تشریح کامل کودتای ۲۸ مرداد در گفتگوی تفصیلی خسرو معتضد با «نسیم آنلاین»؛ بخش اول
هدف از ادعای مضحک ارتباط کاشانی با CIA تخریب ملت ایران است/ همه به مصدق گفتند بستن مجلس اشتباه است
این استاد تاریخ اظهار داشت: این که بگویند آیتالله کاشانی مامور CIA بود همه مهملاتی است که میخواهند به وسیله آن بگویند شما آدم نیستید و همه شما ملت ایران از بالا تا پائین نوکر هستید.
گروه سیاسی «نسیم آنلاین»، ابتدای این هفته اعلام شد وزارت امورخارجه آمریکا برای نخستین بار کتاب اسناد مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد 1332 که به سرنگونی دولت مصدق نخست وزیر وقت ایران منجر شده بود را منتشر کرده است. این اسناد فارغ از اینکه بر نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد و همچنین کمک به دولت بعد از کودتا تاکید مجدد داشت، حواشی را هم به دنبال خود آورده است. پس از انتشار اسناد کودتا شایعاتی منتشر شد مبنی براینکه این اسناد پرده از همکاری آیتالله کاشانی با CIA در جریان سرنگونی آمریکا برداشته است و همزمان با آن فیلم دیگری هم منتشر شد که ادعا میشود مربوط به حضور آیتالله کاشانی در منزل مرحوم مصدق بعد از کودتا 28 مرداد و دیدار با سپهبد زاهدی است. اسناد تازه منتشر شده و حواشی مربوط به آن ما را بر آن داشت تا در گفتگو با خسرو معتضد استاد تاریخ معاصر ایران زوایای این اسناد و واقعیت شایعاتی که در خصوص نقش آیتالله کاشانی در کودتا منتشر شده است را بررسی کنیم. آنچه در ادامه میآید بخش اول گفتگوی تفصیلی خبرنگار «نسیم آنلاین»، با این استاد تاریخ معاصر است.
اسنادی که توسط آمریکا منتشر شده چیز تازهای ندارد « نسیم آنلاین »: برخی مدعی هستند در اسنادی که اخیرا توسط آمریکاییها منتشر شده نشانههایی از همکاری آیتالله کاشانی با آمریکاییها در جریان کودتای 28 مرداد وجود دارد؟معتضد: براساس چیزی که من تا به حال دیدهام همه موارد قبلا چاپ شده و هیچکدام تازگی ندارد؛ مرحوم دکتر مهدوی دو جلد کتاب ترجمه کرده به نام اسناد روابط خارجی آمریکا درباره نهضت ملی شدن نفت ایران که همه این اسناد در آن آمده است.
ما از حدود 1883 با آمریکاییها رابطه و از همان زمان هم اسناد داریم، بنجامین که دومین سفیر کبیر آمریکا در ایران است، چون اولین نیامده بود، گزارش داده و کتابها آن به شکل مداوم چاپ شده و معمولا هر 30 سال یکبار اسناد آن را منتشر میکنند، به همین دلیل به شکل مداوم گزارشهای سفارت آمریکا در ایران بیرون آمده است، سال به سال این اسناد را جمع میکنند و خوشبختانه مجموعهای از آنها توسط ایرانیها چاپ شده است.
مرحوم دکتر علی امینی موقعی که آمریکا بود یک سری از این اسناد را که مربوط به زمان جنگ اول و دوم جهانی بود به دست آورد و چون 30 سال از آن گذشته بود یا در حال انقضاء بود توانست این اسناد را بیاورد در ایران چاپ کند و اولین بار سالنامه دنیا یکسری از این اسناد را در سالهای 1347-48 چاپ کرد و تا سال 1352-1353 هم این اسناد چاپ میشد منتها سانسورش میکردند مثلا اگر در مورد شاه مطلبی را نوشته بود نقطه میگذاشتند.
پس اسناد آمریکاییها در کشور موجود است، چون سفیر آمریکا در ایران نقش فعالی داشت هم اسناد اشغال ایران در جریان جنگ جهانی هست و هم اسناد قائله آذربایجان منتشر شده است، در کنار این یکسری اسناد مال CIA بوده که بیشتر از دوران رزمآرا شروع میشود. سازمان CIA در سال 1946 تشکیل شده و ما آنجا هم سند داریم.
همکاری آیتالله کاشانی با CIA را با قاطعیت انکار میکنممن مطالبی که این روزها در مورد اینکه آیتالله کاشانی با CIA همکاری کرده را با قاطعیت انکار میکنم، از نظر من آیتالله کاشانی آدمی نبود که بیاید برای آمریکا کار کند؛ من هیچ ارادت خاصی به آیتالله کاشانی ندارم و این موضوعات وظیفه پسر وی است ولی پسرش به خوبی نمیتواند دفاع کند و هر وقت صحبت میکند موضوع را بدتر میکند برای اینکه میگوید مصدق خودش 28 مرداد را راه انداخت که این حرف مقام بالای آیتالله کاشانی را خراب میکند.
آیتالله کاشانی در جنگ جهانی اول برعلیه انگلیسیها اسلحه به دست گرفتآیتالله کاشانی کسی است که به دلیل نفرت از انگلستان در دوران جنگ جهانی اول برعلیه آنها اسلحه به دست گرفت و در جریان تبعید عدهای از علما از عراق هم مجبور شد به ایران فرار کرد، البته تبعید نشد چون حکم اعدام او آمده بود؛ در سالهای 1315 به بعد آیتالله کاشانی رابطه خیلی گرمی با مفتی اعظم فلسطین که یک رهبری روحانی بود داشت، مفتی اعظم فلسطین علیه دولت انگلستان که فلسطین را اشغال کرده بود و میخواستند طرح یهودیان را اجرا کند مبارزه میکرد، او در 1320 زمانی که کودتای ضدانگلیسی در عراق انجام شد و شکست خورد به اتفاق رشید عالی به ایران آمد و مدتی در تهران بود و بعد از آن از ایران هم فرار کرد چون میدانست دارند ایران را اشغال میکنند، بعد از جنگ مدتها به دلیل همین مفتی اعظم فلسطین میگفتند آیتالله کاشانی جاسوس آلمان بوده است.
انگلیسیها یک زمانی هم شایعه کردند آیتالله کاشانی جاسوس آلمان بودهتصور کنید من روحانی هستم یک نفر روحانی هم فکر کنید در کربلا با من دوست است مثلا همین آیتالله صدر و خانواده وی که تابستانها میرفتند در تجریش زندگی میکردند، روحانیون ایران و عراق هم اغلب با هم نسبت دارند، حال مفتی اعظم فلسطین هم آدم حسابی بود که به عراق پناهنده شد و بعد هم آمده بود ایران ولی از ایران هم فرار کرد و چون آلمان خیلی به وی احترام میگذاشت، میگفت من برای اینکه استعمار انگلیس را ریشه کن کنم حاضرم دست در دست آلمان بگذارم، او برای همین رفت آلمان و انگلیسیها هم از سال 1320 که ایران را اشغال کردند به دنبال آیتالله کاشانی بودند و میگفتند آیتالله کاشانی هم جاسوس آلمان بوده، خیر جاسوس آلمان نبود الان هم میآیند میگویند که آیتالله کاشانی با CIA همکاری کرده است این مطالب را بارها شنیدهام.
در کتابهایمان تعداد زیادی از اسناد کودتای 28 مرداد را داریمتمام این مسائلی که من شنیدم اسناد جدید CIA است قبلا هم منتشر شده است البته خودشان میگفتند که مقداری از این اسناد سوخته است و در دستگاههای ما از بین رفته است ولی من الان در کتابهایی که مربوط به آمریکا دارم تعداد زیادی از اسناد کودتای 28 مرداد میبینم، اسناد مربوط به روابط ایران و آمریکا را قبلا چاپ کردهاند و من حتی جزوه فارسی آن را هم دارم که نشان میدهد آمریکاییها در ابتدا یک طرح کودتا داشتند که این طرح را بعدا عوض کردند و براین اساس چیز تازهای در این اسناد نیست.
آقای هست به نام گازیوروسکی که چند سال پیش کتابی در مورد کودتای 28 مرداد منتشر کرد و در ایران هم خیلی سروصدا کرد، این آقای گازیوروسکی لهستانی است و ایران هم آمده بود، محققین در موسسه تاریخ معاصر از او سوال کردند که آنجایی که در کتاب میگویید فلان جاسوس آمریکایی این کار را کرد یا فلانی آن کار را کرد، چرا اسامیشان را ننوشتهاید؟ گفت اینها از من خواستهاند که اسامی آنها منشتر نشود، گفتند الان بیش از 50 سال از آن واقعه گذشته است، کدام راز است که بعد از 50 سال منتشر نشود؟ چه دلیلی دارد که اسامی اینها را نمیگوئید؟
احمد آرامش کسی بود که اطلاعات عالی درباره کودتای 28 مرداد داشتتنها کسی که راجع به کودتای 28 مرداد اطلاعات بسیار عالی داشت مرحوم احمد آرامش بود، آرامش وزیر کار و تبلیغات قوام السلطنه بود یک آدم سیستمدار حرفهای که چند دوزه هم بود، یعنی با تمام گروههای رفت و آمد داشت و به خاطر زیرکیش قوام السلطنه در سال 25 وی را به عنوان وزیر کار و تبلغات انتخاب کرد؛ آرامش روابطی با انگلیسیها داشت و کتابی هم نوشته با عنوان 7 سال در زندان آریامهر، او به دلیل پردهدریهایی که علیه آمریکا میکرد به مدت 7 سال محکوم شد.
آرامش چون دزدیهای آمریکا را برملا کرد زندانی شدآرامش در سال 1339 وقتی که برادر زنش نخست وزیر بود رئیس سازمان برنامه شد؛ او پس از اینکه به عنوان وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه انتخاب شد تمام دزدیهای آمریکا را اعلام کرد که آمریکاییها پول نفت ما و آن 480 میلیون دلاری که بعد از کودتا به ما دادند را واقعا به خودشان بازگرداندند، شرکتهای مثل لیلیان تال و کلاب شرکت مقاطعه کاری و محساباتی بودند که آمریکاییها به ایران آوردند و پولهای نفت را به اینها میدادند تا مثلا بیاد سد کرج را درست کن و برای مطالعه آن میلیونها دلار پول ایران را برمیداشتند؛ آرامش که این حرفها را که زد مورد غضب آمریکا قرار گرفت.
آرامش در کتاب خودش جریان 28 مرداد را گفته است، تصادفا الان هم اگر در مورد آیتالله کاشانی حرفی بزنند صحبت آرامش جلو میآید چرا که آرامش آدمی بود که با شاه مبارزه میکرد و بعد از اینکه او را از وزارت کار و تبلیغات بر داشتند دیگر از شاه خوشش نمیآمد و رفتار شاه را نمیپسندید؛ اگر تاریخ را ببینید متوجه میشوید که قوام السلطنه هم خیلی خدمت کرد ولی شاه او را مورد غضب قرار داد و در حالی برکنارش کرد که او قهرمان برگشتن آذربایجان به ایران است.
آقای آرامش بعد از این شروع به مبارزه با شاه کرد و هیج روزنامهای هم نبود که مقاله وی را نگیرد، او آنقدر روزنامهگار برجستهای بود که در هرمجلهای که مقاله مینوشت هزاران به تیراژش اضافه میشد، آرامش در تهران مصور مینوشت جلوی آن را گرفتند، مهر ایران مینوشت جلوی آن را هم گرفتند؛ حرفش این بود که چرا انقدر ما تسلیم آمریکا هستیم؟
آرامش بعد از اینکه در کابینه شریف امامی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه بود مطالبی را نوشت مبنی براینکه کشور دست آمریکاییها است و منجر به این شد که وی را در زمان دکتر امینی گرفتند و زندانیش کردند وقتی آزاد شد شروع کرد به نوشتن مقاله و شبنامه برعلیه شاه که چرا انقدر در امور دخالت میکند این بار زندانی شود ولی زندانی وی به 7 سال نرسید، وقتی که بیرون آمد سال 51 یا 52 او را در پارک لاله کشتند، دلیل کشتنش هم این بود که نامهای به رادیو بغداد نوشته بود مبنی بر اینکه ملت ایران از سلطنت خسته شدهاند و جمهوری میخواهند.
دو تا مامور ساواک به بهانه اینکه ما میخواهیم با تو صحبت کنیم به آرامش تلفن کردند و او را که در هتل سینا زندگی میکرد و بدبخت و بیچاره شده بود در پارک لاله کشتند. من کتابی نوشتهام به نام معماران عصر پهلوی که زندگی وی را کامل با منابعی که داشتهام شرح دادهام خود او هم خاطرات و یادداشتهای نوشته است.
میگویند 10 هزار دلار به آرامش دادیم تا به کاشانی بدهد، آرامش یا این پول را برداشته یا به رشیدیانیها دادهآرامش در کتاب 7 سال در زندان آریامهر که اسماعیل رائین آن را در آورد، جریان 28 مرداد را کامل نوشته است، مبنیبر اینکه در جریان 28 مرداد گروهی 3 نفره که سرهنگهای کودتاچی بودند از آمریکا به ایران آمدند و اسمهای مستعار هم برای آنها گذاشته است سرهنگ میت، سرهنگ کارل و یک نفر دیگر که به همراه روزولت که سرپرست اینها بودند وارد ایران شدند. این بخش را گازیوروسکی میگوید که اینها وقتی وارد ایران شدند میگویند ما 10 هزار دلار به آرامش دادیم تا به آیتالله کاشانی بدهد؛ من گفتم براساس اینکه زندگی آرامش همیشه مختل بود شک دارم که او این پولها را به آیتالله کاشانی داده باشد، چون آیتالله کاشانی یک آدم بسیار رکی بود و هر مطلبی را به اطلاع مردم میرساند، هیچ وقت هم نمیخواست نه نخست وزیر و نه غیره شود، شما در ایران دیدهاید محال است رهبرانی که آیتالله هستند بیایند و بگویند مثلا من میخواهم نخستوزیر یا چیزهایی شبیه به این بشوم، کاشانی آدمی بود که فکرهای دیگری داشت.
اینکه آیتالله کاشانی با CIA کار میکند براساس همان منبعی است گازیوروسکی در مورد 10 هزار دلار گفته البته به این شکل که ما 10 هزار دلار را به آرامش دادیم و گفتیم که توزیع کند که به نظر من آرامش این پول را به جیب زده یا به رشیدیانیها داده است این وسط به آیتالله کاشانی هیچ ربطی ندارد.
ادعاها در رابطه آیتالله کاشانی با CIA مهمل و دروغ استادعاها در مورد رابطه آیتالله کاشانی با CIA همان اندازه مهمل و دروغ است که جاسوس بودن آیتالله کاشانی برای آلمان نازی، با وجود اینکه انگلیسیها دو سال آیتالله کاشانی را زندانی کردند و دهها بار او را بازجویی کردند ولی نتوانستند هیچگونه سندی پیدا کنند و علنا در بازجویی به آنها گفت من از ریخت شما بدم میآید؛ البته بگویم من میانهام با پسر آیتالله کاشانی خوب نیست و در روزنامه شرق هم مطالبی را علیه هم گفتیم برای اینکه او گفته بود برنامههایی که آقای معتضد در تلویزیون اجرا میکند سهم پدر من را زیاد ادا نکرده است من هم گفتم شما اطلاعاتت کم است من آن چیزی که لازم بود را در مورد پدر تو گفتهام بنابراین این چیزی که میگویم برای دفاع از خانواده آیتالله کاشانی نیست بلکه دفاع از واقعیت و دفاع از تاریخ است.
کاشانی کسی نبود که پول بگیرد و با CIA همکاری کند این کارهایی که آمریکاییها میکنند برای این است که ملت ایران چشم دوختهاند به اسنادی که در خارج باشند، الان در مورد خبرگزاری نسیم یک نامهای از خارج بیاید که مثلا دولت آمریکا سالی 100 هزار دلار به این خبرگزاری کمک میکند، خیلیها هم این را قبول میکنند در حالی که این دشمن است و میخواهد مملکت را بر هم زند.
اسناد کمک مالی آمریکا به دولت کودتا سند تازهای نیست در روزنامههای آن دوران هم منتشر شده بودیک استاد دانشگاهی کتابی را ترجمه کرده بود در مورد چگونگی طرح 28 مرداد که قرار بود چگونه مرحله به مرحله جلو روند، اسنادی هم که الان منتشر میشود همه همان سندهاست؛ میگویند سند منتشر کردهاند که 45 میلیون دلار به زاهدی دادهایم این را من میدانم، شما هم میدانید، روزنامه کیهان و اطلاعات بعد از 28 مرداد را باز کنید میبینید که نوشته دولت آمریکا قرار شده به دلیل اینکه ما پول نداشتیم 45 میلیون دلار به دولت ایران کمک کند؛ وضع مالی ایران به حدی بد بود که دولت از مردم 50 میلیون تومان قرض ملی گرفته بود نمیتوانست پس بدهیم، یعنی 50 میلیون تومانی که مردم اوراق قرضه ملی خریدند تا دولت بتواند خرج خودش را بگذراند را هم نتوانستیم پس بدهیم.
در این اسناد آقای هندرسون نوشته که باید به دولت ایران 45 میلیون دلار کمک کرد، منتها چک 45 میلیون دلار را اقساطی دادند یعنی اولین قسط 7-8 روز بعد از 28 مرداد دادند؛ روزنامه اطلاعات، کیهان و روزنامه پست تهران را نگاه کنید نوشته چک کمک بلاعوض اهدایی دولت آمریکا تقدیم آقای نخست وزیر سپهبد زاهدی شد.
آمریکاییها الان اسناد را منتشر میکنند تا به ایران ضربه بزنندمیدانید این آمریکاییها چرا اینها را الان منتشر میکنند؟ برای اینکه میخواهند ضربه بزنند، الان یک شخصی را در میز ایران گذاشتهاند که متخصص این کارهاست و حتی میگویند مسلمان هم شده است و به شوخی به او مایک آیتالله میگویند؛ این اسناد را برداشتهاند درست کردند و یک عده در ایران منتظر هستند هر اتفاقی بیفتد بگویند آقا آمریکا این مساله را گفته، این سند آمریکاست.
انگلیسیها روزی سندی جعل کرده بودند تا رضاشاه عدهای را اعدام کندکسانی که تاریخ میخوانند، به یاد میآورند که در سال 1319 آقای سر ریدر بولارد نوشته است که سندهایی جعل کردیم و به رضاشاه نشان دادیم، خیلی هم اثر کرد؛ یعنی رفتند به رضاشاه گفتند که میخواهد کودتایی در دانشکده افسری انجام شود و قرار است یک عده دانشجو اعلاء حضرت را بکشند؛ در نتیجه رفتند یک عده 40 نفره دانشجوهای بدبخت دانشگاه افسری که بیشتر دانشجوی حقوق بودند و رفته بودند دوره سربازی را در دانشکده افسری بگذرانند را شکنجه کردند و رئیسشان را هم که محسن جهانسوز بود را فقط به این گناه که کتاب نبرد من هیتلر را ترجمه کرده بود کشتند.
حرفی که رمضانزاده در مورد کمپین برعلیه کاشانی زده نشان از ناپختگی یک دولتمرد برجسته داردمن با وجود اینکه همه سایتها را گشتهام اما هنوز این سندها را ندیدهام، فقط دیروز یک نفر به من گفت آقای رمضانزاده که قبلا استاندار کردستان بوده و الان هم با دولت همکاری میکند و به عنوان یک استاندار خوب به او احترام میگذارم، کمپینی تشکیل داده که مبنی براینکه نام خیابانهایی که به نام آیتالله کاشانی است را حالا که معلوم شده با CIA همکاری میکرده برداریم؛ اینگونه نیست آقای رمضانزاده آدم درباره تاریخ به این راحتی نمیتواند اظهارنظر کند. آقای رمضانزاده استاندار بسیار خوبی بود اما در مورد اینکه کمپینی تشکیل بدهیم که نام آیتالله کاشانی را برداریم نشان از ناپختگی یک دولتمرد برجسته دارد، اینجا برای من مهم نیست که چه کسی اصولگراست و چه کسی اصلاحطلب است، کسانی که خدمت میکنند برای من عزیز هستند، زمانی که آنجا خدمت میکرد خیلی خوب بود و مردم هم از او راضی بودند ولی نظری که الان میدهد به نظرم زودهنگام است.
ادعای همکاری آیتالله کاشانی با CIA مثل این است که بگوئید مشروطه ایران را انگلیسها درست کردندمن میتوانم خیلی محکم پشت آیتالله کاشانی بایستم که آیتالله کاشانی به هیچ عنوان با CIA همکاری نداشته، این ادعا مثل این است که شما بگوئید مشروطه ایران را انگلیسها درست کردند، یعنی تمام آن خونها از بین رفت فقط برای اینکه انگلیسها خواستند تغییر ایجاد کنند.
اینکه شما فکر کنید یک آمریکایی آمده یک تلنگری زده و در ایران کودتا شده به نظر من قصه است، باید روزنامهها آن روزها را بخوانید؛ حتما در آرشیو شما روزنامه اطلاعات و کیهان را دارید در کتابخوانه ملی هم هست یا روزنامههای چپی آن زمان را میتوانید بخوانید تا ببینید که چقدر وضع مملکت به هم خورده بود؛ پول نفت که به بودجه مملکت کمک میکرد از خرداد سال 1330 قطع شده بود و ما پول نفت دریافت نمیکردیم و بیپول بودیم، همان 16 درصد را هم به ما نمیدادند؛ حدود 80 هزار کارگر داشتیم که در تاسیسات بودند و دولت واقعا با بیچارگی حقوق اینها را میداد، آقای مکی دوست من بود تعریف میکرد که ما آن موقع میگفتیم کارگران نفت را در اختیار شهرداریها بگذارید تا اینها بیکار نباشند و یک ممری داشته باشند و یک حقوقی به اینها بدهیم.
انگلیس اعلامیه داد که کسی حق ندارد نفت ما را بخرد و دولت مصدق دچار مشکل مالی بوددولت دچار مشکل مالی شده بود و از هرنظری تحت فشار بود، نفتکش نداشتیم، شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق هم به ما دروغ میگفتند که ما از شما نفت میخریم چون دولت انگلستان یک اعلامیهای در دنیا منتشر کرده بود که هر کسی از شرکت نفت انگلیس و ایران، نفت بخرد من تعقیبش میکنم بنابراین ما نتوانستیم نفتمان را بفروشیم.
نتیجه تمنای دولت برای فروش نفت این بود که چند حقه باز آمریکایی به ایران آمدند41 نفتکشی که در آبادان بودند در خرداد ماه 1330 آبادان را ترک کردند و همه رفتند و دولت ایران هرچقدر خواهش و تمنا کرد نتیجهاش این شد که چندتا حقه باز آمریکایی آمدند ایران که یکی از آنها آلتون جونز بود و میگفت من ایران نفت را میخرم و 50 کشتی میآورم ولی هیچکاری برای مرحوم مصدق نکردند، حتی مصدق دستور داد که با تخفیف به آنها نفت بدهند و حتی گفت ما پول نقد هم نمیخواهیم شما رسید به ما بدهید که این مال شرکت ملی نفت ایران است باز هم نبردند.
دولت آمریکا تا زمانی که آقای ترومن بر سرکار بود یک شخصی به نام جرج مکگی که معاون وزیر خارجه آمریکا بود را مسئول امور ایران کرده بود او سراسر طرفدار ایران بود و نقش بسیار مثبتی در ملی کردن صنعت نفت داشت؛ دلیلش همین این بود که آمریکاییها از اول هم از ملی کردن صنعت نفت بدشان نمیآمد، میگفتند انگلیسیها دست انداختهاند ولی شرکتهای ما دستشان از نفت ایران کوتاه است، آقای مکگی، آقای دین آچسن وزیر امورخارجه و دکتر فرانسیس هرلی گریدی هواخواه ما بودند ولی همه اینها را دولت انگلستان برداشتند.
رئیس CIA شرکت نفتی با انگلیسها داشت و در نتیجه حمایت آمریکا از ملی شدن نفت تمام شدبا کنار رفتن کابینه "اتلی" از حزب کارگر در انگلستان مثل الان شد که اوباما کنار رفته و تندروها در آمریکا سرکار آمدهاند، کابینه اتلی که خواهان جنگ با ایران نبود و البته 11 رزمناو فرستاده بودند اروندکنار در کنار آبادان تا به ایران حمله کنند کنار میرود و چرچیل از حزب محافظهکار روی کار میآید که ایدن وزیر امورخارجهاش است، ایدن مرد بسیار مکار و دشمن ایران است، هم نخست وزیر و هم وزیر امورخارجه انگلستان دشمن ایران هستند با این اتفاق آمریکاییها از همان زمان ترومن شروع میکنند حمایت خود را از ایران پس بگیرند، بنابراین سیاست آمریکا عوض میشود، جالب آن کسی است که در راس CIA هم آقای آلن دالس قرار میگیرد که برادر فاستر دالس وزیر امورخارجه آمریکا است، آلن دالس یک شرکت نفتی با انگلیسها دارد و در نتیجه سیاست آمریکا عوض میشود و جنبه اینکه آمریکا میخواست به ایران کمک کند تا دست کمونیستها نیفتد هم منتفی میشود و سیاست عوض میشود.
تمام مطالبی که میگویند محرمانه است در کتاب اسناد روابط خارجی ایران درباره نهضت ملی چاپ شدهتمام مطالبی که اینها میگویند محرمانه است در این دو جلد کتاب اسناد روابط خارجی ایران درباره نهضت ملی شدن نفت چاپ کتاب انتشارات علمی هست که مردم میتوانند بروند بخوانند، چاپ اول 1377، تیراژ 1650 نسخه، انتشارات علمی جلوی دانشگاه تهران چاپ کرده و جالب اینکه نصفی از این کتاب هم فروش نرفته است؛ این کتاب که تمام نامههای وزارت خارجه آمریکا را دارد توسط خدا بیامرز دکتر مهدوی تهیه شده، خود دکتر مهدوی دیپلمات بود و من در کتابی که داشتم در مورد شرکت نفت مینوشتم تمام نکات این کتاب را آوردهام.
شوارتسفکی به شاه خبر داد، اشرف پیام آیزنهاور و آقای چرچیل را میآورد که او باید حکم عزل مصدق را امضاء کندببینید کودتا اینگونه انجام میشود اول ژنرال نرمان شوارتسفکی میآید ایران، در زمان جنگ جهانی دوم او را رئیس ژاندارمری کرده بودند و ژاندارمری را خیلی نظم و انضباط داد و برای آن کامیون و زرهپوش خرید، 19 هنگ درست کرد، حالا از ایران رفته بود که CIA او را میفرستد تا با شاه ملاقات کند، میگوید خواهر شما اشرف که در فرانسه است در وضع خیلی بدی است و از نظر مالی پولی به او نمیرسید؛ دولت پولی نداشت که به او بدهد، 700 دلار در ماه برای او میفرستاد؛ شوارتسفکی میگوید که اشرف میآید ایران و با شما ملاقات میکند و پیام مشترک پرزیدنت آیزنهاور و آقای چرچیل را به شما میرسانند که شما حکم عزل مصدق را صادر کن ولی شاه میترسید چون در 30 تیر 1331 این کار را کرده بود، قیام شد و آیتالله کاشانی قیام را خاموش کرد، آیتالله کاشانی به شاه پیغام از حکم عزل مصدق را لغو نکنید من سرلبه تیز حمله را متوجه دربار میکنم، همه اینها را نوشتهاند، مرحوم ارسنجانی نوشته که سخنگوی دولت 5 روزه قوام السطنه بوده و تمام اسناد و مدارک آن هم منتشر شده است، به همین دلیل شاه میترسید که حکم عزل را امضاء کند، بعد از این اشرف میآید، او حق نداشت وارد ایران شود، مصدق به دلیل اینکه اشرف میخواست در شهریور 1331 میخواست توسط لشکر گارد شاهنشاهی کودتا کند او را تبعید کرد و شاه هم این موضوع را قبول کرد؛ اشرف بعد از این هی نامه مینوشت که بچه من مریض است، همان شهریار پسر کوچکش و میگفت این بچه دچار ناراحتی نرمی استخوان است و من میخواهم قصرها و املاکم را بفروشم تا پول درمان او را جور کنم، اشرف مرتب نامه میداد ولی مصدق میگفت ما بیشتر از 700 دلار نداریم؛ بالاخره اشرف یک دفعه با نام بانو شفیق که اسم شوهرش بود، (احمد شفیق شوهر مصری اشرف بود) آمد تهران و 48 ساعت هم در تهران بود، مصدق اعلام کرد که او باید بازگردد؛ اشرف برخلاف اینکه مردم فکر میکنند با شاه ملاقات نکرد، با شاه ملاقات کرد و گفت آمریکا و انگلیس در فرانسه با من تماس گرفتهاند و گفتهاند ما از کودتا حمایت میکنیم، آن کسی هم که با اشرف تماس گرفته ورنون والترز یک افسر CIA بود که کتابش را هم نوشته است و زبان فارسی را هم خیلی خوب میدانست، زمانی که مکگی دیدار مصدق میرفت او مسئول ترجمه بوده است.
شاه میترسد حکم عزل مصدق را امضاء کند و سلطنتش را از دست بدهدبنابراین اشرف به شاه اطلاع میدهد که حکم عزل مصدق را امضاء کن ولی باز شاه میترسد و میگفت اگر من امضاء کنم سلطنتم را از دست میدهم، مردم و مصدق خیلی قوی هستند ولی مصدق در این زمان ضعیف شده بود دلیلش هم این بود که به هیچ عنوان راضی نشده با کسی کنار بیاید؛ بانک جهانی به مصدق گفته بود من کمکت میکنم ولی نکرده بود؛ مشکلات ما مثل الان اقتصادی بود وگرنه اگر ما خودکفا باشیم دیگر از این ترس نداریم که آقای ترامپ این را تحریم کرد یا آن را، در آن زمان هم مردم خیلی تحت فشار بودند ولی واردات مثل الان نبود بلکه تقریبا احتیاجات مملکت تامین میشد.
رئیس سابق بیبیسی فارسی حرف من را تکذیب کرد سندش را منتشر کردمدر نهایت شاه قول میکند که حکم عزل مصدق را امضاء کند، من قبلا یک نکتهای گفتم که رادیو بیبیسی تکذیب کرد ولی من مدارکش را منتشر کردم؛ قرار میشود رادیو بیبیسی به شاه آژیر یعنی چراغ سبز بدهد، میگویند مثلا در 24 مرداد در ساعت 12 شب به وقت جهانی یعنی وقتی که برنامه انگلیسی بیبیسی دارد پخش میشود گوینده اعلام خواهد کرد اینجا لندن ساعت 24 است دقت کنید دقت کنید ساعت دقیقا 24 که این هم یکی از عناوین مقالات من در روزنامه اعتماد هم بود؛ آقای صبا که قبلا رئیس بیبیسی فارسی بود این مساله را تکذیب کرده و گفت آقای معتضد شوخی میکنند ما در آن موقع که برنامه فارسی نداشتیم، من بلافاصله گفتم که من کی گفته بودم شما برنامه فارسی داشتید؟ برنامه فارسی در ساعت روز داشتید ولی نصف شب نداشتید، نصف شب برنامه انگلیسی بود و در برنامه جهانی بیبیسی به زبان انگلیسی هم این را گفتید، در اسناد خودتان هم هست.
در این شرایط بود که شاه حکم عزل مصدق را امضا کرد و ثریا هم در خاطرات خودش به این مساله اشاره میکند که به شاه گفتم تا کی میخواهی تعلل داشته باشی، سلطنت دارد از بین میرود.
آزادی زیادی که مصدق و بازرگان دادن باعث شد کشور به هم بریزدمرحوم مصدق آدم آزادیخواهی بود ولی یک زمانی است که آزادی و بیبند و باری مملکت را به هم میزند و ما شاهد این هستیم که بعد از انقلاب هم مرحوم بازرگان آزادی کامل به همه چیز داده بود ولی شما نتیجه آن را دیدید؛ یک وقتی آذربایجان شلوغ شد وقت دیگر گنبد را شلوغ کردند در خوزستان سازمان فرهنگی نظامی خلق عرب تشکیل شد و در جای دیگر سازمان خلق ترکمن را ایجاد کردند، این نشان میدهد مملکت همیشه مستعد این شرایط هست چون کشور بزرگ، حاصلخیز و نفتخیز است که میخواندم سومین منبع گاز جهان را هم دارد و همین مساله باعث میشود تا کشور محل نظر بیگانگان باشد، در این شرایط مرحوم مصدق حزب توده را آزاد گذاشت تا مقداری آمریکاییها را بترساند چون میدانست آمریکاییها از حزب توده خیلی وحشت دارند و حتی کاریکاتوری در روزنامهای در فرانسه چاپ شد که نشان میداد مصدق دارد به سمت شوروی میرود ولی نگاهش به سمت آمریکاست.
مصدق واقعا عقیده داشت آمریکا مهد آزادی استمصدق واقعا عقیده داشت که آمریکا مهد آزادی است ولی وقتی که از سفر آمریکا بازگشت به ناصر قشقایی گفت که من فهمیدم آمریکا در حقیقت یک ایالت انگلستان است و قشقایی هم این مطلب را در کتاب خاطرات بحران خود نوشته است؛ مصدق خیلی به آمریکاییها خوشبین بود همیشه تعریف میکرد میگفت اینها آزادیخواه هستند و اینها خودشان کشور استعمارزده هستند، صحبتهایی که مصدق در سال 30 در آمریکا کرد را تمام مطبوعات نوشتند، بیژامه و صندلی که در بیمارستان والتر رید واشنگتن میپوشید را مردم آمریکا میخریدند، او در این بیمارستان میهمان رئیسجمهور آمریکا بود؛ آرشیو این روزنامههایی نشان میدهد مردم چقدر قربان صدقه مصدق میرفتند ولی این مصدق سال دیگر فهمید که نفت مهمتر از این قربان صدقه رفتنهاست.
همه به مصدق گفتند بستن مجلس اشتباه است ولی این کار را انجام دادبعد از ملاقات اشرف پهلوی با شاه و اطمینانی که توسط رادیو بیبیسی به شاه داده میشود کمیتهای تشکیل میشود، شاه فرمان برکناری مصدق را امضاء میکند کاری که نباید انجام میداد، چون در تاریخ ایران هیچ وقت کسی را که برکنار میکنند اعلام نمیکنند بلکه آن فردی که نخست وزیر جدید میشود در حقیقت فرمان برکنار نحست وزیر قبلی را هم در دست دارد، حال سوال این است که چرا شاه این کار را کرد؟ دلیلش این است که براساس قانون اساسی آن زمان که مجلس موسسان در آن دست هم برده بود، شاه در غیبت مجلس این مجوز را داشت؛ مصدق در اقدامی اشتباه مجلس را بسته بود، همه هم به او میگفتند که این کار اشتباه است، دکتر صدیری استاد من بود صحبت که میکردیم میگفت من به مصدق تذکر داده، دکتر شایگان هم گفت به مصدق گفته بود، خلیل ملکی هم به مصدق گفته بود که وقتی شما مجلس را منحل میکنی اختیارات شاه بیشتر میشود و شاه در غیاب مجلس میتواند فرمان خلع شما را بدهد و همین هم شد.
کودتای اول در 25 مرداد را دست کسی داده بودند که مثل مرغی بود که نمیتوانست انجیر بخوردنامهای هم در تهران تهیه میشود با دستخت شاه در دو نسخه که یکی برای سپهبد زاهدی و دیگری برای مصدق بوده است، وقتی نامه را برای مصدق میبرند ساعت یازده شب بوده که به این میگویند کودتای اول در 25 مرداد؛ کودتا را دست کسی میدهند که به قول معروف مرغی بود که نمیتوانست انجیر بخورد، نامه دست آقای سرهنگ نصیری بود، او وقتی وارد محوطه خیابان کاخ میشود سه ردیف زرهپوش جلوش را میگیرند و نمیتواند وارد شود.
علت اینکه کودتا پیش رفت انتخاب اشتباه رئیس ستاد ارتش توسط مصدق بودسرهنگ ممتاز فرمانده تیپ کوهستانی تهران مدافع خانه مصدق بود، یک نکته دارد آن هم اینکه چون در آن زمان تهران فرمانداری نظامی بود، شهر را به چند منطقه تقسیم کرده بودند؛ یعنی ما به جای لشکر یک و دو که در زمان شاه بود و بعد شده بود لشکر یک گارد شاهنشاهی 5 تیپ مستقل داشتیم، تیپ کوهستانی، تیپ پیاده و غیره که توسط 5 سرهنگ اداره میشد و همه این سرهنگها با هم بد بودند، یکی از این مراکز در فرودگاه مهرآباد، یکی عشرتآباد بود، دیگری باغشاه بود و یکی هم حشمتیه بود، یعنی با هم یکی نبودند؛ علت اینکه کودتا پیشرفت هم این بود که مصدق در اشتباهی دیگر یک سرتیپ مهندس را که اصلا هیچ سرشتهای در ارتش نداشت را رئیس ستاد ارتش کرده بود، سرتیپ مهندس تقی ریاحی که اصلا مهندس بود یعنی در دانشگاه پاریس درس مهندسی خواند بود و آمده بود ایران چون بورس ارتش بود در ارتش خدمت میکرد ولی نمیتوانست ارتش را اداره کند.
در 28 مرداد مرحوم طیب بود که حمله را از جنوب تهران شروع کرددر آن زمان فرمانداری نظامی برای تهران ایجاد شده بود که از هر تیپ چند گروهان به او داده بودند و قرار بود تهران را حفظ کند، فکر میکنم کلانتریها هم در آن زمان فقط 18 تا بود، اینها هم همه در معرض پاشیدگی بودند در نتیجه در 28 مرداد با آغاز حمله از هم پاشیدند، آن کسی هم که حمله را از جنوب تهران شروع کرد مرحوم طیب بود و 12 گروه دیگر؛ در لندن فردی است که الان رستوراندار است او از دوستان طیب بوده خاطرات خودش را در کتابی با عنوان کودتاسازان نوشته، آقای تربتی سنجابی روزنامهنگار قدیمی و از دوستان من است که با او مصاحبه کرده است؛ این آقای که در لندن است و اسمش هم اسدالله خدایکی است تمام جریان را گفته که چگونه پول را برای کودتا آوردند و تقسیم کردند، طیب هم پولکی نبود، او مخالف حزب توده و شاهدوست بود، وقتی که بعد از 15 خرداد طیب را بردند دادگاه روی بدنش عکس رضاشاه و محمدرضاشاه را خالکوبی کرده بود و گفت که به خاطر شاه این کار را کردم.
فکر میکنند آمریکا یک انگشت تکان داد و کودتا شد در حالی که عوامل مختلف باعث این مسائله شدنسل جوان نمیداند فکر میکند یک آمریکایی آمد ایران یک انگشت تکان داد و کودتا شد در حالی که اینگونه نبود و عوامل مختلف باعث این مسائله شد، مساله بیپولی بود، تحریم و مسائل دیگر از عواملی بود که واقعا مصدق را هم به جان آورده بود، او یک خدمت بزرگ در ملی کردن نفت ایران کرد که ما امروز هم روی سفره وی نشستهایم و در مجموع هم مصدق انسانی بود که حسن نیت داشت و مملکت را دوست داشت، کدام نخست وزیری است که کار کند و پول نگیرد؟ در تمام حکومت 28 ماههای که مصدق داشت پول نگرفت، سفر آمریکا را هم از جیب خودش داد البته من مصدقی نیستم من در تاریخ با هیچ کسی خصوصی نمیشوم و با هیچ کس حب و بغض ندارم.
کاشانی کسی بود که موضوع ملی شدن صنعت نفت را از مجلس به وسط مردم کشیدآقای کاشانی هم به مملکت خدمت کرد یعنی او کسی بود که موضوع ملی شدن صنعت نفت را از مجلس به وسط مردم کشید و وسط مردم این مساله را مطرح کرد، البته مصدق و کاشانی با هم اختلافی هم داشتند، سران الجزایر هم با هم اختلاف داشتند و با وجود اینکه همه افرادی خوبی بودند ولی در نهایت به جان هم افتادند.
این مهملاتی که میگویند کاشانی مامور CIA بوده برای این است که بگویند شما ملت ایران از بالا تا پائین همه نوکر هستیداین که بگویند آیتالله کاشانی مامور CIA بود همه مهملاتی است که میخواهند به وسیله آن بگویند شما آدم نیستید و همه شما ملت ایران از بالا تا پائین همه نوکر هستند، یک موقع نوکر روس و انگلیس بودند و الان هم نوکر آمریکا هستید، من نمیتوان زیر بار این حرف بروم، بگذار از فردا در تمام این سایتها به من فوحش بدهند که این آقای معتضد تاریخ را تحریف میکند. من با فرزند آقای کاشانی خیلی اختلاف دارم ولی حقیقت را نمیتوان کتمان کرد این آدم زحمت کشید، فتوا داد گفت هر سرباز انگلیسی که وارد ایران شود خونش پای خودش است، گفت من به عنوان یک مجتهد فتوا میدهم که میتوانید هر انگلیسی را که در آبادان پیاده شد را بکشید، رفتند فتوا را پخش کردند، جمعیت آبادان در آن زمان 150 هزار نفر بود، 100 هزار نفر از آنها رفتند روی اسکله که عکسهای آن همه موجود است اگر یک عکسخانه حسابی داشتیم الان میشد این عکسها را نمایش داد.
من الان خسرو معتضد در جایی بنویسم که سیاست آمریکاییها زمانی با ما خوب بوده و زمانی در جریان آذربایجان به ما خدمت کرده که واقعا هم اگر سیاست ترومن در مقابله با شوروی نبود ممکن بود ما آذربایجان را از دست بدهیم، خب الان بگویند که معتضد مامور CIA است اینکه دلیل نمیشود.
میگفتند بیا صدای آمریکا، گفتم گور پدر صدای آمریکادر مورد الان میگویند آیتالله کاشانی مامور CIA بود گازیوروسکی میگوید ما 10 هزار دلار به آرامش دادیم تا بدهد به آیتالله کاشانی، در مورد حسین مکی در اسناد بریتانیا نوشتهاند که اگر 100 هزار دلار به او بدهیم احتمال دارد با ما همکاری کند، الان هم ممکن است یک نفری مثل آقای معتضد را 100 هزار دلار به او بدهیم برود عضو صدای آمریکا شود البته یک دکتری که مورد علاقه من بود هم یک روزی آمد گفت چرا نمیآیی اینجا، همه ایرانیها دارند اینجا کار میکنند، گفت من تعجبم کردم شما چرا نیامدید صدای آمریکا کار کنید، گفتم گور پدر صدای آمریکا، من چرا بیایم صدای آمریکا؟ هم صدای آمریکا و هم انگلستان آنقدر تلفن میکرد مصاحبه کنید، بالاخره از قبل از انقلاب با همه اینها آشنایی داشتم و اینها در دستگاه ما بودند به آنها گفتم من با این رادیو که هزار جور بلا سر من آورده صحبت میکنم ولی با شما صحبت نمیکنم چون میدانم ماهیت اینها چگونه است.
اینهایی که الان در رسانههای آن طرفی هستند یک زمانی به دربار وصل بودندهمینهایی که الان در رسانههای آن طرفی هستند یک زمانی به دربار وصل بودند و 200 هزار تومان از دربار به این آقایان داده میشد، روزی که حقوق ما از تلویزیون 2000 هزار تومان بود، تهیه کننده فیلم و برنامه هم بودم و به زحمت 3-4 هزار تومان در ماه گیر من میآمد، اینها روز اول با تلفن هویدا 220 هزار تومان بابت برنامه تلویزیونی دریافتی داشتند.
فیلمی که در مورد آیتالله کاشانی بعد از کودتا منتشر شده دروغ و منتاژ چندین فیلم است« نسیم آنلاین »: موضوعی که الان مطرح میشود این است که آیتالله کاشانی بعد از کودتا با زاهدی دیدار کرد، به منزل مصدق رفت.
معتضد: همه اینها دروغ است و فیلمی هم که در فضای مجازی منتشر شده مال زمانهای دیگر است که از چندین فیلم در آوردهاند، اصلا یکی از این فیلمها متعلق به خانه مصدق نیست که زاهدی دارد پائین میآید بلکه مربوط به حصارک محل خانه آقای زاهدی است، من کلی به این فیلمی که گذاشتهاند خندیدم.