم» یکی از آرمانهای اصلی و متون محوری مندرج در منشور اتحادیه اروپاست. در سال ۲۰۰۵ نیز اتحادیه اروپا، «مبارزه با تروریسم با رعایت حقوق بشر» را به عنوان راهبرد اصلی خود اتخاذ کرد. این راهبرد حول چهار محور اصلی «پیشگیری»، «محافظت»، «تعقیب» و «واکنش» دور می زند.
اتحادیه اروپا با الهام از قطعنامه 1373 شورای امنیت سازمان ملل، ابزار حقوقی لازم را برای تنظیم منظم فهرست افراد و نهادهای حامی تروریسم مورد تصویب قرار داده است. بر این اساس اتحادیه اروپا فهرست خاص خود را تهیه میکند که هر شش ماه یکبار روزآمد می شود. مجازات های اعمالی بر اعضای این فهرست نیز شامل مسدودکردن حساب ها و دارایی ها در کشورهای عضو اتحادیه می شود و البته در مقایسه با قطعنامه ۱۲۶۷ افراد غیر از القاعده و طالبان را نیز تحت پوشش می گیرد. الحاق نام جدید به این فهرست هم می تواند در پی تقاضای هر فردی از هر کشوری البته به شرط ارائه اطلاعات و مدارک قابل قبول گروه کاری تهیه کننده فهرست صورت گیرد.
با همه این احوال راهبرد کلان اتحادیه اروپا در مبارزه با تروریسم هماهنگ کردن سیاست های ملی کشورهای عضو، در تعامل با ناتو و ایالات متحده آمریکاست. از این لحاظ توافق اتحادیه با آمریکا در سال گذشته میلادی دایر بر انتقال داده های مسافران هواپیمایی عازم قاره آمریکا قابل توضیح است.
در همین راستا و با توجه به احتمال دور شدن بروکسل از واشنگتن، میتوان با یک هدفگذاری دقیق و حساب شده فضای اتحادیه را به سمتی متمایل کرد که تعریف ایران از تروریسم بینالملل - که مبتنی بر حمایت از گروههای مقاومت در منطقه است - به عنوان نگاه مورد تایید و پذیرش بروکسل قرار بگیرد و معرفی شود. این رویکرد در صورت تحقق میتواند هم دستاویزهای تحریم ایران را کاهش دهد و محدود کند و هم جایگاه بینالمللی کشورمان در دعاوی حقوقی را ارتقا دهد.
http://www.realinstitutoelcano.org/wps/wcm/connect/be85cac0-fd3f-439c-ae84-ad5058eedb14/Commentary-Speck-How-Europe-should-deal-with-Trump-Administration.pdf?MOD=AJPERES&CACHEID=be85cac0-fd3f-439c-ae84-ad5058eedb14
http://ecipe.org/app/uploads/2016/11/Policy-Brief-Europe-in-the-Trumpworld.pdf