قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر مطرح کرد؛

آیت الله کاشانی نباید ریاست مجلس را می پذیرفت/ قوام به دنبال انتقام گرفتن از آیت الله کاشانی بود/ شخص مصدق را باید از نهضت ملی کردن نفت جدا کرد

کدخبر: 2250478

مبارزه علیه انگلیس، اوج گرفت و در این جا دو تشکل موازی شکل گرفت ملی ها که بیشتر گرایش به مصدق داشتند و مذهبی ها که رهبری آیت الله کاشانی را پذیرفته بودند. قوام هم در همان سال ها به دنبال انتقام گیری از آیت الله کاشانی بود. این انتقام گیری به دلیل نقش ایشان و پدرشان در مبارزه مسلحانه در انقلاب عراق علیه انگلیسی ها بوده است. آیت الله کاشانی و مرحوم پدرش آیت الله سید مصطفی کاشانی جزو علمایی بودند که در جبهه جنگ علیه انگلیس نقش ایفا کرده اند

نسیم آنلاین: کودتای 28 مرداد از وقایع مهم تایخ معاصر کشورمان است که دخالت های بیگانگان در امور داخلی کشورمان را مشخص تر از گذشته کرد. در آستانه سالگرد این کودتا، قاسم تبریزی در گفتگویی با کیهان فرهنگی به تحلیل حوادث و حواشی کودتا 28 مرداد 1332 پرداخته است. بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید. - حوزه علمیه قم با ورود حضرت آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در مرکز فرهنگی تشیع احیا شد؛ اتحادیه مسلمین توسط حاج سراج انصاری و هیئت علمیه علما، کانون های اسلامی و انجمن های اسلامی به شکل گسترده ای تأسیس گردید. احمد کسروی در این دوران به دلیل تبلیغات ضد اسلامی و ضد قانونی اش، با فتوا و حکم مراجع تقلید نجف توسط فدائیان اسلام به رهبری حجت الاسلام سید مجتبی نواب صفوی به قتل می رسد که این عمل استقبال گسترده مردم مسلمان و حوزه های علمیه را به دنبال داشت. در این شرایط نواب از موقعیت استفاده کرده، حرکتی را که تحت عنوان یک جریان اسلامی آغاز شده برای تبلیغ گسترده تر اسلام و مبارزه با صهیونیسم جهت داد و این در دورانی بود که مقدمات تأسیس رژیم پوشالی اسرائیلی در حال فراهم شدن بود از این رو جامعه در یک حرکت و تاب و توان جدیدی قرار می گیرد البته در داخل هم جریانات استعماری مثل صهیونیسم، فراماسونری و بهائیت بی کار نبودند و به عنوان «ابزار» استعمار فعالیت می کردند. در این مقطع برخی در مطبوعات به طور سازمان یافته توطئه و تشنج آفرینی می کردند. اوضاع مملکت یک اوضاع دو سویه هم فرصت و هم آسیب بود. در این مقطع تاریخی در حقیقت وضعیت خاصی بر ایران حاکم بوده است. قرارداد دارسی نیز مربوط به این دوران است. در دوره مظفرالدین شاه، انگلیسی ها شخصی را به نام «دارسی» به ایران می فرستند و قرارداد ذلت باری در موضوع نفت برای سال امضا می شود. در زمان رضا خان در یک برنامه طراحی شده، قرارداد دارسی تمدید شد. قراردادی که منافع ایران را به هیچ وجه تامین نمی کرد.

قوام می خواست از آیت الله کاشانی انتقام بگیرد

- مسئله ملی شدن نفت به صورت یک مسئله جدی در اواخر مجلس چهاردهم مطرح شد. این موقعیت خوبی برای ورود به مبارزه جریان مارکسیستی یا مجری سیاست اتحاد شوروی بودند. طبق روش توده ای ها بود که عمدتا خودشان مخالفت می کردند. جریان دربار هم که وابستگی های آن گونه داشت عادی بود که مخالف باشد. جریان های فراماسونری و صهیونیستی و بهائیت هم ابزار استعمار حول مطبوعات بودند. مبارزه علیه انگلیس، اوج گرفت و در این جا دو تشکل موازی شکل گرفت ملی ها که بیشتر گرایش به مصدق داشتند و مذهبی ها که رهبری آیت الله کاشانی را پذیرفته بودند. قوام هم در همان سال ها به دنبال انتقام گیری از آیت الله کاشانی بود. این انتقام گیری به دلیل نقش ایشان و پدرشان در مبارزه مسلحانه در انقلاب عراق علیه انگلیسی ها بوده است. آیت الله کاشانی و مرحوم پدرش آیت الله سید مصطفی کاشانی جزو علمایی بودند که در جبهه جنگ علیه انگلیس نقش ایفا کرده اند. آیت الله سید مصطفی کاشانی و آیت الله العظمی شیخ مهدی خالصی و علمای دیگر به حکم مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمدتقی شیرازی که مرجعیت عامه را داشتند، انقلاب عراق را هدایت کردند. آیت الله کاشانی که آن جا حضور داشت و تحت تعقیب بود به طرف ایران می آید، حدود چهار پنج ماه میان ایل بختیاری می ماند که به قول معروف آب ها از آسیاب می افتد و بعد به تهران می آید. در دوره رضاخان مبارزه خود را مجددا آغاز می کند. بالاخره این فشار ها علیه آیت الله کاشانی جواب نداد و دو جریان ملی و مذهبی در کنار هم قرار گرفتند.

اشتباه آیت الله کاشانی پذیرفتن ریاست مجلس بود

- بعد از نخست وزیر شدن مصدق، در مجلس هفدهم از طرف مجلس به آیت الله کاشانی پیشنهاد شد که ریاست مجلس را بر عهده بگیرد. البته در این جا ابهامی وجود دارد؛ از قرار معلوم جمال امامی (از عناصر وابسته به سیاست انگلیس) در کنار علی دشتی، احمد هومن، عبدالرحمن فرامرزی... که همگی از چهره های وابسته به سیاست انگلیس بودند وی را پیشنهاد می کند. اما آیا فقط پیشنهاد او بود که به نتیجه رسید یا در خود جبهه ملی، که ما در ابتدای تأسیسش شخصیت های اسلامی داشتیم، حتی آیت الله کاشانی از آن دفاع می کرد و فداییان اسلام نیز با آن همکاری می کردند، مجمع مسلمانان مجاهد و بازاریان متدین و برخی روحانیون فعال سیاسی مذهبی بود؛ حرکتی از طرف جریان ملی تأییدش می کردند؟ وقتی می گوییم ملی، منظورمان جبهه ملی است و منظور از مذهبی ها هم آیت الله کاشانی، فداییان اسلام و علما و روحانیون و جریان های اسلامی است. که متاسفانه بعد از فشار ها آیت الله کاشانی ریاست مجلس را پذیرفت که به نظر من این اقدام آیت الله کاشانی اشتباه بود. چرا که بعد از ریاست آیت الله کاشانی خواسته های غیر قانونی مصدق شروع شد.

شخص مصدق را باید از نهضت ملی شدن نفت جدا کرد/ اولین اشتباه مصدق برخورد با فداییان اسلام بود/ فداییان اسلام معتقد بودند آیت الله کاشانی با مصدق مماشات می کند

- دولت دکتر محمد مصدق از «نهضت ملی کردن نفت» جداست. در حقیقت ما یک نهضت ملی کردن نفت را داریم که جریان های ملی ـ مذهبی متحدا شدند. به خصوص مراجع تقلید همچون آیت الله العظمی سید محمدتقی خوانساری، آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر، آیت الله العظمی سید محمود روحانی، آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی شیراز و علمای دیگر در خلع ید انگلیس بیانیه دادند. به هر صورت جریان دولت مصدق و شخص مصدق را باید از نهضت ملی کردن نفت جدا کرد. متأسفانه برخی مورخان دانسته یا نادانسته این دو را به هم گره می زنند؛ لذا بسیاری از وقایع و رخدادها و حقایق تاریخی را نادیده می گیرند. خب آقای دکتر مصدق به نخست وزیری منصوب می شود. متأسفانه اولین خطا و کژراهه روی را بعد از شروع نخست وزیری اش مرتکب می شود و حجت السلام نواب صفوی و بچه های فداییان اسلام را به بهانه این که قصد ترور وی را دارند، دستگیر و راهی زندان می کند. آقای دکتر مصدق وقتی که در رأس کار قرار می گیرد، هدفش قبل از روی کار آمدن در حقیقت اجرای لایحه نفت است که در سال آمدنش به تصویب مجلس رسیده و باید آن را در سطح جهان تحقق ببخشد و باید به دادگاه لاهه برود... البته در این خصوص انگلستان معترض بود. در دوران نخست وزیری دکتر مصدق مسئله ملی کردن نفت با قوت پیگیری می شود. پیگیری ملی کردن نفت نقطه قوتی است که آیت الله کاشانی تلاش گسترده و دفاع همه جانبه ای ازآن می کند. از این ور آیت الله کاشانی با این حجت که فعلا باید تمام اذهان متوجه ملی شدن نفت و مبارزه با انگلیس باشد. حتی در مورد دستگیری فداییان اسلام یا دستگیری و تبعید بعضی از روحانیون و محدودیت هایی که ایجاد می شود، مردم را به سکوت دعوت می کند و مخالفت نمی کند. شاید یکی از عواملی که فداییان اسلام، منتقد آیت الله کاشانی شدند همین مسئله بود که آن ها معتقد بودند آیت الله کاشانی با مصدق مماشات می کند.

مصدق روحیه فزون خواهی داشت/ مصدق به آیت الله کاشانی اعلام کرد در امور دخالت نکن

- مصدق متأسفانه یک روحیه فزون خواهی داشت. حالا به سبب محافظه کاری بود یا قجری بودنش، می تواند هر دو باشد و منافات با هم ندارد، برای همین من معتقد هستم که این خواسته اش (انحلال مجلس) غیرقانونی بود. با این حال آیت الله کاشانی تا مقداری زیادی با او همراهی کرد تا کار نهضت جلو برود. اگر حمایت آیت الله کاشانی در سی تیر نبود معلوم نبود مصدق بتواند ادامه بدهد. آیت الله کاشانی در مصاحبه اش در سی تیر از دکتر مصدق دفاع کرد و اعلام کرد مصدق باید همچنان نخست وزیر بماند. ما اوج وحدت، قدرت و عظمت ملت در مبارزه علیه استعمار انگلیس به رهبری روحانیت در این مقطع شاهد هستیم. در طرف مقابل هم آمریکا و انگلیس به طور مشترک عملیات «چکمه» را آغاز می کنند. اختلاف از همان اول مرداد1331 میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق نیز شروع می شود. یکی از موضوعات مورد اختلاف تشکیل کنفرانس اسلامی در تهران است که آیت الله کاشانی از تمام نهضت های آزادی بخش جهان اسلام در تونس، الجزایر و مصر دعوت کرده بود که آقای مصدق با این موضوع مخالفت می کند و اشخاصی همچون متین دفتری و سادات اخوی که خیانت و جنایت و وابستگی شان به دربار و انگلیس محرز بود، بر سر کار می آورد. استدلال آقای مصدق این بود که این ها مجانی برای ما کار می کنند و حقوق نمی خواهند و خادمند. این انتصابات باعث گله گذاری آیت الله کاشانی شده و دوباره در نامه ای به مصدق این روند را روند نادرست می خواند. مصدق، آیت الله کاشانی را تهدید می کند که اگر من نخست وزیرم باید این گونه عمل کنم وگرنه شما بیا نخست وزیری را قبول کن. در حقیقت می گوید دیگر دخالت نکن! صبوری و صداقت آیت الله کاشانی این جا برجسته می شود و مردم را به وحدت دعوت می کند، اگرچه اختلافات در جامعه خودش را نشان می دهد.

مصدق نمایندگان را وادار به استعفا کرد/ انحلال مجلس غیر قانونی بود

- مصدق به دنبال وادار کردن نمایندگان مجلس به استعفا بود و با این عمل خطاهای پی در پی را رقم زده است. در این زمان دکتر مصدق با خود رأیی و یکه تازی مرتکب خطای شد و نمایندگان مجلس را وادار به این حرکت، خلاف قانون بود،استعفا کرد. دولتی که برگزیده و منتخب و مورد پشتیبانی مجلس است نماینده ها آن که اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان را وادار به استعفا نمی کند. مضافا کسانی بودند که در دوران هفدهم وارد مجلس شدند. مراجع تقلید فتوا دادند که در انتخابات شرکت کنید؛ هم منتخب باشید هم پشتیبانی از منتخبان خودتان بکنید. ما در انتخابات مجلس هفدهم شاهد حضور روحانی به عنوان کاندیدا هستیم؛ البته برخی از آنان به دلیل توطئه دربار رأی نیاوردند ولی روحانیون بزرگی مثل آیت الله سید محمدباقر جلالی، آیت الله سید ضیاءالدین حاج سید جوادی، آیت الله صفایی، حجت الاسلام راشد، به مجلس رفتند. مصدق نمایندگان را یکی یکی به خانه خود دعوت می کرد و می گفت: استعفایت را بنویس. خطای دومش منحل کردن مجلس بود. این هم خلاف قانون بود. نخست وزیر حق چنین کاری را ندارد.

اعتراض مراجع تقلید نجف به توهین ها نسبت به آیت الله کاشانی

- مراجع تقلید نجف نامه ای به مراجع ایران می نویسند که در ایران چه می گذرد، چه وضعیتی است که به یک شخصیت بزرگ اسلامی این گونه توهین می شود. نامه توسط مراجعی همچون آیت الله سیدجمال الدین موسوی گلپایگانی، آیت الله سید عبدالهادی شیرازی، علامه آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء ، آیت الله اصطهباناتی ...ـ از چهره های سرشناس در مبارزه با استعمار انگلیس و آمریکاـ همچنین آیت الله ابراهیم حسینی شیرازی و .... امضا شده است. نامه با این عبارت است که: «اخیرا مسموع شده است که بعضی از اشخاص که هدفی جز لطمه وارد ساختن به عالم اسلامی و علمای اسلامی ندارند به وسیله های مختلف نسبت به مقام شامخ حضرت مستطاب آیت الله روحانیت مخصوصا حاج سید ابوالقاسم کاشانی دامت برکاته العالی مطالب توهین آور و جسارت آمیزی گفته و منتشر باعث نموده و مسئولین امر در صدد رد و منع برنیامدند. ـ یعنی دولت ـ حقا تأثر و تألم است نسبت به مردی که عمری فداکاری و از خودگذشتگی برای سعادت و عظمت ملت مسلمان ایران نموده و این همه خدمات بزرگ به مسلمان ها کرده است مورد حمله یک مشت مردم مغرض و معلوم الحال واقع شود و عواطف دینی و احساسات ملت مسلمان ایران را جریحه دار سازد. این حوادث و انتشارات باعث تأثر شدید این جانبان شده و از حضرت مستطاب عالی خواهشمندیم به مسئولین امر تأکید فرموده که به شدت از بروز انتشارات و تبلیغات جلوگیری نمایند و جامعه روحانیت ادامه این امر را غیرقابل اغماض می داند.»

برخی اعضای جبهه ملی معتقد بودند مصدق تک رایی و زیاده خواه است

- گاهی افرادی همچون دکتر سنجابی و غلامحسین صدیقی هم منتقد بودند که مصدق خودرأی بوده و حتی در جبهه ملی هم اراده خودش بود که حرف می زد نه جبهه ملی. این با ساختار قجر و بعضی از رجال گذشته ما که علی رغم شعار قانون گرایی و قانون پذیری و یا دموکراسی و مردم می گفتند، سازگار نبود. اگر بگوییم که مشورت و نقش اطرافیان بود که برخی مثل دکتر حسین فاطمی را مطرح می کنند این هم می تواند موضوعی باشد. موضوع سوم، نوعی اعتماد و اطمینانی بود که متأسفانه آقای مصدق به آمریکایی ها داشت؛ این را مصاحبه ها و ملاقات هایی که با سفیر آمریکا داشت نشان می دهد. اگرچه سفیر آمریکا هم گاهی به صراحت می گفت شما باید با انگلیس کنار بیایید باید منافع آن ها را در نظر بگیرید ولی او هنوز معتقد بود آمریکایی ها کاری انجام می دهند. تصور این که آمریکایی ها استعمارگرند را نداشت و این عقیده و نگرش بر جبهه ملی و حزب ایران حاکم بود. حتی این را بعد از کودتا هم معتقد بودند. حالا دو جریان در آمریکا وجود دارد که یک جریانش تند و یک جریانش قانون گراست. به هر صورت، آیت الله کاشانی قبل از آن همیشه مطرح می کرد، در اعلامیه ها و مصاحبه هایش هست که ما در مبارزه با استعمار و اجنبی هیچ مشکلی با دولت نداریم. ما مخالف اجنبی هستیم. در اداره مملکت انتقادهایی به آقای نخست وزیر داریم. این را بعد از قضایای مجلس شورای ملی مطرح و تلاش می کند که باز جامعه را از آن حالت سقوط نجات دهد؛ لذا آیت الله کاشانی به این مضمون نامه مفصلی به دکتر مصدق می نویسد: گرچه امکاناتی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی رغم غرض ورزی ها و بوق و کرنای تبلیغات شما خودتان بهتر و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که ّ از هر کس می دانید که هم خودتان به بقای آن مایل نیستید. یعنی این را بالاخره تجربه گذشته هم یک مقدار نشان می دهد. (از تجربه روی کار آمدن قوام و لجبازی های اخیر می گوید) الان نقشه یک کودتا و یک خیانت است. باز من آمادگی دارم اگر واقعا با دیپلماسی نمی خواهید کنار بروید این نامه من سندی در تاریخ ملت است. و حرف آیت الله کاشانی منحصر به این نیست. در مصاحبه ها و بیانیه های دیگری هم گفته حتی در مصاحبه با مطبوعات خارجی هم به این مسئله اشاره می کند که اختلافات ما با دولت در اداره داخلی است ولی نسبت به استعمار همین است. بعد از قضایای کودتا هم ایشان در قرارداد علیه کنسرسیوم نفت یک بیانیه ای می دهد. در انتخابات علیه دولت بیانیه ای می دهد. از وضعیت ایران به رئیس سازمان ملل متحد یک بیانیه می دهد شکایت می کند.

مصدق آمریکایی ها را به عنوان استعمارگر قبول نداشت/ مصدق معتقد بود اسلام پاسخگوی نیاز های زمان نیست

- مصدق جواب آیت الله کاشانی را در یک و نیم سطر می دهد: نامه شما واصل شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم. در حقیقت می گوید نیاز به کمک شما ندارم. برخی در نوشته ها ایشان را به عنوان یک فراماسون می دانند که از اول تا آخر حرکت بود و بعضی مثل شهید سید حسن آیت در کتابش ایشان را بازیگر سیاسی می داند که به دنبال قهرمان شدن بود. در صحبت های آقای آیت الله کاشانی هم این اواخر بود که می خواهم شما قهرمان باشید، حداقل این قهرمان بودنتان را ثابت کنید. موضوع بعدی مشاوران و اطرافیان ایشان اند که برخی را آقای حسین ملکی مشهور به زاوش در کتابی مطرح می کنند که اعضای هیئت دولت، اطرافیان و اقوام دکتر مصدق ـ از خاندان دفتری، و فرمانفرما ـ یا فراماسون هستند و یا وابسته به آمریکایی ها و انگلیسی ها. در قضیه سفر به لاهه هم آقای احمد متین دفتری که در دوره رضاخان، نخست وزیر بوده و از چهره های وابسته به سیاست انگلیس، راهی سفر می شود. برخی اعتراض می کنند که پاسخ می گوید این سهم خانم است. خانم گفته ایشان هم باشند. نقش اطرافیان و نگرش و بینش آنان در این جا مشخص می شود؛ لذا فردی که نگرشی با مبانی ناسیونالیستی دارد اسلام برایش به عنوان یک ایدئولوژی مطرح نیست؛ به عنوان یک سیستم حکومتی قابل قبول نیست و فقط به عنوان یک امر خصوصی ممکن است مطرح باشد. وی غرب را مهد دموکراسی می داند و آمریکا را مدافع دموکراسی. اصلا قائل به استعمارگر بودن آمریکایی ها نبوده است. ایشان در کتاب پایان نامه اش در مورد حقوق در اسلام اشاره می کند که مبانی فقه جعفری(ع) پاسخ گوی نیاز زمان نیست.

ارسال نظر: