تشریح کامل کودتای ۲۸ مرداد در گفتگوی تفصیلی خسرو معتضد با «نسیم آنلاین»؛ بخش دوم
جعل تاریخ معاصر برای مبارزه با نظام است/ کاشانی با یک فتوا نسخه انگلیس را پیچید/ به رمضانزاده گفتم اظهارنظر نکن
این استاد تاریخ اظهار داشت: آمریکاییها چون میخواهند نظام کنونی را بکوبند دارند آیتالله کاشانی را میزنند تا بگویند روحانیون همه اینگونه بودهاند؛ اگر کاشانی برای CIA کار میکرد چرا مثل کسانی که برای CIA کار کردند و میلیاردر شدند و همه بچههایشان خوشبخت شدند هیچی چیزی نصیب او نشد؟
گروه سیاسی « نسیم آنلاین »، طی خبری اعلام شد وزارت امورخارجه آمریکا برای نخستین بار کتاب اسناد مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد 1332 که به سرنگونی دولت مصدق نخست وزیر وقت ایران منجر شده بود را منتشر کرده است. این اسناد فارغ از اینکه بر نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد و همچنین کمک به دولت بعد از کودتا تاکید مجدد داشت، حواشی را هم به دنبال خود آورده است. پس از انتشار اسناد کودتا شایعاتی منتشر شد مبنی براینکه این اسناد پرده از همکاری آیتالله کاشانی با CIA در جریان سرنگونی آمریکا برداشته است و همزمان با آن فیلم دیگری هم منتشر شد که ادعا میشود مربوط به حضور آیتالله کاشانی در منزل مرحوم مصدق بعد از کودتا 28 مرداد و دیدار با سپهبد زاهدی است. اسناد تازه منتشر شده و حواشی مربوط به آن ما را بر آن داشت تا در گفتگو با خسرو معتضد استاد تاریخ معاصر ایران زوایای این اسناد و واقعیت شایعاتی که در خصوص نقش آیتالله کاشانی در کودتا منتشر شده است را بررسی کنیم. آنچه در ادامه میآید بخش دوم گفتگوی تفصیلی خبرنگار « نسیم آنلاین »، با این استاد تاریخ معاصر است.
کاشانی بعد از کودتای 28 مرداد جزء اپزوسیون بود « نسیم آنلاین »: آیتالله کاشانی بعد از کودتا چه کردند؟معتضد: آیتالله کاشانی و مصدق به دلیل مسائل مختلف با هم اختلاف داشتند و حتی آیتالله کاشانی در این خصوص نامهای هم برای مصدق فرستاده بود ولی بعد از 28 مرداد همه یکه خوردند چون فکر نمیکردند ایران با این سرعت با انگلستان رابطه برقرار کند.
بعد از کودتای 28 مرداد آیتالله کاشانی میگوید مصدق از راهی که ما میرفتیم کنار رفته بود و برنامه ما اینگونه و اینگونه بود که اجرا نمیکرد، الان مخالفان اینها را دستک کردهاند در حالی که در تمام انقلابها این اتفاقات وجود دارد، استالین و تروتسکی با هم انقلاب کردند، استالین دشمن تروتسکی شد اینها همیشه وجود داشته و الان هم وقتی کشور را نگاه کنی چنین چیزهایی را میبینی که چقدر اختلاف بین فردها و گروهها وجود دارد ولی آیتالله کاشانی از ایجاد رابطه با انگلستان استقبال نکرد و اعلامیه داد تا زمانی که انگلستان حاضر به قبول کردن ملی کردن نفت نباشد ایجاد رابطه سیاسی بین ایران و انگلستان خلاف خواست و مصالح ملت ایران است ولی نگذاشتند این اعلامیه را منتشر کند فرستاد به سازمان ملل متحد، آن موقع با تلگراف مخابره میکردند، جلوی آن را هم گرفتند، بنابراین کاشانی بعد از مدت کوتاهی در اپزوسیون قرار گرفت.
اینکه شاه بلافاصله بعد از کودتا به منزل مصدق رفت مزخرف است او اصلا ایران نبوداو به دولت میگفت شما اینقدر سریع تسلیم نشوید ملت ایران این همه زحمت کشیده است این زحمتها را از دست ندید.
اینکه میگویند بلافاصله شاه به منزل مصدق رفت مزخرف است براینکه شاه روز 31 مرداد به ایران آمد؛ شاه در روم بود که از آنجا رفت عراق برای زیارت و بعد تا آمد ایران طول کشید، این ثابت میکند که فیلمی هم که درباره این موضوع منتشر شده قلابی است، آنجایی که در فیلم نشان میدهد هم حسارک است که زاهدی دارد از پلهها پائین میآید ولی خانه مصدق در خیابان کاخ بود و من خودم آنجا رفته بودم.
من چون به مصدق علاقه داشتم به پدرم اصرار کردم که من را ببرد، پدر من هم دکتر نظامی و سرهنگ ارتش بود، رفتیم خانه را دیدیم که همهاش را ویران کرده بودند.
اینکه میگویند شاه بعد از کودتا دست کاشانی را بوسید همه دروغ است شاه تا 1340 اصلا کاشانی را ندیدگازیوروسکی از ژنرال بهاءالنوری نقل میکند که سفیر عراق به من گفت شنیدم آیتالله کاشانی در خانهاش بود که شاه و زاهدی به دیدنش آمدند و شاه از فرط خوشحالی دست آیتالله کاشانی را بوسید و همینطور زاهدی، همه اینها دروغ است برای اینکه شاه تا اسفند ماه 1340 اصلا کاشانی را ندید، روزنامه اطلاعات را ورق بزنید تا ببینید؛ دکتر علی امینی که نخستوزیر بود و رابطهاش با روحانیت هم خوب بود، حتی دیدن آیتالله خمینی هم در قم رفته بود، او به همراه مرحوم قائمالمقام ملک رفیع شاه را به زور برداشت برد دیدن آیتالله کاشانی، به شاه گفتند علیحضرت این آدم خوب و محترمی است در جریان سال 25 که فرقه دموکرات از زنجان هم گذشته بود به داد شما رسیده است بروید با او دیدار کنید که شاه به دیدنش میرود.
وقتی شاه در پامنار به آیتالله کاشانی میرود میگوید، پامنار همین است، این پامناری که میگویند تمام دنیا در موردش صحبت میکردند همین خانه محقر است؟ چرا پامنار انقدر مهم بوده؟ برای اینکه شما فکر کنید الان مشاور آقای ترامپ بیاید با یک نفر در محلی چنین محقر دیدار کند، در زمان ترومن آقای اورل هریمن به خانه آیتالله کاشانی رفته و در کنار ایشان چایی خورده و با وی صحبت کرده است یا آقای استوکس، نماینده سلطنتی انگلیس به خانه آیتالله کاشانی رفت.
نقش جهانگیر تفضلی مترجم آیتالله کاشانی، بسیار مشکوک استآیتالله کاشانی دو مترجم ورزیده داشت که یکی از آنها جهانگیر تفضلی سیاستمدار بود که بعدا سفیر و مدیر روزنامه ایران ما شد، نقش او بسیار مشکوک است، علاوه بر تفضلی یکی دو نفر دیگر هم بودند، بنده تمام صورت مذاکرات و مصاحبهها آیتالله کاشانی را دارم، شاید 180 گروه مطبوعاتی از ژاپن، ترکیه، انگلستان، آمریکا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و غیره با وی مصاحبه کردند و درب خانهاش برخلاف الان که مجتهدین ما مصاحبه نمیکنند و همه مسائل را گردن دولت یا حضرت آقا میاندازند باز بود.
در آن زمان آیتالله کاشانی درب خانهاش باز بود و خبرنگار آقا و خانم انگلیسی میآمد و صحبت میکرد و این مسئله خیلی نقش داشت و همین مسئله باعث شد که وقتی فتوا داد که اگر سرباز انگلیسی در آبادان پیاده شود خونش بر گردن خودش است تمام مطبوعات آن را منعکس کردند و الان هم به همین دلیل میخواهند وی را خراب کنند تا بگویند ملت ایران شما لیاقت ندارد و همه جاسوس هستید، فردا هم سند در می آورند و میگویند مصدق هم جاسوس سیا بوده چرا که مصدق هم تا زمانی که به آمریکا رفت به آنها خوشبین بود.
آیتالله کاشانی مذاکرات مصدق را به میان بازار، جامعه، خیابان و مردم بردباید جلوگیری از این تحریفها کتاب اسناد روابط خارجی آمریکا صدهزار نسخه چاپ شود چون مورد به مورد مذاکرات آمریکاییها را نوشته است. در تهران میگوییم که آیتالله بروجردی هیچگاه از ملی شدن صنعت نفت حمایت نکرد در حالی که سندی وجود دارد که میگوید من با علیحضرت صحبت میکردم که نماینده آیتالله بروجردی آمد و گفت که ایشان میخواهند اعلامیه بدهند و اگر انگلیسیها به ایران حمله کنند ما هم حکم جهاد میدهیم.
متاسفانه تاریخ ما بسته به اسناد خارجی است ولی همان اسناد را هم باید ارزیابی کرد و هر چه را که آنها بگویند ملاک نیست، صد تا دلیل میآورد که مثلا خسرو معتضد جاسوس شوروی است و یا عامل سیا است، آنها از آیتالله کاشانی هم دل پری دارند چرا که انگلیسیها را بیرون کرد، مصدق خیلی به گردن ایران حق دارد ولی آیتالله کاشانی مذاکرات مصدق را به میان بازار، جامعه، خیابان و مردم برد و آن را از حالت درخواست ملی کردن به مبارزه اسلامی و از حالت استیفای حقوق به مسئله ملی و بعد مسئله جهاد تبدیل کرد که باید این کار انجام شود و دست بیگانگان از ایران جدا شود.
انتشار این اسناد برای من اصلا تازگی ندارد و به نظرم همه این مسائل معمولی است که در کتابهای قبلی چاپ شده است، همه این اسناد را قبلا خواندهام؛ 5 میلیون دلار که میگویند به ایران دادند هم مسئله مهمی نیست یا میگویند ژنرال بهاءالدین نوری گفته که شاه و زاهدی به منزل کاشانی رفتند و دست کاشانی را بوسیدهاند، این دروغ است، همان زمان به گازیوروسکی جواب دادم و گفتم که شاه تا سال 1340 هرگز آیتالله کاشانی را ندید، البته پسرش میدید، آقای مکی به من گفت که سیدمصطفی به دیدار شاه می رفت و شاه خیلی با سیدمصطفی خوب بود و با شاه رفت و آمد داشت؛ علا هم که وزیر دربار بود و بعد هم نخست وزیر شد به دیدار آیتالله کاشانی میرفت اما در سال 34 بعد از سوقصد فدائیان اسلام به جان حسین علا آیتالله کاشانی را هم گرفتند.
اگر کسی بگوید شاه دست آیتالله کاشانی را بوسید، شاه مغرور را نمیشناسندبعد از 28 مرداد آیتالله کاشانی مغضوب واقع شد و نه شاه به دیدار وی رفت و نه زاهدی و بوسیدن دست او هم مزخرف است، اگر کسی بگوید شاه دست آیتالله کاشانی را بوسید، شاه مغرور را نمیشناسند، کتاب علم را بخوانید شاه آخرش میگوید پدر من یک سرباز دهاتی بود کارهایی که من کردم خیلی بیشتر از کارهای پدرم بوده، حال این شاه میرود دست آیتالله کاشانی را می بوسد و ژنرال عراقی از این مسئله مطلع می شود؟ اگر اینگونه بود که در روزنامهها مینوشتند علی حضرت رفت خانه آیتالله کاشانی و از ایشان تفقد کرد یا غیره.
کاشانی جمهوری اسلامیطلب نبود و در فکر کاشانی این نبود که میتوان شاه را سرنگون کرد؛ دولت ایران در آن زمان علمای تبعیدی عراق را به ایران راه میداد. خیلیها از دست انگلیسیها به ایران آمدند چون میخواستند اینها را تبعید، زندانی و با اعدام کنند برای همن که گفتند میرویم ایران و قم از آن زمان مرکز حوزه علمیه ایران شد. یکی یکی علما آمدند، آیتالله خالصی و خیلیهای دیگر آمدند که آیتالله کاشانی هم جز آنها بود این حمایت که از آیتالله کاشانی میکنم تاریخ است نه اینکه من فامیل ایشان باشم یا علاقهای داشته باشم.
آیتالله کاشانی به دلیل فشار بعد از کودتا مدتی در تبعید خود خواسته میرود مشهدآیتالله کاشانی بعد از مدتی مورد غضب حکومت زاهدی قرار گرفت، آقای سرتیپ عباس فرزانگان مامور CIA بود و در حکومت شاه هم پستهای مهمی داشته، مثل اینکه اخیرا هم فوت کرده؛ من میگویم مامورCIA بوده برای اینکه در کتاب اسناد محرمانه آمریکا ترجمه کتابی به نام نفت، قدرت و اصول است، در این کتاب یک سندی موجود است که نوشته سرهنگ فرزانگان که وابسته هوایی در سفارت ایران در آمریکا بود ناگهان تقاضای بازنشستگی کرد و ناپدید شد، بعد هم معلوم شد این به آموزشگاهی در شیکاگو متعلق به CIA رفته و دوره میبیند، مرحوم دکتر گنجی که استاد من بود در کتاب خاطرات خود را نوشته ما دوستی به نام سرتیپ فرزانگان در آمریکا داشتم یک دفعه این سرتیپ ناپدید شد و ما نفهمیدیم چه شد، بعد فهمیدم که در ایران وزیر شد، من تعجب کردم چون افسر مخابرات بود وزیر پست و تلگراف شد این همان کسی است که با فرماندهان لشکری و تیپها صحبت کردند و آمادگی آنها را جلب کردند تا به تهران لشکرکشی کنند البته هیچکدام این کار را نکردند به جز سرهنگ بختیار فرمانده تیپ کوهستانی کرمانشاه که یکی دو روز بعد از 28 مرداد وارد تهران شد که کار از کار گذشته بود.
آیتالله کاشانی مورد غضب واقع میشود و آقای سرتیپ فرزانگان اعلام میکند که شخصی به نام سیدابوالقاسم کاشی اخیرا مطالبی را گفته که ما او را تکذیب میکنیم و به او اخطار میکنیم که دیگر از این حرفها نزند، ببینید وقتی یکی دو ماه بعد از کودتا میگوید سید ابوالقاسم کاشی همه مردم میگویند سید ابوالقاسم کاشی کیست؟ همه حضرت آیتالله العظمی سیدابوالقاسم کاشانی میگفتند. عدهای از بازاریان با این رفتار مخالفت کردند رژیم هم علمه و بیل و کلنگ فرستاد سقف بازار را برداشتند و بازاریها هم ساکت شدند.
در چنین شرایطی آیتالله کاشانی در فشار قرار میگیرد و میرود مشهد، مدتی تبعید خود خواسته میشود، گزارشهای آن را هم مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات درآورده، گزارشهای مخبرهای پلیس بوده که خانه آیتالله کاشانی را مواظبت میکردند، حتی در خانه او هم مامور داشتند و تلفنهای او را هم گوش میدادند که دو جلد اسناد تاریخی وزارت اطلاعات است.
آیتالله کاشانی بعد از کودتا به سازمان ملل هم نامه زد ولی کسی گوش ندادبنابراین در زندگی آیتالله کاشانی از این به بعد هیچ اتفاقی نمیافتد، نامه مینوسید به سازمان ملل و شکایت میکند کسی گوش نمیدهد، برای شاه پیغام مینویسد بازهم کسی گوش نمیدهد، در سال 34 هم فرزندش مسموم میشود البته من شک دارم او را مسموم کرده باشند چون تا آنجایی که مکی برای من میگفت او خیلی مورد علاقه شاه بود و شاه هم میگفت این سیدمصطفی کاشانی پسر تحصیلکرده و خوبی است، بعد هم نماینده تالش بود تا اینکه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که یک شب در سال 1334 براثر مسمومیت شدید فوت کرد و با اینکه فامیلهای او در پزشکی قانونی بودند راز آن تا الان مخفی مانده است.
آیتالله کاشانی انسان مقتدری بود، تعداد زیادی فرزند داشت و دامادهای او هم همه افرادی حسابی بودند یک داماد او سرتیپ نیروی هوایی بود یک داماد او هم دکتر مصطفوی معاون وزارت دادگستری بود، دادماد دیگرش دکتر طرفه بود، دادماد دیگرش گرامی تاجر معروف بود، دخترهای زیاد و چند پسر داشت.
آیتالله کاشانی هیچ خیری از 28 مرداد نبرد ولی حداقل کسی که مامور CIA باشد و با آنها همکاری کند به او میگویند که بیا تولیت آستان قدس رضوی یا تولیت مسجد سپهسلار را بگیرد ولی او هیچ چیزی نداشت و در خانه خود نشسته بود، یک مسجد هم در کنار آن ساخته بود و از روی گزارشها ساواک که روز به روز گزارش آن را دارند به آنها انتقاد میکرد، در اوایل سال 1340 سرهنگ نشاط افسر ساواک که مامور تماس با روحانیون بود، با آیتالله کاشانی دیدار کرد.
آیتالله کاشانی در دیدار مامور ساواک به عنوان وصیتنامه انقراض سلطنت را هم پیشبینی کرده بودساواک یک ادارهای داشت که با روحانیون تماس میگرفتند و اگر اینها مشکلی داشتند خواستهشان را به آنها میگفتند مثلا در مورد بهائیان پیگیر موضوع بودند؛ در سال 1334 آیتالله بروجردی پیغامی برای شاه فرستاد که اگر قرار باشد اینگونه باشد من از ایران میروم، مرحوم فلسفی هم در ماه رمضان 1334 در مسجد امام خمینی امروز این مساله را اعلام کرد، بلافاصله فرماندار نظامی برای اینکه مردم حمله نکنند دستور تخریب حظیرةالقدس (معبد بهائیان) را داد، گنبد و بارگاه حظیرةالقدس خیلی بزرگ بود، یک تشکیلات بزرگی بود که از دور تماشا میکردی تعجب میکردی مثل گنبد حسینه ارشاد بود؛ سپهبد باتمانقلیچ رئیس ستاد ارتش و سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفت آنجا و گنبد را خراب کردند و آنجا را اشغال میکنند، بعد هم شاه این مساله را جبران میکند و امتیازات زیادی به حبیبالله ثابت که شرکت پاسال را داشت میدهد، حتی به او امتیاز تلویزون خصوصی هم میدهند.
آیتالله کاشانی که مغضوب بود با سرهنگ نشاط مامور ساواک دیدار میکند، آیت الله کاشانی صحبتهایی میکند که این مامور ساواک گزارش داده؛ خیلی قشنگ نصیحت میکند، میگوید علیحضرت اطرافیان و وزرای شما دارند مردم را میچاپند، پدر مردم را دارند در میآورند، مردم را آزار و اذیت میکنند، این کارها برای سلطنت خودت هم بد است یک مقداری اینها را سرجایشان بنشان، مردم سراغ من پیرمرد میآیند و به من پیرمرد عاجز مریض میگویند که چه چپاولی دارد میشود؛ اینها را در خرداد 1340 میتوانیم به عنوان وصیتنامه آیتالله کاشانی محسوب کنیم که انقراض سلطنت را هم پیشبینی کرده است؛ آیتالله کاشانی در آنجا به شاه میگوید از طرفی مردم به من میگویند شاه نوکر آمریکاست و از طرف دیگر همه میگویند که شما ارباب مردم هستید، به نخست وزیر مراجعه میکنیم میگوید ارباب گفته؛ در رژیم مشروطه شاه نباید همه چیز را به خود اختصاص دهد.
با وجود این نامه آیتالله کاشانی شاه زیاد به این مساله اهمیت نمیدادم ولی فکر میکنم دکتر امینی به شاه گفته برویم یه سری به آیتالله کاشانی بزنیم و بالاخره در سال 1340 روزنامه اطلاعات، مجله ترقی و خواندنیها خبری منتشر کردهاند که شاه کنار آیتالله کاشانی نشسته و دارد با او صحبت میکند. روزی هم که من در سال 85 رفتم در منزل آیتالله کاشانی صحبت کنم یک پیرمردی آمد سلام کرد و گفت من آن روزی که شاه آمد اینجا بودم و شاه برگشت گفت پامنار این است؟ اینکه میگفتند کاخ پامنار همین خانه خرابه است؟
مصدق آدمی بسیار قانونی بود ولی جامعه را آنچنان که باید نمیشناختبعد از کودتا 28 مرداد تا سال 1340 آیتالله کاشانی تقریبا منزوی بود گاهی میرفت مشهد و میآمد و گاهی یک عده جمع میشدند، دکتر بقایی و عدهای از طرفداران سابق مصدق که انشعاب کرده بودند به خانه آیتالله کاشانی میرفتند و همیشه هم او از مصدق گله داشت میگفت حرف من را گوش نداد و ما را به این روز انداخت، من به مصدق هشدار داده بودم.
مصدق آدمی بسیاری قانونی بود ولی شاید جامعه را آنچنان که باید و شاید نمیشناخت، محبوب مردم بود ولی نمیدانست که این مملکت مطمع نظر بیگانگان است؛ حزب توده را آزاد گذاشت و آنها بزرگترین ضربه را به مصدق زدند، کاری کردند که فکر مصدق همیشه متوجه خیابانها باشد، مثلا فکرکنید اورل هریمن دیپلمات ارشد آمریکایی آمده ایران با مصدق ملاقات کند همان روز در 23 تیر حزب توده تظاهرات خونین برگزار میکند که چقدر از مردم کشته و زخمی میشوند، راهپیمایی میکنند و در روزنامهها به عنوان نوکر و مهره CIA آمریکا شعر در وصف مصدق میگویند که این نوکر آمریکاست و این را آوردهاند که نفت را از انگلستان بگیرد و به آمریکا بدهد.
دولت آمریکا هم دولت خیرخواه ما نیست شما الان نگاه بفرمائید آقای ترامپ به عربستان 310 میلیارد دلار اسلحه میفروشد و از طرف دیگر به قطر 12 میلیارد قرار داد میبندد تا 36 هواپیمای فوق مدرن و پیشرفته را به آنها بدهد، حالا اینها خلبان که ندارند، پس خلبانان باید از آمریکا بیایند و تعلیم بدهند، آمریکاییها قابل اعتماد نیستند، آن فکر مصدق که فکر میکرد آمریکا آمریکای قرن نوزدهم یا هجدهم است اشتباه بود. الان هم اگر نگاه کنید تمام جنبشهای قلابی تجزیهطلبانه مورد حمایت آمریکاست، بیبیسی میآید آنهایی که تجزیهطلبی میخواهند را حمایت میکند، یک آدم گمنامی در فلان شهر حرفی زده شب میآیند با او مصاحبه میکنند؛ دکتر تفرشی دوست تاریخدان من است، چند وقت پیش در خانه مصدق با هم بودیم، گفتم در بیبیسی خیلی خوب جواب این تجزیهطلبها را دادی، گفت اینها میگفتند در ایران مردم را قتل عام میکنند گفتم شما زمانی که بانه را در سال 57 گرفتید مردم را اره میکردید گفتم اگر دهان ما را باز کنید به شما خواهم گفتم که سربازانی که از تهران آمده بودند را دسته دسته قتل عام کردید.
آمریکاییها چون میخواهند نظام کنونی را بکوبند آیتالله کاشانی را میزنند تا بگویند روحانیون همه اینگونهاندآمریکاییها خواهان ما نیستند، اکنون هم چون میخواهند نظام کنونی را بکوبند دارند آیتالله کاشانی را میزنند تا بگویند روحانیون همه اینگونه بودهاند، برگردند بگویند ببینید کاشانی هم برای CIA کار میکرد، اگر کاشانی برای CIA کار میکرد چرا مثل کسانی که برای CIA کار کردند و میلیاردر شدند و همه بچههایشان خوشبخت شدند و همه به مناسب بالا رسیدند نشد و هیچی چیزی نصیب او نشد؟
در مورد آقای مکی دوست من بودم نوشته بودند که اگر 100 هزار دلار به او بدهیم ممکن است از مصدق دست بکشد، اختلافات مکی با مصدق اختلافات دیگری بود، او مثل فرزند مصدق بود، پیش میآید من با صمیمیترین دوستم هم ممکن است گاهی اختلاف داشته باشم یا با سردبیری که کار میکنم برخی موارد اختلاف دارم یا در خانه ممکن است شما با همسر خودتان اختلاف داشته باشند ولی این را درست کردند تا فردا علمش کنند. بگویند ببینید این هم کاشانی که میگفتند.
به کاشانی به دلیل تاریخ احترام قائل هستم کاشانی با یک فتوا نسخه انگلیسیها را پیچیدکاشانی همان کسی است که نفت را ملی کرد من برای کاشانی به دلیل تاریخ احترام قائل هستم برای اینکه یک آدم ضعیف و نحیف با قدم کوتاه ولی در مردم نفوذ داشت اصلا در ملی کردن نفت دولت ایران جرائت نمیکرد این کار را انجام دهد یعنی دولت ایران و شاه از انگلستان وحشت داشتند، همه نگران بودند نکند اینها به ایران حمله کنند ولی کاشانی یک فتوای داد که "بر عموم ملت مسلمان ایران واجب است در مقابل تهاجم کفار و بیگانگان مقاومت کنند" و نسخه اینها را پیچید؛ یک کار دیگر هم کاشانی کرد، این بود بانک شاهنشاهی انگلیس که در ایران فعالیت میکرد و بعد خودش را تبدل به بانک ایران و انگلیس کرده بود را فتوا داد کسی در این بانک معامله نکند تمام مردم پولهایشان را برداشتند و بانک ورشکست شد، حالا هرچقدر میخواهند به من فوحش دهند ولی حقیقت همین است.
انگلیسیها چون در ایران نفوذ داشتند طرح کودتای آمریکاییها را در دست گرفته بودندمردم خیال میکنند آمریکایی نشسته برای ما دلسوزی میکند و آمریکای میگوید بله اینها سند است در حالی که همه اینها را گازیوروسکی قبلا منتشر کرده است که طرح آمریکاییها این بود که به تدریج اول سرلشکر زاهدی که بازنشسته بود رئیس ستاد ارتش شود و در مرحله بعدی آرام آرام جلو روند که خیلی هم مفصل نوشته است که از چه کسی میتوان استفاده کرد، اینها گروهی از افسران داشتند که طرفدار شاه بودند، کتابی هست به نام 5 روز تاریخی 28 مرداد که شخصی به نام بنیاحمد نوشته است البته نه آن بنیاحمدی که نماینده مجلس بود، این بنیاحمد تمام افسران را نوشته عکسهای آنها را هم گذاشته است که بیشتر آنها هم افسران گارد شاهنشاهی بودند و کمیتهای داشتند طرفدار شاه ولی بهترین کسی که طرح آمریکا در مورد کودتا را نوشته مرحوم آرامش است که در کتاب 7 سال در زندان آریامهر آن را شرح داده این کتاب به کوشش اسماعیل رائین منتشر شد، اسماعیل رائین با آرامش دوست بود و بعد از انقلاب یادداشتهای او را منتشر کرد که نوشته برای کودتا سه تا سرهنگ کودتاچی از آمریکا آمدند، بعد کرمیت روزولت آمد و اینها در یکی از باغهای شمال تهران مستقر شدند پولها را هم به وسیله رشیدیانیها تبدیل کردند، رشیدیانیها سه برادر عامل انگلیس بودند چون آمریکاییها زیاد در ایران نفوذ نداشتند طرح کودتا را انگلیسیها به دست گرفتند، طرح آژاکس طرحی است که انگلیسیها از سال 1330 به دنبال آن بودند و بعد از روی کار آمدن دولت محافظه کار انگلیس و جمهوریخواه آمریکا، ژنرال آیزنهاور که دوست صمیمی چرچیل بود این کار انجام دادند.
خیانت حزب توده به ایران قابل گذشت نیستآمریکا و انگلیس همیشه با هم روابط گرم دارند و کمپانیهای بزرگ آمریکا مثل استاندارد اویل که خودش 8 کمپانی است با شرکت نفت انگلیس و ایران رابطه صمیمی داشت، دموکراتها معمولا از کارتلها نفتی کوچک حمایت میکنند، به کارتلها بزرگ میگویند میجر و به کوچکها میگویند مینر، مینرها در حزب دموکرات هستند و میجرها در حزب محافظهکار و از آن حمایت میکنند این بود که با عوض شدن دولتها سیاست عوض میشود، انگلستان هم از این فرصت استفاده میکند و جالب است که در میان بعضی از سران حزب توده هم عوامل نفتی بودند، یعنی درست زمانی که ایران میخواست به جایی برسد اینها تظاهرات و اعتصاب میکردند، خیانت حزب توده به ایران قابل گذشت نیست بعدها در پلنومها یعنی گردهماییهایی که داشتند اظهار تاسف کردند که ما چرا این کار را کردیم و چرا مصدق را میکوبیدیم؟
آمریکاییها ما را تروریسم میدانند و میگویند مجاهدین خلق که 16 افسر آنها را کشتهاند برای حقوق بشر زحمت میکشندمن یادم میآید که آن زمانها حزب توده در تمام تهران بنر جمهوری دموکراتیک خلق زده بودند چیزی که اصلا برای ایران قابل قبول نبود، جمهوری دموکراتیک یعنی چه؟ بعد از مردم امضاء میگرفتند ما خواهان برقراری جمهوری دموکراتیک خلق هستیم. اینها یک زمانی طرفدار دولت بازرگان بودند، بعد همه گفتند طرفدار پدر طالقانی هستیم، بعد همه چپگرا شدند، یک دفعه طرفدار بنیصدر شدند و یک دفعه از کشور خارج شدند و این ور و آنور میرفتند، تا اینکه یک دفعه زیر پرچم عراق سر در آوردند، همینهایی که میگفتند ما در صفوف رزمندگان مجاهد داریم؛ همین الان در این مملکت که هزارتا مشکل هم دارد این گروههای افراطی و نهیلیستی طرفدار ندارند چون اولا ایرانیها مذهبی است و ثانیا مردم هرچند غر میزنند ولی از سکون، آرامش، نظم و ترتیب خوششان میآید، دلیلش هم این است که آنقدر مهاجمان به ایران حمله کردند و آنقدر ایرانیها را قتل عام کردند که ایرانیها خوششان میآید در کشورشان آرامش و امنیت باشد، بنابراین الان هم هر اتفاقی بیفتد ایرانیها حاضر نیستند زیر بار حکومتی بروند که آمریکا به ایران تحمیل کند؛ آمریکاییهای ابله هم به روی خود نمیآورند که همین مجاهدین خلق 12 تا 16 افسر آمریکایی را در تهران کشتهاند. حالا ما را تروریسم میدانند و میگویند اینها دارند برای حقوق بشر زحمت میکشند.
موارد بسیاری از جعل اسناد در تاریخ موجود دارد«نسیم آنلاین»: نظر نهایی شما در خصوص حواشی منتشر شده درباره اسناد آمریکاییها چیست؟
معتضد: موارد بسیاری از جعل اسناد در تاریخ موجود دارد مثلا در سال 1318 دولت آلمان در ایران خیلی فعال بود ولی به دلیل دوری از جبهه جنگ به هیچ وجه نمیخواست ایران را اشغال کند، ولی آقای سر ریدر بولارد در کتاب اسناد وزارت خارجه انگلیس میگوید که ما یک سند جعل کردیم که در این سند بگویم دانشجویان دانشگاه افسری میخواهند رضاشاه را بکشند و آلمانها پشت سر این برنامه هستند اصلا خود سر ریدر بولارد مینویسد که اگر به یاد داشته باشید ما سال گذشته این سند را جعل کردیم و تونستیم طرفداران آلمان در ایران را بترسانیم که در نتیجه 40 دانشجو را گرفتند.
یا مثلا در مورد قطبزاده این بار روسها اسنادی را جعل کردند، ولادیمیر کوزیچکین که جاسوس شوروی در ایران در زمان انقلاب بود و بعد پناهند شد به غرب در کتابش میگوید قطبزاده با ما خیلی در میافتاد، چون قطبزاده از آمریکا میخواست بره شوروی ولی روسها موافقت نکرده بودند چون میگفتند امکان دارد این با CIA ارتباط داشته باشد، قطبزاده این مساله به دلش مانده بود و وقتی وزیر خارجه شد با مشخص شدن اینکه حزب توده در ارتش فعالیت میکند و با نفوذ در ارتش موفق شده بودند توسط مردان قورباغهای روسها از کشتی ایرانی که غرق شده بود موشکهای دریای فوقالعاده آن را بدزدند، قطبزاده عده زیادی از اعضای سفارت شوروی را از ایران اخراج میکند، شورویها هم سندی جعل میکنند به این ترتیب که آقای قطبزاده شما کوششهایی که دارید برای نجات گروگانهای آمریکا در ایران میکنید ما یک میلیون دلار در بانک ارتش آمریکا ریختیم اینم چکش، یک چک قلابی که اصلا معلوم نیست کدام شعبه بانک ارتش آمریکاست، بعد هم این چک را فرستادند سفارت ایران در پاریس و سفارت هم این چک را میفرستند ایران و وقتی چک میآید ایران حزب توده و عواملشان در مطبوعات این چک را چاپ کردند و حساب قطبزاده را رسیدند.
پس از این نوع سندسازیها به راحتی انجام میشود و الان هم شاهد هستیم کسانی که مشکل با روحانیت دارند شروع کردهاند به اینکه میگویند بفرمائید اینم آقای کاشانی که اینقدر به آن مینازیدید این طرفندها را اینها بلد هستند.
نکته دیگر در خصوص بیاعتباری برخی از مسائل مطرح شده در این است این است که اینها در اسناد خود پیشنهاد میکنند آیتالله بروجردی بیاید وزیر مشاور دولت زاهدی شود، شما اصلا فکر کن آیتالله بروجردی شانیتش اینقدر است که بیاید در دولت زاهدی وزیر مشاور شود؟ اصلا آدم از این حرفها جفنگیات در این اسناد زیاد است و این اسناد اینگونه که دارند در مطبوعات داخلی ما به آن پر و بال میدهند هم نیست.
شمس قناتآبادی از جمله افراد بدسابقه در اطراف آیتالله کاشانی بوداز مسائل دیگر افرادی هستند که به خانه آیتالله کاشانی رفت و آمد داشتند از جمله این افراد شمس قناتآبادی است که در جوانی زورخانه کار بود و تمام بدنش را هم خالکوبی کرده بود و وقتی میخواستند نقطه ضعف او را بگویند میگفتند شمس خالدار، خاطرات خودش را هم در آورد که البته در زمان شاه میخواست منتشر کند ولی ساواک اجازه نداد، او تمام افراد و شخصیتهایشان را میشناسد، این بعد از 1320 وارد کسوت طلبگی شد و خود را به آیتالله کاشانی نزدیک شد، آیتالله کاشانی هم انسان خوشقلبی بود و نزدیک شدن او کار سختی نبود فقط کافی بود آدم چند روزی برود آنجا بنشید چای بخورد با او دوست میشد، این فرد سابقه خوبی نداشت.
فردی به نام نصرتالله قمی، یک دانشجوی مردودی بیسواد بود که دکتر عبدالحمد زنگنه وزیر فرهنگ رزمآرا را کشت؛ زنگنه بعد از سقوط رزمآرا شده بود رئیس دانشکده حقوق و به این نصرتالله قمی نمره نمیداد، میگفت شما صلاحیت ورود به دانشکده حقوق را ندارید، قمی در رشته معقول و منقول قبول شده بود ولی اصرار داشت وارد دانشکده حقوق شود که زنگنه او را راه نمیداد و در آخر هم 28 اسفند قمی زنگنه را کشت، بعد هم سعی کرد بگوید من جزء فدائیان اسلام هستم ولی فدائیان اسلام او را قبول نکردند و گفتند ما اصلا این را نمیشناسیم و نمیدانیم او کیست، کروات میزند و در دادگاه هم هوچیگری میکرد، دادگاه او حدود 2.5 طول کشید هی وکلای خیلی خوب میگرفت، چون دکتر زنگنه را کشته بود و او وزیر کابینه رزمآرا بود خیلی آدمهای هوچی میخواستند وکیل شوند تا وجاهت ملی به دست بیاورند ولی نتوانستند ثابت کنند که دلیل سیاسی داشته است چون دکتر زنگنه یک آدم دانشگاهی بودی، بالاخره پرونده او طول کشید چون مصدق هم کسی رو اعدام نمیکرد تا در روزنامههای دنیا برعلیه ما حرف نزنند، منتها سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی از فامیلها مصدق را که کشتند، مصدق دید چاقوکشی خیلی زیاد شده و در خیابانها هم گروههای مختلف همدیگر را میزدند، مصدق در این شرایط به دادگستری اجازه داد هرکاری میخواهند بکنند آنها هم قمی را دار زدند، وقتی قمی را دار میزدند داد زد که مردم من 15 هزار تومان به شمس قناتآبادی دادم و او قول داد با نفوذ خودش من را نجات دهد چه شد؟ حالا این شمس قنات آبادی در دستگاه آیتالله کاشانی بود و امسال او هم در خانه آیتالله کاشانی رفت و آمد میکردند و هیچ بعید نیست 10 هزار دلاری که آمریکاییها مدعی هستند به آیتالله کاشانی دادهاند را او گرفته باشد ولی به هر حال مقداری از این پول خرج شد؛ در جنوب تهران شخصی بود به نام حسن قدسی اعظام الوزراء حرفهاش هم معمولا موثق است او نوشته من در خیابان بودم در جنوب شهر میآمدند 25 زار میدادند و مردم را سوار کامیون میکردند، این عملیات البته بیشتر حالت بغض نسبت به حزب توده داشت. مصدق تا آخرین روزها محبوب بود ولی مردم سردرگم بودند، وقتی پول در جامعه نمیچرخد و مردم فقیر هستند بالاخره در جای خودش را نشان میدهد.
روز 27 مرداد آقای هندرسون سفیر وقت آمریکا میرود پیش مصدق، به او میگوید آقای دکتر مصدق، در حالی که همیشه میگفت جناب آقای نخستوزیر دولت آمریکا میخواهد سفارتخانه خودش را از ایران برچیند، مصدق خیلی از آمریکا حساب میبرد، یعنی میگفت تنها قدرتی که جلوی شوری و انگلستان را میگیرد همین آمریکاست، حزب دموکرات هم در زمان ترومن و مکگی حزب خوبی بود که طرفدار ایران بودند و جلوی انگلستان را میگرفتند و باعث شدند در آن زمان به ایران حمله نکنند، میگفتند اگر شما حمله کنید شوروی هم طبق ماده 5 و 6 قرارداد 1921 در شمال ایران نیرو پیاده میکند.
به رمضانزاده پیغام دادم اظهارنظر نکن چون مشخص میشود که اطلاعات تاریخیت خیلی ناقص استحال با وجود همه این اسناد تاریخی یک عدهای با خوشحالی اعلام میکنند که آیتالله کاشانی بلند شد و کودتا کرد و ایران هم تمام شد بعد هم یکسری از مطبوعات هم آن را چاپ میکنند من الان این مطبوعات را که میخوانم میخندم، یک سری افراد خیلی پرو و بدون مطالعه هم اظهارنظر میکنند. من به رمضانزاده هم پیغام دادم که شما در خصوص این موضوع اظهارنظر نکن چون آن موقع من میآیم وسط با شما بحث میکنم و مشخص میشود که اطلاعات تاریخی خیلی ناقص است، پیغام دادم به او بگویند شما استاندار خوبی بودی ولی وارد این بحث نشو که اسم خیابان را عوض کنند.
هم مصدق و هم کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت سهم داشتند، کاشانی سهم مردمی داشت و مصدق سهم پارلمانی و قانونی داشت که همه کارهایش قانونی بود، هر جا هم میرفت کار را قانونی جلو میبرد باعث میشد که سازمان ملل متحد، شورای امنیت و دیوان داوری لاهه پرونده ایران را ببرند و انگلیسیها را شکست دادند. برای اینکه مصدق از وکلای عالی استفاده میکردیم ولی الان نمایندگان وزارت خارجه خبر ندارند که ما را کجا جریمه کردهاند. این را هم اضافه میکنم که امسال محمد بن سلمان خوابی برای حاجیان ایرانی دیده است که در عالم رویا هم نمیتوانیم تصور کنیم، این سازمان حج و زیارت نشستهاند یک پروتکل شفاهی با عربستان بستهاند، دولت عربستان باید اعلام کند و باید عربستان تضمین دهد که مزاحمتی برای ایرانیها ایجاد نشود.
شخصیت کاشانی جوری نبود که که از آمریکاییها برای خودش چیزی را طلب کنددر یکی از این سندها نوشته است که آیتالله کاشانی حداقل یک بار از سفارت آمریکا کمک مالی خواسته است، ببینید مساله این نیست، واقعیت این است که آقای هریمن مشاور آقای ترومن میرود خانه آیتآلله کاشانی و آیتالله کاشانی میگوید که مردم آمریکا مردم ساده دلی هستند و انگلیسیها شما را گول میزنند و مساله ماژور ایمبری را میگوید که کنولسیار آمریکا بود در سقاخانه به تحریک انگلیسها کشته شد، گفتند این بابی است و میخواهد آب را مسموم کند از همین کارهایی که با یکسری از عوامل خود فروخته دارند، بعد گفت اگر شما به ما کمک کنید ما از انگلستان بینیاز میشویم و شوروی هم نمیتواند در ایران کاری انجام دهد، این مساله را آیتالله کاشانی گفته و همین را مصدق هم میگفت و شاه هم میگفت که شما دارید به ترکیه کمک میکنید به کره 12 میلیون دلار کمک کردید ولی چرا انقدر به ما کم کمک میکنید مثل الان که آمریکاییها به دیگران کمک میکنند ولی به ایران که میرسد سفت میچسبند که پولی به ایران نرسد.
در مجموع شخصیت کاشانی جوری نبود که که از آمریکاییها برای خودش چیزی را طلب کند.
«نسیم آنلاین»: به عنوان ختام بحث آیا پاسخهای شما در برابر اسناد آمریکاییها باز خوردی هم داشته است؟معتضد: فردی به نام احمدرضا کاظمی در روزنامه قانون مطلبی نوشته مبنی بر اینکه معتضد میگوید من سند مجسم هستم؛ پیداست ایشان علاقه زیادی به معروف شدن دارد و این را نوشته تا معروف شود. آقای کاظمی به تتلو هم گیر داده من تتلو را نمیشناسم ولی فکر میکنم او شرفش به امثال این کاظمیها میارزد چون همین تتلو یک آهنگی برای نیروی دریای خواهد که اقتدار نیروی دریایی را نشان میداد، من نه از بدن خالکوبی شده تتلو خوشم میآید و نه از صدایش ولی به کاظمی و امثال آن شرف دارد.
من کی گفتهام تاریخ مجسم هستم؟ اینها اسناد هستند که من نقل میکنم و آن کسی که دارد به مملکت خیانت میکند تو هستی که هر چیزی که آمریکاییها میگویند را قبول میکنی ولی چشمت را بر روی اسناد دیگر بستهای. شرمآور است که روزنامهنگار انقدر سطحینگر باشد که اسنادی را که بسیاری از بزرگان تاریخ رد میکنند را ملاک قرار میدهد و دیگران را هم به همین دلیل مسخره میکند.