روایت شیخ نعیم قاسم از جنگ ۳۳ روزه؛ تاکید بر شکست رژیم سعودی و متحدانش در یمن؛ شباهت‌های انصارلله و حزب‌الله

کدخبر: 2276300

معاون دبیرکل حزب الله لبنان با اشاره به مقاومت مردم یمن در برابر ائتلاف متجاوز اماراتی سعودی در طول چهار سال اخیر خاطر نشان کرد سعودی می‌خواهد کشورهای عربی اسلامی را با خود در این جنگ همراه کند، اما در این راه ناکام ماند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، شیخ نعیم قاسم در گفت وگویی درباره تحولات منطقه به موضوع یمن اشاره کرد و گفت : واقعیت این است که موضوع یمن یکی از پیچیده ترین موضوعات در شرایط کنونی است. علت این پیچیدگی آن است که عربستان سعودی تلاش کرد تا تعدادی از کشورهای عربی و اسلامی را در تجاوز به یمن با خود همراه کند. در این تجاوزگری می بینیم که آمریکا و برخی دیگر از دولت ها از سعودی حمایت می کنند. هدف عربستان سعودی از تجاوز به یمن، به دست گرفتن کنترل کاملِ روند تحولات سیاسی در این کشور بود تا بدین ترتیب، یمن در راستای تأمین منافع و مصالح ریاض، اداره شود. با این حال، ملت یمن، زیر بار این منطق نرفت و آن را نپذیرفت و بر شعارهای استقلال طلبانه خود پافشاری کرد.

مردم یمن تأکید کرده و می کنند که می خواهند در انتخاب مقامات سیاسی و حکمرانان کشورشان آزادی عمل داشته باشند. با این حال، تجاوزگری های عربستان سعودی و حمایت آمریکایی ها از آنها موجب شده تا مردم یمن نتوانند چنین اختیار و آزادی عملی را داشته باشند. این جنگ، آزادی عمل یمنی ها را سلب کرده است. اساسا حزب الله لبنان بر این باور است که تجاوز سعودی و متحدانش به یمن، تجاوز به یک ملت مظلوم و صلح طلب است. توجیهات سعودی برای این جنگ، کاملا واهی و غیرقابل قبول است چرا که هیچ کشوری حق ندارد تحت هیچ بهانه ای، کشور دیگری را هدف قرار داده و خواسته هایش را به آن تحمیل کند.

وی به تلاش ناکام سعودی ها برای همراه کردن کشورهای عربی اسلامی در جنگ با یمن اشاره کرد و گفت: همانطور که گفتم، سعودی ها تلاش کردند کشورهای عربی ـ اسلامی را در جنگ یمن با خود همراه کنند اما موفق نشدند. نکته قابل تأمل آن است که کشورهای بزرگِ مدعیِ دموکراسی و حقوق بشر کوچک ترین واکنشی از خود در برابر تجاوزهای سعودی ـ آمریکایی به یمن نشان ندادند. ما به عنوان حزب الله این احساس را داریم که ملت یمن یک ملت مظلوم بوده و حمله به آن ها تجاوز بی رحمانه ای محسوب می شود. این نکته را در نظر بگیرید که متجاوزان در یمن با نظامیان نمی جنگند؛ حتی با گروه های مقاومت در یمن مقابله نمی کنند بلکه زنان و کودکان یمنی را به خاک و خون می کشند.

متجاوزان، خانه های غیرنظامیان و همچنین مدارس و بیمارستان ها را تخریب می کنند. هر روز می بینیم که تمامی زیرساخت های متعلق به مردم یمن توسط متجاوزان در حال تخریب شدن است و جنگی علیه نظامیان یمنی در جریان نیست. بنابراین، آنچه که در یمن اتفاق می افتد، یک جنایت جنگیِ صریح توسط متجاوزان سعودی و آمریکایی علیه غیرنظامیان است. چنین جنگی را نمی توان یک جنگ نظامی و یا حتی سیاسی قلمداد کرد. ما در حزب الله تصمیم گرفتیم که باید در کنار یمن بایستیم؛ چرا که هیچ یار و یاوری برای یمنی ها در جهان به جز جمهوری اسلامی ایران و حزب الله وجود ندارد. صدای دیگری علیه متجاوزان شنیده نمی شود که حق مظلومان یمنی برای دستیابی به استقلال را مشروع شمرده و جنایت های سعودی ها را محکوم کند.

معاون دبیرکل حزب الله لبنان که با برنامه تلویزیونی «عصر» در شبکه افق گفت وگو می کرد، به وضعیت ناگوار مردم یمن اشاره کرد و گفت: وضعیت در یمن به گونه ای است که حتی سازمان ملل متحد که توسط ایالات متحده آمریکا اداره می شود، مجبور شد به گسترش بیماری «وبا»، کمبود شدید مواد غذایی و وجود میلیون ها انسان گرسنه در یمن اذعان کرده و ارتکاب جنایت علیه غیرنظامیان را تأیید کند. با این حال، باز هم تجاوزگری ها متوقف نشده است. در چنین شرایطی، حزب الله باید فریاد سر می داد و تأکید می کرد که جنایت بزرگی در حال رخ دادن است. حقیقتا حزب الله در تجربیات طولانیِ گذشته خود در نبرد با دشمنِ صهیونیستی در لبنان، همیشه تنها بوده است و هیچ یک از کشورهای منطقه ای، بین المللی و یا حتی نهادهای بین المللی به جز ایران و سوریه، از آن حمایت نکردند. لذا براین باوریم که حق ملت مجاهد و مظلوم یمن است که کنار آن بایستیم تا تنها نباشد.

وی افزود : می دانید که صدای حزب الله شنیده می شود و رأی و دیدگاه آن در نزد افکار عمومی جهان مورد توجه قرار می گیرد. علت این مسئله هم آن است که حزب الله یک گروه مقاومت بوده و فداکاری های زیادی را انجام داده است و در عین حال دستاوردهای ارزشمندی را نیز محقق کرده است. سیدحسن نصرالله هم بارها تکرار کرده است که حزب الله در مقابل متجاوزان می ایستد. به صراحت تأکید می کنم که از همان روز اول آغاز تجاوز نظامی به یمن، سید حسن نصرالله رسما اعلام کرد که حزب الله علیه این تجاوز و تجاوزگری است. ما بر این باوریم که مسئله یمن یک پرونده سیاسی یا جغرافیایی نیست بلکه مربوط به سلطه جویی سعودی ـ آمریکایی علیه ملت یمن است. سید حسن نصرالله در این خصوص صحبت های بسیاری کرده است و آخرین صحبت وی نیز این بود که آرزو کرد به عنوان یک سرباز در یمن علیه متجاوزان بجنگد. دبیرکل حزب الله لبنان با به کارگیری این تعبیر در واقع عمق حقانیت ملت یمن را به نمایش گذاشت و نشان داد که ملت یمن یک ملت مجاهد است که فداکاری های زیادی کرده و قربانی های زیادی داده است. ما سرسختانه اعتقاد داریم که ملت یمن در نهایت پیروز میدان است. تجاوزگران سعودی ـ آمریکایی پیروز نخواهند شد اما با تداوم تجاوزگری تنها زمان جنگ را طولانی تر می کنند.

وی اضافه کرد: حزب الله از مقاومت یمن حمایت سیاسی و رسانه ای به عمل می آورد، اما در خصوص حمایت میدانی باید بگویم که حقیقتا ملت یمن نیازی به چنین حمایتی ندارند ،زیرا تمامی یمنی ها رزمندگان قهّاری هستند که برای هر نبردی در آمادگی به سر می برند. لذا مردم یمن به نیروی نظامی از خارج نیازی ندارند. به همین دلیل است که حزب الله هیچگاه از لزوم حضور یا عدم حضور نظامی خود در یمن سخن نگفته است. ملت یمن امروز به حمایت نظامی احتیاج ندارد بلکه بیش از هر چیزی به حمایت سیاسی و رسانه ای نیازمند است. واقعیت این است که زمانی که حزب الله صراحتا و علنا حمایت خود از ملت یمن را اعلام کرد، مقامات عربستان سعودی دیوانه شدند؛ زیرا پیشتر هم گفتم که صدای حزب الله در همه جا شنیده می شود. ما تأکید می کنیم که ملت یمن نیاز دارد تا همگان در کنار آن بایستند. باید در حمایت از این ملت فریاد بزنیم. وقتی که فریاد حزب الله و همچنین جمهوری اسلامی ایران بلند می شود و دیگران نیز صدای خود را در حمایت از یمن بلند می کنند، به متجاوزان احساس انزوا دست می دهد. عربستان سعودی خوب می داند که تاکنون موفق به تحقق دستاوردهای نظامی در یمن نشده است. از همین رو، بلند شدن صداهای مختلف در حمایت از ملتِ یمن می تواند گام مهمی به سمت پیروزی آن باشد.

شیخ نعیم قاسم در پاسخ به سوال نادر طالب زاده، مجری این برنامه مبنی بر شباهت رزمندگان یمنی با رزمندگان حزب الله گفت: بدون شک شباهت هایی میان اقدامات ملت یمن و به ویژه نیروهای انصارالله و آنچه که حزب الله در نبرد با صهیونیسم انجام داد، وجود دارد. این شباهت ها در کجا نهفته هستند؟ اولین شباهت، در ایمان دیده می شود. ما ایمان داریم که باید قیام کنیم و اراضی اشغال شده مان را بازپس گیریم و آن ها نیز در یمن همین ایمان و اعتقاد را دارند. شباهت دوم این است که هم ما و هم آن ها به جهاد اعتقاد داریم. شباهت سوم این است که ما دارای جوانان فداکار و خانواده هایی متشکل از زنان، مردان و کودکان هستیم که از مقاومت حمایت می کنند و ملت یمن نیز از مجاهدان خود به شدت حمایت می کند.

شباهت چهارم این است که ما می جنگیم تا اشغالگران اسرائیلی را از سرزمین خود بیرون برانیم و یمنی ها نیز برای بیرون راندن اشغالگران سعودی، اماراتی و آمریکایی از سرزمین شان مبارزه می کنند. اشغالگران اسرائیلی و اشغالگران سعودی هر دو از یک ایدئولوژی فکری برخوردار هستند. اشغالگران اسرائیل به دنبال تسلط بر سرزمینی هستند که متعلق به آن ها نیست و اشغالگران سعودی و اماراتی نیز به همین ترتیب اند. بر همین اساس، شباهت هایی میان حزب الله در لبنان و مقاومت در یمن وجود دارد. آمادگی مردم یمن برای دستیابی به عزت و کرامت حقیقتا ستودنی است. از این حیث نیز میان حزب الله و أنصارالله و ملت یمن شباهت وجود دارد.

حزب الله و انصارالله هر دو به دنبال جهاد و استقلال طلبی هستند و این یک گرایش مثبت محسوب می شود و نه منفی. کسی که می گوید حزب الله و انصارالله به یکدیگر شباهت دارند، چه مقصودی را دنبال می کند؟ می خواهد بگوید که در این شباهت، مشکلی وجود دارد؟ برعکس؛ ما اعتقاد داریم که حزب الله به یک الگو تبدیل شده است و اگر گروه های مقاومت در سراسر جهان بدان اقتدا کنند، این یک تحول مثبت تلقی می شود. این بدان معناست که حزب الله در عملکرد خود پیروز بوده و توانسته چهره درخشانی را از الگوی اسلامی به نمایش بگذارد. این نوع الگوبرداری امید امکان ایجاد تغییر و تحول را به وجود می آورد. خداوند متعال می فرماید: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ» و این آیه شریفه مصداق تمامی آن چیزی است که در یمن درحال رخ دادن است. من به شما می گویم که به شدت معتقد هستیم که ملت مقاوم یمن و در رأس آن أنصارالله ان شاء الله در یمن پیروز می شوند؛ درست همانطور که ما در سال 2006 توانستیم در مقابل اسرائیل پیروز شویم.

معاون دبیر کل جزب الله در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: عربستان سعودی در جنگ علیه یمن از مستشاران آمریکایی و اسرائیلی استفاده می کند. سعودی ها در این جنگ همچنین از خدمات مزدورانی از کشورهای مختلف جهان برخوردار هستند. در واقع، عربستان سعودی کمترین کار را در یمن انجام می دهد. سعودی ها تلاش می کنند تا بیشتر دیگران را در انجام اقدامات متجاوزانه با خود همراه کنند. ریاض تلاش زیادی کرد تا پاکستان و مصر با آن همراهی کنند اما پاکستان و مصر به عنوان دو کشور بزرگ اسلامی حاضر به همراهی با ریاض نشدند. با این حال، امارات در کنار عربستان سعودی ایستاد و با آن در یک مسیر حرکت کرد. درست است که برخی از نظامیانِ ارتش امارات در یمن درحال نبرد هستند اما اکثریت کسانی که امارات متحده عربی به وسیله آن ها به جنگ ادامه می دهد، مزدوران سودانی هستند. این مزدوران در قبال کارهایی که انجام می دهند، از امارات دستمزدهای هنگفت دریافت می کنند.

طبق اطلاعات ما، مزدوران حتی برای هریک از پروازهای خود به سمت یمن و بمباران این کشور، دستمزد نجومی جداگانه دریافت می کنند. یعنی دستمزدها به ازای هر پرواز دریافت می شود. امثال این ها (اماراتی ها و مزدوران) بی رحمانه می جنگند و البته از میدان نبرد پیروز خارج نمی شوند. به عنوان نمونه، آخرین نبرد سرنوشت ساز در یمن، نبرد الحدیده بود. عربستان سعودی و امارات با همکاری آمریکا و انگلیس نقشه ای طراحی کرده بودند که این نبرد را به نفع خود به پایان برسانند. با این حال، نتیجه چه شد؟ آنها در الحدیده شکست خوردند. ما شاهد بودیم که تنها در طول 2 روز، 150 نفر از مزدوران سعودی ـ اماراتی در عملیات نیروهای یمنی کشته و زخمی شدند و 50 نفر دیگر هم به اسارت درآمدند. لذا نبردی که سعودی ها و اماراتی ها وارد آن شده اند، نبردی محکوم به شکست است و آنها خود این مسئله را به خوبی می دانند. امروز وقتی که سعودی ها و اماراتی ها به مزدوران خود برای نبرد با یمنی ها متوسل می شوند، می بینیم که این مزدوران در میدان دوام نمی آورند. از سوی دیگر، ارتش های سعودی و اماراتی نیز با وجود تمام امکاناتی که از آن برخوردارند، توانایی شکست نیروهای یمنی را ندارند. من براین باورم که در حال حاضر در جنگ یمن، هیچ فرصتی برای تحقق اهداف سعودی ها، اماراتی ها و در پشت پرده آمریکایی ها، وجود ندارد. آنها نبرد را تنها به امید تحقق یک هدف مبهم که خودشان هم نمی دانند چیست، طولانی تر می کنند اما نتیجه ان شاء الله به نفع و مصلحت ملت یمن رقم خواهد خورد.

شیخ نعیم قاسم به کتابی که بعد از آزادسازی اراضی جنوب لبنان نوشته شد اشاره کرد و گفت: کتاب «حزب الله لبنان؛ خط مشی، گذشته و آینده آن» در سال 2001 یعنی یک سال پس از آزادسازی اراضی جنوبی لبنان، نوشته شد. هدف از نگارش این کتاب آشنا کردن عموم مردم هم در لبنان و هم در دیگر کشورها با شیوه، راه و منش حزب الله بود؛ اینکه حزب الله چگونه می اندیشد و به چه چیزهایی باور دارد. در این کتاب من تأکید کردم که حزب الله یک جنبش اسلامی بوده که به ولایت فقیه که در امام خمینی (قدس سره) و سپس در امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) تجلی یافت، پایبند است. در این کتاب همچنین تأکید کردم که اولویت حزب الله، جهاد در راه خدا برای آزادسازی اراضی اشغال شده است. علت هم آن است که موجودیت اسرائیل، بزرگترین خطر برای تمام امت عربی و اسلامی است. اگر اسرائیل به حیات خود ادامه دهد، این بدان معناست که ما نه تنها با مشکل فلسطین و فلسطینیان روبرو هستیم؛ بلکه با مشکلات و معضلات فراگیر در سطح جوامع عربی و اسلامی نیز مواجه خواهیم بود.

بر اساس همین رویکرد، در کتابی که به رشته تحریر درآوردم از راه و روش و دیدگاه حزب الله سخن گفتم تا افکار عمومی بدانند حزب الله چیست و اعضای آن چه باورهایی دارند. در بخش دوم کتاب به تجربه های خودم در حزب الله اشاره کردم. این تجربیات، سخت، پیچیده و در عین حال، برخی از آنها مثبت و ایجابی بودند. تجربه از سال 1988 میلادی آغاز شد. پیش از سال 2000 یعنی در سال 1993 نبردی با اسرائیل انجام شد. در سال 1996 هم به همین صورت اما در ادامه این نبردها، در جنگ سال 2000 بود که آزادسازی بزرگ اتفاق افتاد و اسرائیل بدون قید و شرط، خاک لبنان را ترک کرد و به عبارت بهتر، از لبنان فرار کرد. تمام این اتفاقات، به لطف فداکاری های مقاومت لبنان رخ داد؛ مقاومتی که در سال 1988 کاملا غریب بود؛ چرا که در آن زمان اسرائیل وارد لبنان شده بود و مقاومت را تا کشور تونس به عقب رانده بود. هدف اسرائیل، قفل کردن تمامی درها به روی مقاومت بود. مقاومت زمانی متولد شد که اسرائیل به دنبال خفه کردن آن بود. تصور کنید که در آن زمان، شرایط تا چه اندازه سخت و پیچیده بود. با این حال، حزب الله باقی ماند، پیشرفت کرد و از امکانات و تجهیزات نظامی بسیار برخوردار شد.

وی خاطر نشان کرد: پس از گذشت مدتی، تجربیات مرحله جنگ سال 2006 را نیز به کتاب خود اضافه کردم. در این بخش به صورت خلاصه تشریح کردم که حزب الله چگونه توانست در طول یک جنگ 33 روزه در مقابل متجاوزان اسرائیلی مقاومت کند. در بخشی از کتاب هم به آینده حزب الله و پیش بینی اینکه این آینده چگونه خواهد بود، اشاره کردم. در این کتاب، آینده حزب الله را تداوم پرقدرت مسیر کنونی و تحقق پیروزهای دیگر پیش بینی کردم. همچنین در کتاب خود تأکید کردم که حزب الله به الگویی برای تمام جنبش ها در سراسر جهان تبدیل خواهد شد. در حقیقت، اگر این کتاب را امسال یعنی سال 2018 بخوانید، تصور خواهید کرد که همین امروز نگاشته شده است؛ نه در سال 2001. زیرا تمام حروف و کلمات این کتاب با آنچه که در عرصه میدانی اتفاق افتاده است، تطابق کامل دارد. این مسئله اهمیت فراوانی دارد. در واقع، یکی از اهداف مهم از نگارش کتاب، آگاهی بخشیدن به افکار عمومی در خصوص حزب الله و چگونگی تأسیس آن بود. به خصوص اینکه امروز جوانان 18، 20 و یا حتی 30 ساله از چگونگی تأسیس حزب الله چیزی نشنیده اند. آنها از قدرت حزب الله شنیده اند، اما نمی دانند که این گروه در چه ظرف زمانی و چگونه شکل گرفته است. این مسأله مهمی است. کتاب مذکور همانطور که گفتم تجربیات حزب الله را نیز نقل می کند. این کتاب به 7 زبان زنده دنیا ازجمله زبان های فارسی و انگلیسی نیز ترجمه شده است تا بدین ترتیب افکار عمومی در سراسر جهان از آن استفاده کنند.

مهمان برنامه عصر ضمن اشاره به مقاومت مردم لبنان در جریان جنگ 33 روزه گفت: در طول جنگ 33 روزه ما خود را در مقابل یک مرحله تاریخی می دیدیم که هیچ راه حل میانه ای در آن مرحله وجود نداشت. مقاومت یا باید پیروز می شُد و یا شکست کامل را می پذیرفت. اسرائیل روی شکست دادن مقاومت در آن زمان حساب ویژه ای باز کرده بود و معتقد بود که با این شکست، پرونده مقاومت در منطقه بسته می شود، اما آنچه که اتفاق افتاد این بود که مقاومت پیروز شد. من به شما مطلب مهمی را می گویم. شورای نظامیِ حزب الله لبنان پیش از سال 2006 و وقوع جنگ 33 روزه، سناریوهای احتمالی جنگ متجاوزان اسرائیلی علیه لبنان را به دقت بررسی کرده بود. این شورا حتی نقشه چگونگی تحرکات هوایی، دریایی و زمینی نیروهای اسرائیلی را ترسیم کرده بود. آنچه که در جنگ 33 روزه اتفاق افتاد کاملا مطابق با نقشه ای بود که شورای نظامیِ جهادی در حزب الله آن را طراحی و ترسیم کرده بود. به عنوان مثال، ما پیش بینی کرده بودیم که اسرائیل در صورت هجوم، برای نزدیکی به برخی پایگاه ها جز حمله زمینی از طریق یک سِری گذرگاه های مشخص، چاره ای ندارد و دقیقا همین اتفاق افتاد و پیش بینی ما درست بود. ما در این پایگاه ها منتظر نیروهای متجاوز اسرائیلی بودیم. این احتمال را پیش بینی کرده بودیم. مثال دیگری هم وجود دارد و آن، اینکه ما در جنگ 33 روزه از تجربیات جنگ سال 1996 نیز استفاده کردیم. ما پیش از حمله اسرائیلی ها، نیروهای خود را با تجهیزات و سلاح های پیشرفته در نقاط مختلف جنوب لبنان مستقر کردیم. این همان نقشه ای بود که موجب شد جوانان مقاومت در «بیت جبیل» لبنان و مناطق دیگر ایستادگی کنند. نقشه های جنگی حزب الله در آن زمان کاملا مستحکم و مطمئن بود.

وی ادامه داد: مسئله مهم تر آنکه ما با حمایت کامل مردمی وارد جنگ 33 روزه شدیم. زنان و مردان لبنانی همگی یکپارچه در کنار ما ایستادند. به عنوان مثال، ما می دیدیم که رسانه های غربی به سراغ مدارسی می رفتند که مهاجران و پناهندگان در آنجا پناه گرفته بودند. این رسانه ها از زنانی که خانه هایشان تخریب شده بود و آواره شده بودند و زندگی مناسبی هم نداشتند، سؤال می کردند که آیا شما از این وضع ناراضی هستید؟ به نظرتان چه پاسخی می شنیدند؟ پاسخ می شنیدند که «نه؛ ما می خواهیم با اسرائیل بجنگیم و در برابر آن پیروز شویم». هیچ یک از رسانه های غربی نتوانستند حتی یک آواره لبنانی را پیدا کنند که علیه مقاومت سخن بگوید. این حمایت گسترده در پیروزی مقاومت مؤثر بود. از سوی دیگر، اسرائیل از قدرت مقاومت در لبنان غافلگیر شده بود. مقامات اسرائیل گمان نمی کردند که حزب الله لبنان موشک هایِ ضد زره «کورنت» داشته باشد. این موشک ها، تانک های اسرائیل را مانند پرندگان به پرواز درمی آوردند و تانک ها به وسیله کورنت یکی پس از دیگری منهدم می شدند. انهدام وحشتناک تانک های اسرائیل در «وادی الحجیر» لبنان خیلی مشهور است. حتی هدف قرار دادن کشتی های جنگی اسرائیل، محصول یک نقشه جنگی مستحکم و مطمئن بود.

شیخ نعیم قاسم در بخش پایانی صحبت های خود گفت: جنگ 33 روزه، جنگ بزرگ و مؤثری بود. روحیه جوانان مقاومت و مجاهد در جریان این جنگ بسیار بالا بود. آنها برای انجام هر گونه فداکاری ممکن آماده بودند. آنها حمایت و پشتیبانی خداوند از خود را به عینه می دیدند؛ چرا که مؤمن بودند و به کلام خداوند که فرمود «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى» ایمان کامل داشتند. شاید شما بگویید چگونه ممکن است؟ من به شما پاسخ می دهم. گاهی اوقات منطقه کوچکی از جنوب لبنان هدف حمله موشکی گسترده ای از سوی اسرائیلی ها قرار می گرفت، اما حتی یک نفر از برادران مجاهد ما آسیب نمی دید. این درحالی است که علم نظامی می گوید در چنین حمله ای، حداقل تعدادی از نظامیانِ مورد هجوم قرار گرفته باید کشته شوند اما اقتضای علم الهی این بود که عمرشان در آن هنگام به پایان نرسد و لذا کشته نشدند.

حتی برادران ما روایت می کنند که ما هدف مشخصی را به وسیله موشک نشانه می رفتیم و به یکباره می دیدیم که هدف دیگری که ما هیچ اطلاعی از آن نداشتیم، مورد اصابت قرار می گرفت و دشمن از این حمله متحمل خسارت های فراوانی می شُد. حادثه بالگرد در حال فرود در یک منطقه اشغالی خیلی مشهور است. یکی از برادران مجاهد ما، این بالگرد را در کمال تعجب به وسیله موشک «زمین به زمین» هدف قرار داد. در آن حادثه بود که اسرائیل احساس کرد اتفاقات غیر عادی در حال رخ دادن است. خدا را شاکریم که در جنگ 33 روزه شاهد روحیه معنوی بسیار قوی نیروهای مقاومت بودیم. این دستاورد بسیار بزرگی است که یک ارتش شکست ناپذیر، متحمل شکست شد و دیگر اسطوره محسوب نمی شود. در این میان، باید نقش رهبری حکیمانه سید حسن نصرالله به عنوان یک شخصیت حماسه ساز هم مورد توجه قرار گیرد. وی با سخنرانی های متعدد خود در مراحل مختلفِ سخت و پیچیده، به یگان های مجاهد انرژی، روحیه و قدرت بیشتری ببخشد. نباید حمایت بی دریغ جمهوری اسلامی ایران و به ویژه امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) را در پیروزی مقاومت فراموش کنیم. همچنین حمایت سوریه از حزب الله در جنگ 33 روزه ستودنی است. این عوامل، جملگی موجب تحقق پیروزی برای حزب الله شدند. می توانم بگویم که جنگ تموز (33 روزه) مرحله تاریخی بود که منطقه را منقلب کرد. این روند تا نابودی کامل اسرائیل، ان شاالله ادامه پیدا خواهد کرد.

منبع: تسنیم

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.

ارسال نظر: