آیا گذشته‌گرایی تاثیری در زندگی و آینده‌مان دارد؟

شهر غرق در نوستالژی

کدخبر: 2317101

آیا این «گذشته گرایی»، موثر، پویا و سازنده است؟! باید گفت آنچه در این فضا وجود دارد، تنها «حسرتی انفعالی» است که نه نسبتی با حقیقتِ گذشته و تاریخِ پشت سر نهاده شده دارد و نه توانِ برقراری ارتباط با آینده و زمانی که در راه است. این نوستالژی تنها در زمانِ حال مانند یک حسِ گذرا و موقتی ظاهر می شود، حسی که وسیله سرگرمی و در گامی بالاتر ابزاری برای خوشگذرانی است.

نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور: نام «ساندویچ فریدون» را زیاد شنیده بودم، از رستوران بازهای دور و اطرافم، سایت ها و پیج های اینستاگرامیِ عشقِ غذا و «تبلیغاتچی هایی» که خود را «مستر/ میسیز تستر» می نامند. همه هم بر خاص بودنِ ساندویچ های این اغذیه قدیمی تاکید داشتند. کامنت های مطالبِ سایت ها از تجربه ای منحصربه فرد می گفتند که نویسنده ها با «فریدون» به دست آورده بودند. تسلیم شدم و راهیِ سهروردی تا در این تجربه منحصربه فرد با آدم های دیگر شریک باشم. من اما با تصویری متفاوت از دیگران مواجه شدم، یک ساندویچی معمولی که روندی اعصاب خورد کن داشت: هیچ جایی برای نشستن نبود، کارتخوان نداشت و مجبور شدم مسیری نسبتا طولانی را برای یافتنِ یک عابربانک طی کنم، ساندویچ ها با سروشکلی نامرتب در یک پلاستیک سرو می شدند، منوی اغذیه تخته سیاهی بود که به سختی می شد خطوط رویش را خواند و در نهایت کیفیت و طعم غذا هم مثلِ بقیه ساندویچی هایی بود که غذایشان را به آن شکل تولید می کردند، البته با قیمتی بیشتر از دیگر ساندویچی های مشابه! پس علت آن همه تعریف و تحسین چه بود؟!

«نوستالژی»! بله... ما با یک «پدیده نوستالژیک» مواجهیم. آیا این حرفِ تازه ای است؟! نمی توان چنین ادعایی داشت. مدت زیادی از فراگیری واژه نوستالژی و احساساتِ نوستالژیک در میان ما-این ما که می گویم مای جامعه خودمان است- می گذرد. دفترمشق های گذشته و کتاب درسی های دوران کودکی چند سالی می شود که رونقی به کتابفروشی ها و لوازم التحریری ها بخشیده اند، فیلم ها و بالاخص کارتون های دهه های قبل مدام دانلود و تماشا می شوند، تصاویرِ خانه ها و نوع تعاملات دهه های قبل در عکس ها و عکس نوشته ها بازنشر می شود، شعرا با حسرت از گذشته ها و ابعادش در اشعارشان می گویند، عتیقه و عتیقه فروشی حالا دیگر نه عتیقه که نوعی فانتزی است و کالاهای قدیمی به فانتزی های خرید و فروش بدل شده اند، تلویزیون هم در حد توان به نوستالژی-بالاخص دهه شصت- و خاطرات گذشته می پردازد.

اما آیا گذشته و «حسرت» برای روزها و مناسبات قبل به واقع به این میزان برای جامعه ای که اینگونه درگیرش شده است مهم است؟! آیا این «گذشته گرایی»، موثر، پویا و سازنده است؟! باید گفت آنچه در این فضا وجود دارد، تنها «حسرتی انفعالی» است که نه نسبتی با حقیقتِ گذشته و تاریخِ پشت سر نهاده شده دارد و نه توانِ برقراری ارتباط با آینده و زمانی که در راه است. این نوستالژی تنها در زمانِ حال مانند یک حسِ گذرا و موقتی ظاهر می شود، حسی که وسیله سرگرمی و در گامی بالاتر ابزاری برای خوشگذرانی است. اوقاتِ رها شده انسانِ غرق در رسانه ی امروز، صرفِ تماشای بالاترین، عینی ترین و دمِ دست ترین بخشِ تاریخی که گذشته است می شود. این تماشا نه تاثیری در عمیق تر شدنِ امروزِ فرد دارد و نه نقشه راهی برای آینده اش ترسیم می کند، او در همین لحظه با بازی با تکه پاره هایی از خاطرات خوش است و راهی به تاریخ نمی یابد. می توان از این منظر نوستالژی را بزرگترین مانع برای دستیابی به حقایق تاریخی و استفاده بهینه از تاریخ دانست، نوستالژی نمایشی فرهیخته طور از وجودِ دانش و آگاهی نسبت به گذشته فردی و جمعی یک جامعه است، حال آنکه باید گفت نه دانشی وجود دارد و نه آگاهی ایجاد می شود. ما صرفا با تصاویری تکه پاره و سطحی مواجهیم که به علت تکرار و نمایش از سوی رسانه های مختلف به یک ژست و حسرتِ همگانی بدل می شود. به همین دلیل است که فرد هنگامِ حضور در ساندویچ فریدون اولین کاری که می کند عکس گرفتن با تابلوی فریدون و به اشتراک گذاشتنِ آن از طریق شبکه های مجازی است.

من نوستالژیِ جاری در تنِ جامعه ایرانی را از زاویه طبقه متوسط و رسانه می بینم. طبقه بریده از گذشته که نگاه عمیقی نیز به آینده ندارد، بلکه سعی می کند سرمایه فرهنگی و اجتماعی اش را از طریق رسانه ها منعکس کرده و از این طریق نیز به ظاهر بر آن بیفزاید، اما نکته اساسی این است که فرد در این کنش و واکنش تنها در حال هزینه کرد خود، وقت، زمان، حال و آینده و گذشته نمایشی اش است. در چنین بستری ساندویچ فریدون به ایجاد کننده تجربه های متفاوت برای فردی که تجربیاتِ حقیقیِ محدودی دارد بدل می شود.

ارسال نظر: