نگاهی به کتاب ۱۳۱۸؛

خاطره ناب و شنیدنی رهبر معظم انقلاب از ترورشان/ بین زمین و آسمان

کدخبر: 2101164

در سال ۶۰ که آن حادثه‌ی کذایی برای بنده اتّفاق افتاد در مسجد ابوذر، خب بیهوش شدم؛ بعد من را بلند کرده بودند و در حینی که من را از داخل مسجد میبردند به طرف ماشین ...

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ 6 تیرماه 1360 از یاد هیچ کس نخواهد رفت؛ روزی که منافین کوردل می خواستند رهبر معظم انقلاب را در مسجد ابوذر ترور کنند؛ بمب در داخل ضبط صوتی بود که در جلوی رهبر انقلاب قرار داشت.

کتاب 1318 که به تازگی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است؛ این حادثه را به روایت رهبر انقلاب نوشته است:

در سال ۶۰ که آن حادثه‌ی کذایی برای بنده اتّفاق افتاد در مسجد ابوذر، خب بیهوش شدم.

بعد من را بلند کرده بودند و در حینی که من را از داخل مسجد میبردند به طرف ماشین، دو بار سه بار به هوش آمدم و دوباره از هوش رفتم تا بعد بالاخره یکسره بیهوش شدم.

در این دو سه باری که به هوش آمدم، یک بار احساس کردم که این لحظه‌ی آخر است، یعنی کاملاً احساس کردم که لحظه‌ی مرگ است . ناگهان همه‌ی زندگیِ گذشته در مقابل چشمم مجسّم شد. با خودم فکر کردم که خب، حالا چه دارم برای عرضه کردن؟ هرچه فکر کردم، دیدم همه‌اش قابل مناقشه است. خب مبارزه کردیم، زندان رفتیم، کتک خوردیم، درس دادیم، زحمت کشیدیم -این چیزهایی است که آدم به ذهنش می‌آید دیگر- در آن لحظه دیدم همه‌ی اینها را میشود با من مناقشه کنند؛ [بگویند] در فلان قضیّه ممکن است یک نیّت غیر الهی مخلوط این نیّت شما شده؛ هیچّی؛ از بین رفت!

ناگهان احساس کردم که بین زمین و آسمان معلّقم، مثل آدمی که اصلاً به هیچ‌جا دستش بند نیست. گفتم پروردگارا! وضع من این‌جوری است، میبینی دیگر، من ظاهراً هیچ‌چیز ندارم؛ آن‌طور که حساب میکنم میبینم هیچ‌چیز دستم نیست، یک‌جوری مگر خودت رحم کنی. این حالت برای انسان پیش می‌آید. سعی کنیم از این موقعیّتها استفاده کنیم.

ارسال نظر: