یادداشت یک کتاب‌فروش: لطفا تقاضای تخفیف نکنید!

کدخبر: 2137113

یکی از کتاب‌فروش‌های میدان انقلاب نوشته است که کتاب‌فروشی هم مثل هر کسب و کار دیگری مرتبط با پول و سود است؛ به بهانه کار فرهنگی نباید از فروشگاه‌های کتاب انتظار و توقع بیش از حد برای تخفیف گرفتن داشت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از فروشندگان فروشگاه کتاب کیهان یادداشت زیر را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است.

چند روز پیش در فروشگاه مشغول مرتب کردن کتاب ها بودیم که یک آقای جوان وارد شدند و شروع کردند به دیدن و بررسی کتاب ها. بعد از دقایقی تصمیم به انتخاب کتاب هایی در موضوع کودک و نوجوان کردند و بعد از جمع آوری تعداد نسبتا قابل توجهی کتاب، کنار صندوق آمدند و از دوستمان خواستند که هزینه کتاب ها را حساب کند.

مسئول فروش بعد از زدن بارکد کتاب ها در سیستم، مبلغ کتاب ها که حدود دویست هزار تومان شده بود را اعلام کرد. آن آقا هم درخواست تخفیف کردند و ما گفتیم علیرغم اینکه امکان تخفیف دادن به فاکتور هایی با مبلغ کمتر از سیصد هزار تومان را نداریم، اما به خاطر اینکه دارید برای بچه مدرسه ای ها کتاب تهیه می کنید بین 5تا 8 درصد تخفیف می دهیم.

ایشان هم تا این را شنیدند، با عصبانیت گفتند:یعنی حتی کمتر از ده درصد؟بعد هم با حالتی که انگار از خرید منصرف شده باشند برگشتند و رفتند دور فروشگاه قدم زدن، که شاید ما برای اینکه ایشان را ترغیب به خرید کنیم، درصد تخفیف مان را بالا ببریم.

ولی چون ما از خودمان مطمئن بودیم، حرفی نزدیم و در کمال تعجب بعد از چند ثانیه آن آقا سمت ما برگشتند و شروع کردند به توهین و بد و بیراه گفتن که : شماها کاسبید! کار فرهنگی نمی کنید که! شما فقط می خواهید پول در بیاورید! ما داریم برای بچه های یک مدرسه خرید می کنیم آن وقت شما ده درصد هم تخفیف نمی دهید و ...

چند بار حرف هایی به ذهنم رسید که:« آقای محترم! ما هم مسلمانیم و کاسبی می کنیم ، برای خانواده مان باید پول دربیاوریم، کار فرهنگی کردن که فقط با مفت خوری نمی شود، ما باید کار اقتصادی کنیم و پول دربیاوریم تا بتوانیم به کار فرهنگی و فروش کتاب های ارزشمند ادامه بدهیم! مگر شما وقتی برای بچه های مدرسه تان غذا می گیرید یا برای خانه تان میوه می خرید تخفیف می گیرید که اینقدر برای قیمت تغذیه معنوی بچه هایتان چانه زنی می کنید. به خدا کتابفروشی هم یک جا برای خرید و فروش کالاست و ایستگاه صلواتی و خیریه نیست. ما خودمان با یک تیم شش نفره داریم صورتمان را با سیلی سرخ نگه می داریم تا این کتابفروشی را اداره کنیم ، اگر فقط دنبال کاسبی بودیم می رفتیم یک کافه می زدیم بر خیابان انقلاب پول به مراتب بیشتری هم در می آوردیم. آن وقت شما می گویید ما کاسبیم و فقط پول را می شناسیم؟!»

اما با خودم گفتم :(فرض که این یک نفر را اینجوری جوابش را دادی و فرض کنیم که او هم قانع شد، با این همه آدمی که هر روز به کتابفروشی ات می آیند و توقع تخفیف های عجیب و غریب دارند و فکر میکنند روی جعبه پول لم داده ای چه می خواهی بکنی؟ برای همه آنها هم همین قدر می خواهی وقت بگذاری و جواب بدهی تازه معلوم نیست قانع بشوند یا نه؟)

و بعد از این فکر تصمیم گرفتم در جواب آن بد و بیراه هایی که شنیدم و همه کتاب هایی که بعد از برداشته شدن از قفسه ها پخش و پلا شده بودند، سکوت کنم و لبخندی بزنم و به مرتب کردن دوباره ی قفسه کتاب ها بپردازم، چرا که وظیفه من همین بود که با فروش همین کتاب ها، ذهن دوستانم را روشن کنم و برای فرهنگ کشورم تلاش کنم و البته برای ادامه زندگی خودم و خانواده ام بکوشم.

به قول جناب قزوه که می گوید: شهید تر ز شهیدان بی کفن، شاعر غریب تر ز نویسنده ها، کتابفروش...

امید است که دوستان کتاب، قدردان واقعی اش باشند.

منبع: تسنیم

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.

ارسال نظر: