شریف لکزایی:

اگر از الگوی خاصی پیروی نکنیم منافع ملی پایمال می‌شود/ نخبگان برای تدوین و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید همگرا باشند

کدخبر: 2109731

اساساً تولید و اجرای الگو در راستای تحقق‌بخشی به اهداف و منافع ملی است. اگر در برخی موارد منافع ملی پایمال و قربانی اهداف ملی می شود، شاید به خاطر این است که از الگوی خاصی پیروی نمی کنیم و در این زمینه الگویی نداریم.

به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه خبرگزاری فارس، چند سال پیش ضرورت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای پیشرفت مناسب با فرهنگ و تمدن و دین ما از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد. مسلم است که تئوریهای توسعه مطرح شده در غرب از دهه های پیش تاکنون دچار نقائصی هستند که اجرای آنها مسائل و معضلاتی را برای کشورهای مختلف در پی داشته است. علاوه بر این مشکلات، چون فرهنگ و تمدن ما با فرهنگ و تمدن غربی در تعارض است. بنابراین اجرای نظریه های توسعه ای آنها متناسب با فرهنگ و فکر و اندیشه و سبک زندگی ما نیست. به همین خاطر طرح الگویی متفاوت با الگوی توسعه غربی نه تنها ضروری بلکه حیاتی است و اصولا بدون آن طرح تمدن نوین اسلامی به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید. در گفتگو با دکتر شریف لکزایی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی که مدتی در اندیشکده سیاست مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هم فعالیت داشته به بررسی موانع پیش روی تدوین الگو پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.

*آقای دکتر، چه ضرورت هایی طرح الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در کشور ما را ایجاب می کند؟

اگر الگو به عنوان یک نقشه راه در نظر گرفته شود ضرورت دارد که این نقشه در اختیار دولت و نهادهای حکومتی باشد تا مسیر حرکت جمهوری اسلامی روشن باشد. افزون بر اینکه الگوهای مختلفی در زمینه پیشرفت و توسعه وجود دارد و بنابراین ضرورت دارد که ما روشن نماییم جایگاه ما در میان نظریات و دیدگاه های موجود توسعه و پیشرفت چیست. ضمن اینکه ما نمی توانیم از غرب به تمامه تقلید نماییم، هم به لحاظ تفاوتهای فرهنگی و بومی و هم شرایط محیطی و اجتماعی. بنابراین از هر نظر ضرورت داشتن الگو روشن است، حتی اگر می خواهیم از الگوهای دیگر هم تقلید کنیم باید مشخص شود که این الگو چیست و چگونه باید تحقق یابد. ضمن این که به نظر می رسد هدف انقلاب اسلامی این بود که الگوی خاصی را در دنیا مطرح و بر اساس آن مشی نماید. بنابراین باید بتوانیم این الگو را در نظر و عمل ارائه نمائیم.

در هر حال بحث الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت بحث و موضوع بسیار مهمی است. با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت کار بیشتری صورت می گیرد. اینکه با اقتضائات جامعه خودمان الگو تولید کنیم؛ مسئله لازمی است. ضرورت دارد الگو را به عنوان نقشه راه تلقی کنیم به همین خاطر باید ابعاد نقشه راه را ارائه کنیم تا دستگاه های اجرایی بدانند که به کدام سمت و سو باید بروند. دولت به عنوان مهم ترین نهاد اجرایی باید الگو و نقشه ای در اختیار داشته باشد تا کار را پیش ببرد. ضمن اینکه به لحاظ مبانی معرفتی و هستی شناسی الگوهای مختلفی می توانیم داشته باشیم، اینجا هم ضرورت دارد مشخص کنیم براساس کدام الگوی معرفت شناسی و هستی شناسی می خواهیم کار را جلو ببریم.

*الگوی پیشرفت ما در جامعه چیست، یعنی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چه تفاوتها و شباهتهایی با الگوهای مختلفی که در اقتصاد توسعه مطرح می شود، دارد؟

این که الگوی ما چیست جای کار دارد. با توجه به تجربه جمهوری اسلامی ایران در حدود 40 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر می رسد این زمینه مشکلاتی وجود دارد. هر دولتی که پس از انقلاب اسلامی بر سر کار آمده است یک مسیر را رفته است و ابعاد معرفت شناسی و هستی شناسی آن روشن نیست. الگو و نظریه جای دیگری را می آورند و می خواهند پیاده کنند و البته همان هم کامل پیاده نمی شود و ناقص پیاده می شود که مشکلات زیادی را ایجاد می کند. ضرورت دارد این بحث را روشن کنیم که اول جایگاه خودمان را بدانیم و نظریات برای پیشرفت را مشخص کنیم این اهمیت زیادی دارد، دیدگاه توسعه و پیشرفتمان باید مشخص باشد.

ضمن اینکه ما نمی توانیم به لحاظ معرفتی و عملی از نظریات غربی تماماً پیروی کنیم؛ هم به لحاظ تفاوت های فرهنگی و معرفتیمان و هم شرایط طبیعی و محیطی و هم بعد تاریخی و تجربیاتمان که متفاوت است و اثر می گذارد، حتی اگر می خواهیم تقلید هم بکنیم این کار را ناقص انجام می دهیم. توجه به این نکته هم مهم است که هدف انقلاب اسلامی چه بوده است؟ به نظرهدف انقلاب اسلامی این بوده که در ذیل نظریات غربی حرکت نکند، چون خودش حرفی برای گفتن دارد و پیام جدیدی را می خواهد ارائه کند. اگر غیر از این بود که انقلاب معنا نداشت.

*نقش نخبگان حوزوی و دانشگاهی را در تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تا چه حد می دانید؟

به نظر می رسد اگر بخواهیم چنین کاری را انجام دهیم بایستی از مسیر نخبگان حرکت کنیم. اغراق هم نیست که بگوییم تولید و تبیین الگو برعهده نخبگان است و باید کمک کنیم تا الگوهایی تولید شود و به کار گرفته شود.

تولید و تحقق این امر می تواند برعهده نخبگان باشد. در بزنگاه های فرهنگی و فکری این نخبگان هستند که می توانند این تفاوت ها را تشخیص دهند و سهم غیرقابل انگاری در این راستا دارند. نخبگان اجرایی و علمی همه در اجرا می توانند کمک کنند، البته نقش دولت و نهادهای تصمیم گیر هم دست کمی از حضور نخبگان ندارد چون اگر بهترین الگو را تولید کنیم اما در میان نخبگان اجرایی و اداری ما و یا بروکراسی ما مورد اقبال قرار نگیرد این نقشه مثمر ثمر نمی شود. ایده ها و بحث های خوبی داریم ولی اینها باید از مرحله مکتوب به پیاده سازی برسد.

بنابراین تولید و ارائه الگو و تبیین و ترویج الگو و تا حد زیادی جا انداختن و تحقق الگو برعهده نخبگان است. از این رو نقش غیر قابل انکاری دارند، البته در این میان نقش دولت و کلیه نهادهای تصمیم گیرنده برجسته است و در فقدان حمایت های آنان نمی توان از تحقق عینی الگو سخن گفت. بنابراین در بخش نظری و تولید الگو نخبگان نقش غیر قابل انکاری دارند اما برای تحقق عینی آن باید دولت و نهادهای عمومی کار را برعهده بگیرد و بخش های غیر دولتی هم کمک نمایند.

*هم اکنون وضعیت فعالیتهای دانشگاه ، حوزه و همین طور پژوهشگاه های مختلف پیرامون بحث الگو را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا به این سمت هستند که الگویی در حوزه فکر و اندیشه داشته باشند؟

من فکر می کنم در ابتدای راه هستیم. نهادهایی که می آیند و می خواهند این الگو را شکل دهند، مهم هستند، باید مشخص شود که چقدر در این فضا جدیت داشته و چقدر با نخبگان فکری و علمی مان تعامل دارند و این نخبگان هم احساس کنند که جدیتی وجود دارد. شاید برخی مواقع کاری شروع می شود مانند اینکه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را ارائه کنیم و نشاطی هم ایجاد شود ولی بعد از آن می بینیم رها می شود و سیر اولیه را به دلایل مختلفی ندارد. کار دست کسانی که در این حوزه تخصص و انگیزه دارند، قرار نمی گیرد. آسیب دیگر اینکه چون در مسیرهای بوروکراتیک و ناکارآمد اداری می افتد معمولاً آسیب می بیند.

یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری این است که نخبگان درگیر شوند. یک موقعی از مرکز علمی می خواهیم که این کار را انجام دهد، آن را انجام می دهد. اما اینجا بحث این نیست که فقط یک کار روی کاغذ انجام شود بحث این است که از ظرفیت نیروهای علمی کشور برای تدوین الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت کمک گرفته شود و آنان احساس کنند کار جدی ای انجام می شود. بالاخره باید به نتیجه برسد. تولید الگو باید از جانب نخبگان صورت گیرد و تبیین و اجرایش در دست قوای حکومت خواهد بود. شبکه ای از تولید و تبیین در نظارت و اجرا باید باشد اینها همدیگر را پیدا کرده و پشتیبانی کنند.

*در بحث اجماع نخبگان در مفهوم الگو یا پیشرفت یا توسعه؛ چه فکری و چه ابزاری. اینکه بیاییم در راستای الگو شکاف بین تئوری و عمل را پوشش دهیم را چطور ارزیابی می کنید؟

در صحبت قبلی گفتم که ممکن است بهترین الگو را تولید کنید ولی روی کاغذ بماند و به مرحله عمل نرسد و اگر واقعاً چنین کاری صورت گیرد باید نخبگان ما و همه بخش های اجرایی درگیر این کار شوند تا یک اتفاقی در جامعه بیفتد.

در کنار تولید الگو باید نخبگان اجرایی هم حضور داشته باشند؛ زیرا این کار فقط از نخبگان علمی و فکری برنمی آید و بایدد محک اجرا هم در تدوین آن در نظر گرفته شود. فقط این نباشد که ما ذهنیت خودمان را روی کاغذ بیاوریم، باید وقتی مکتوب شد بتوان آن را به فعلیت رساند؛ اگر به مرحله عمل نرسد، اگر مدیران تصمیم ساز در آن درگیر نشوند مکتوبی است در کنار دیگر مکتوبات غیر قابل استفاده.

*شما معتقدید اجماع باید صورت گیرد، اما وقتی با تعدادی از اساتید صبحت می کردیم می گفتند اجماعی صورت نخواهد گرفت و مطرح می کردند کسانی که در حوزه اجرا هستند اکثراً از رشته های فنی و مهندسی و علوم پایه هستند. اهالی رشته های علوم انسانی به سمت مدیریت جامعه حرکت نکردند، پس الگو را این افراد درک نمی کنند؟

یکی از مصائب و آسیب ها همین است که کسانی پیگیر مسأله الگو هستند که در علوم انسانی کار نکرده اند. یا این که کسانی بر آن هستند که الگو را طراحی و تولید کنند که خودشان ضمن این که سطح علمی قابل قبولی داشته باشند در سطح اجرا هم دستی داشته باشند و اگر هم تجربه کار اجرایی ندارند از کسانی که در عرصه اجرا دستی دارند استفاده کنند. متاسفانه همان طوری که اشاره کردید حکمرانی در دست کسانی است که در حوزه علوم انسانی تخصصی ندارند. البته در تدوین الگو هم این مشکل احساس می شود.

*جایگاه نظرات مقام معظم رهبری در تحقق الگو، نظرات ایشان را تا چه سطحی می توانیم استفاده کنیم؟ آیا در سطحی ملزم هستیم که از نظرات کارشناسان استفاده کنیم یا بالاخره مبانی را مقام معظم رهبری کلی مطرح می کنند، اگر بخواهیم کلیات را در صحنه اجرا بیاوریم با مشکلاتی مواجه می شویم این را چطور می توانیم مورد استفاده قرار دهیم؟

مقام معظم رهبری با چندین سال تجربه کشورداری، تجربیات زیادی دارد و در مناصب مهمی حضور داشته است و می تواند کمک های خوبی در حوزه اجرا بدهد و به لحاظ حایگاهی که دارد هم نظراتشان می تواند تأثیرگذار باشد، زیرا ما می خواهیم الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت را طراحی کنیم، لذا ایشان به عنوان یک مجتهد بحث­های مهمی را می تواند در الگو مورد اشاره قرار دهد که مغتنم است. بنابراین نظرات ایشان هم در حوزه عمل به خاطر تجربه اجرایی شان می تواند مورد استفاده قرار گیرد. ایشان 38 سال کار اجرایی در سطح بالا داشته است و در سطح علمی تبحری در حد اجتهاد دارد.

ما با جایگاه اجتهادی باید به دیدگاه های ایشان نگاه کنیم و با این دید ایشان جایگاه بالاتری از حاکمان فعلی در جهان دارد. تجربه حدود چهل ساله ایشان در سیاستگذاری و اداره کشور را نمی توان نادیده گرفت. ایشان اشراف خوبی نسبت به مسائل فرهنگی دارد و با توجه به اینکه مطالعات زیادی دارند در جریان ریزترین مسائل فرهنگی کشور هم هستند و بسیاری ازکتاب های منتشر شده را مطالعه می کند در صورتی که بسیاری از افرادی که مدعی هستند شاید این گونه به مباحث فرهنگی ورود و اطلاع نداشته باشند. البته بحث های سیاسی و جناحی به مملکت آسیب زده است؛ طبیعی است که در این مسأله ملی نباید این گونه نظرات را دخالت دهیم. اگر علاقه مند به توسعه و پیشرفت کشور هستیم، بعد از حدود چهل سال که از انقلاب می گذرد عمیقاً نیازمند این هستیم که نقشه راهی جلوی پایمان بگذاریم و نیاز است که از همه نظراتی که در این کشور است استفاده کنیم؛ به خصوص از شخصیتی مانند ایشان.

*آیا رویکرد ها نسبت به منافع ملی در بحث الگو تغییر کرده یا نه ما همچنان همان رویکردهای قبلی را نسبت به منافع ملی می خواهیم پیگیری کنیم. منافع ملی چه جایگاهی در تحقق الگوی می تواند داشته باشد؟

تحقق منافع ملی می تواند یکی از هدفهایی باشد که الگو تعریف می کند، زیرا عمده مسائل برای تدوین الگو باید پیش بینی شود و به طور شفاف مورد توجه قرار گیرد. یکی از آن اهداف هم دستیابی به منافع ملی است. اگر الگویی وجود داشته باشد که در مرحله عمل تحقق یافته باشد طبیعتاً منافع ملی هم در ذیلش حتماً محفوظ است.

اساساً تولید و اجرای الگو در راستای تحقق بخشی به اهداف و منافع ملی است. اگر در برخی موارد منافع ملی پایمال و قربانی اهداف ملی می شود، شاید به خاطر این است که از الگوی خاصی پیروی نمی کنیم و در این زمینه الگویی نداریم. الگو را برای این که منافع مان (مادی و معنوی) تأمین شود به عنوان یک نقشه راه طراحی و تدوین می کنیم.

در انقلاب اسلامی هم به این صورت بود و می خواستیم مادی و معنوی را با هم داشته باشیم و بر آن بودیم که ابعاد معنوی افزایش یابد. بعضاً ممکن است حتی افرادی با فرصت طلبی خودشان را پشت این شعارها مخفی کنند و برآورده ساختن ضروریات زندگی مردم را فراموش کنند. در آموزه های دینی آمده است که شکمی که گرسنه باشد دین و ایمان ندارد اما شما باید ضروریات زندگی مردم را تأمین کنید تا بعد آن قسمت را هم پوشش دهید اما تامین این دو باید با هم باشد. غرب این راه را رفته و گفته ما مادیات را پیش می بریم و هر کسی خودش خواست به معنویاتش برسد. ما موظفیم در آن حوزه باشیم ما در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حرف را نمی زنیم. جهت گیری ها را باید مشخص کرد. الگو هم در واقع این کار را انجام می دهد. در حوزه منافع ملی هم خودش می تواند تحقق بخش باشد و هم اینکه جزو اهدافش است. یکی از اهداف مهمی هم که در آن یاد می شود دستیابی به منافع ملی؛ در حوزه داخلی و خارجی است.

بنابراین عمده مسأله برای تدوین الگو رسیدن به اهدافی است که از قبل پیش بینی شده است. دست یابی به منافع ملی یکی از همین اهداف است. آنچه خیر و صلاح مردم است می تواند منافع ملی مردم باشد. بنابراین اگر الگویی وجود داشته باشد که در مرحله عمل هم تحقق یافته باشد، منافع ملی هم در ظلّ و ذیل آن تحقق یافته و محفوظ مانده است.

*جایگاه مردم در تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را چطور ارزیابی می کنید؟

در نگاه کلان مردم نگاه می کنند که نخبگان چه می کنند. از این منظر اگر بررسی کنیم نخبگان به عنوان افرادی که نقش تأثیرگذار در جامعه دارند جایگاهشان اهمیت پیدا می کند به عنوان کسی که پیرو هستند. در الگوی پیشرفت باید روشن شود نگاه انسان شناسانه اش چیست؟ باید ببینیم انسان را چطور می بیند؟ آیا انسانی است که با اختیار خدادادی خویش برای خودش ارزش قائل است و فعالیت می کند و بر آن است که به اهداف خود درجامعه دست یابد؟ بنابراین در ابتدا نوع انسان شناسی الگو مهم می شود و این که نگاه به انسان در الگو چگونه است. سپس می رسیم به نقش مردم در تحقق الگو که در حمایت و پیشبرد الگو و حضور فعالانه و مسئولانه در جامعه می تواند نقش آفرینی کند.

فرهنگسازی را نخبگان انجام می دهند ولی نقش مردم حمایت و حضور فعالانه و مسئولانه است که در این امر می تواند بسیار کمک کننده باشد. اگر ما بتوانیم مراحل چهار گانه ای را در نظر بگیریم، باید سندی با حضور همه نخبگان تولید کرد در ادامه الگوی تولید شده باید برای نخبگان فرهنگی، سیاسی واقتصادی و اجرایی و عموم مردم تبیین شود. در مرحله سوم باید تحقق یابد و اجرایی شود. اینجا حضور مردم می تواند نقش آفرینی کند و بعد هم باید نظارت و رصد شود و اگر جایی از الگو مشکل دارد نقد شود و مشکلات آن برطرف شود. باید بین مردم و نخبگان فضای همدلی و تعاون اتفاق بیفتد تا کار جلو برود، نخبگان اجرایی و علمی باید با هم کار را جلو ببرند.

*نیاز هست بحث الگو را برای مردم طرح کنیم یا اینکه الگو اگر با آن رویکردی که پاسخ به یک نیاز است و مردم احساس کنند دارند پاسخ نیازهایشان را از طریق آن دریافت می کنند خودشان به سمت الگو گسیل می یابند، درحال حاضر هم اگر الگوهای مختلف دیگر را پیاده می کنند پاسخی به نیازهای مردم باشد به آن سمت تمایل می یابند، آیا توضیح الگوبرای مردم لازم است؟

الگو برنامه از پیش تعیین شده از سوی برخی نخبگان کشور است، وقتی نیازهای اولیه زندگی مردم هم تعیین نشود نباید انتظار داشته باشیم کسی که برنامه ای ارائه می دهد و بر اساس آن می خواهد کار کند مورد توجه قرار گیرد و اتفاقا می بینیم آن کسی که برنامه ندارد با اقبال بیشتری هم مواجه می شود، همین وعده های مادی که می دهند با اقبال مواجه می شود؛ مشکلی که امروز کشور ما پیدا کرده پرداخت مستقیم یارانه هاست و می دانیم آسیب است اما همچنان ادامه می یابد. به جای آن باید شغل ایجاد شود و نیازهای اولیه مردم برطرف شود، اگر این نیازها را برطرف نکنید طبیعتا نگاه به سمت و سوی دیگری می رود. کشورهای حاشیه خلیج فارس و غرب و دیگر کشورها بری مردمشان چه کرده اند؟ این نیازهای ضروری را تأمین کرده اند. چه ادعای حکومت دینی و یا غیردینی داشته باشیم این نیازها باید رفع شود. با شعار نمی توان کاری انجام داد. الگو می گوید اتفاقاتی بیفتد و براساس آن فقط پول را توزیع نمی کنیم، کارهای خطای دیگری نمی کنیم تا کشور را درگیر کنیم تا از هدف هایی که دارد منحرف شود. مردم که تقصیری ندارند که غرق مشکلات و مصائب باشند و به نظر همیشه همراه بوده اند.

پیشرفت برخی کشورهای نشان می دهد که آن نقشه راهی که اتفاق می افتد خیلی اهمیت دارد. وقتی یک مدیری هم سر کار می آید و مشکلاتی به وجود می آید بدین خاطر است که برنامه ای ندارد؛ الگویی ندارد و براساس منافع روزمره و گروه و قوم طراحی می شود. باید منافع ملی در نظر باشد و منافع شخصی، قانونی نشود. اینجاست که اجماع مردم و نخبگان باید اتفاق بیفتد.

اگر احساس شود یک طرف ضرر می کند و هیچ اتفاق خوبی در زندگی اش نمی افتد چنین اجماعی اتفاق نمی افتد. در حوزه اجتماعی هم این طوراست و گسستی که به وجود آمده باید برطرف شود، یعنی نقاط آسیب از بین برود و احترام و اعتماد ملت و دولت به هم افزایش یابد آنگاه هر فضایی که شما پیش بینی می کنید از طرف مردم پذیرفته می شود. انقلاب اسلامی فضای این گونه ای را شکل داد. در دوره دفاع مقدس هم این تجربه را داریم. دوران ابتدای انقلاب تجربه خوبی است که شما با اقسام آسیبها مواجه بودید ولی حضور مردم همه این آسیب ها را برطرف کرد. در دوران دفاع مقدس اگر مردم نبودند همه چیز از دست رفته بود. در حوزه اقتصادی هم این گونه است و بر اساس برنامه ای که داریم کار باید واقعاً به مردم سپرده شود. حضور مردم و حمایت شان و نقش دادن به آنها می تواند به صورت مضاعف و جهشی کار را جلو ببرد ولی اگر حضور نداشته باشند همچنین عدم حضور نخبگان میانی طبیعتا نه تنها کار را جلو نمی برد کار را به عقب می برد.

*الگو چه شرایطی را می طلبد که در صحنه اجرا می توانیم از آن استفاده کنیم؟

اگر فضای خوب و یا نقد منصفانه شکل گیرد می تواند کمک کند، اگر هم اختلاف نظر وجود دارد ما باید بتوانیم در مرحله عمل آنها را برطرف کنیم. ما در مرحله نظر اختلافات زیادی ممکن است داشته باشیم اما همه نظرات را که نمی توانیم اجرا کنیم. باید روی یک نظر اجماع شود و همه را درگیر کرده و کار پیش برود. طبیعتا ظرفیت های خوبی در استانها داریم و می توانیم در سطح استانی و محلی الگوهای متفاوتی با توجه به فرهنگ آن منطقه تدوین کرده و داشته باشیم ولی جامعه هم باید با آن اجماع در سر اجرای امور به وجد بیاید و گرنه کار به جایی نمی رسد.

حتی اگر در نظر اختلاف داریم، در مرحله اجرا باید تصمیمات یکسانی گرفته شود. حتی اگر نظراتی مخالف ما باشد، باید مسیر منتخب را جلو ببریم و اگر دیدیم در عمل اشتباه کردیم برگردیم و اصلاح کنیم.

به نظر شما جایگاه فرهنگ سازی (فراخوان عمومی -اعتماد ملی) در تحقق الگواسلامی -ایرانی چگونه هست؟ نقش نخبگان در موضوع فرهنگ سازی را چگونه ارزیابی می کنید؟

دست یابی به الگو مراحل چهارگانه ای را می طلبد: نخست تولید الگو توسط نخبگان است. دوم ترویج الگو و تبدیل آن به یک مسأله ملی، ضروری و لازم است. در مرحله سوم نیز باید به اجرا در بیاید. در مرحله چهارم نیز باید به طور مستمر مراقبت و نظارت شود و نقاط آسیب آن رفع و خلأهای آن برطرف شود. فرهنگ سازی می تواند بیشتر در مرحله دوم اتفاق بیفتد که طبیعتاً همان طور که پیش از این اشاره شد نخبگان نقش مهمی دارند. البته شرط اصلی، همدلی و همکاری است. در واقع اگر حتی اختلاف نظر هم وجود دارد باید در مسائل کلان اتفاق نظر باشد تا بتواند کارها پیش برود.

منبع: فارس

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.

ارسال نظر: