مجری پروژه عقلانیت انقلابی در منطقه

کدخبر: 2333558

همزمان با ایامی که ایالات متحده آمریکا با همراهی اروپایی‌ها فشارهای خودرا«علیه‌ایران» به نهایت رساند و در مقابل نیز، تکیه بی‌حد و حصر دولت دوازدهم به دیپلماسی و امیدواری به میز مذاکره و رایزنی با پایتخت‌های اروپایی نتیجه نداد، سلسله‌وقایعی در داخل و کشورهای حاشیه‌ای ایران رخ داد که نه‌تنها توانست خلأ کارآمدی دیپلماسی را پر کند، که حالا جاده‌بازکن دیپلماسی و از آن مهم‌تر زمینه‌ساز توسعه اقتصادی و تحریم‌شکنی هم شده است.

همزمان با ایامی که ایالات متحده آمریکا با همراهی اروپایی‌ها فشارهای خودرا«علیه‌ایران» به نهایت رساند و در مقابل نیز، تکیه بی‌حد و حصر دولت دوازدهم به دیپلماسی و امیدواری به میز مذاکره و رایزنی با پایتخت‌های اروپایی نتیجه نداد، سلسله‌وقایعی در داخل و کشورهای حاشیه‌ای ایران رخ داد که نه‌تنها توانست خلأ کارآمدی دیپلماسی را پر کند، که حالا جاده‌بازکن دیپلماسی و از آن مهم‌تر زمینه‌ساز توسعه اقتصادی و تحریم‌شکنی هم شده است، سلسله‌وقایعی که با تدابیر هوشمندانه یک فرد نظامی یا بهتر بگوییم یک «انقلابی شش‌دانگ» برای ایران هم امنیت آورده، هم اقتصاد، هم انسجام ملی و هم امیدواری به آینده.

توصیف را خلاصه کنیم، امروز می‌خواهیم درمورد نسخه اصلی و به‌اصطلاح اوریجینال مساله «مقاومت» و مجری هوشمند و کارآمد آن یعنی سرلشکر قاسم سلیمانی بنویسیم. شاید اگر پیش از این کسی می‌خواست درمورد مساله مقاومت، هزینه‌ها و فوایدش، نحوه اعمال، مجری و نهایتا نتایج ملموسش سخن بگوید باید جست‌وجو می‌کرد تا آمار‌های قابل اعتنایی را بیاید و آنها را با استدلال‌هایی همه‌فهم و قابل تکیه برای مردم توضیح دهد و البته انرژی زیادی صرف کند تا ناکارآمدی تئوری‌های مقابل مقاومت را اثبات کند. اما حالا همه‌چیز واضح و آشکار است. آنچه در مقابل مقاومت قرار گرفته، از تسلیم تا سازش، نتیجه نهایی خود را نشان داده و مشخص‌شده که نه‌تنها در عرصه سیاست خارجی نمی‌تواند موفق باشد که از امکان لازم برای اداره کشور به‌ویژه ساماندهی به مسائل اقتصادی هم برخوردار نیست، در مقابل اما سردار سلیمانی توانسته با حرکت بر مدار عقلانیت انقلابی، الگوی اصیل مقاومت را به جامعه و کشور ارائه کند. الگوی سلیمانی در داخل کشور بدون سوگیری جناحی و ایجاد تنش با گروه‌های سیاسی ذیل پرچم نظام، توانسته به وحدت و انسجام ملی کمک کند و از قضا با وجود فرم و برند نظامی حتی مدافع آزادی هم باشد و کسی نتواند از ضدیت سلیمانی با آزادی یا تلاش وی برای محدودیت سخن بگوید.

با وجود اینکه برخی در دولت او و همکارانش را دولت باسلاح می‌نامند،او می ایستد،سینه سپر می‌کند و می‌گوید حرف‌هایتان را به من بزنید نه سپاه،در‌عین‌حال سلیمانی در داخل حتی با ظریف و مادامی که او در دایره انقلاب است هم مرزبندی تنش‌زایی ندارد، بلکه به‌گونه‌ای رفتار کرده که مردم او را حامی دستگاه دیپلماسی و دیگر اجزای دولت مستقر می‌دانند و از بیرون هر آنکه نگاه می‌کند به این می‌رسد که پشت ظریف، حتی به سلیمانی هم گرم است، شاید همین هم باشد که باعث شده ظریف به سعودی‌ها بگوید اگر من را ماله‌کش اعظم می‌دانید و حاضر به مذاکره با من نیستید، سلیمانی با شما صحبت کند!

این وضعیت در حالی است که او در سیاست خارجی چندین و چند گام از دیپلمات‌های وزارت امور خارجه جلوتر است؛ در ماجرای سوریه کسی که شخصا به مسکو می‌رود و رئیس‌جمهور روسیه را برای ورود نظامی به کارزار نظامی مجاب می‌کند، نه کارگزاران دستگاه سیاست خارجی که فرمانده نیروهای قدس سپاه است، کسی که ظاهرا پوتین هم روی حرفش حساب می‌کند و می‌داند او بهتر از هر فرد دیگری قابل اعتناست، منطقه و تهدیدهایش را می‌شناسد و می‌تواند در مقابل موج افراط‌گرایی و تروریسم بایستد. حتما دراین‌باره باید گفت مذاکرات او با پوتین و دیگر رایزنی‌هایش با سران منطقه و بازیگران خارجی حاضر در عراق و سوریه، الگوی موفقی از مذاکره هم بوده است، مذاکراتی که خروجی‌محور است، قید زمان دارد، از موضع اقتدار است، امتیاز نمی‌دهد، مبتنی‌بر همکاری مشترک با همسایگان تعریف می‌شود و نهایتا تامین‌کننده منافع ملی است.

سلیمانی در شرایطی که برخی در داخل می‌گفتند سوریه هم برجام می‌خواهد یا اینکه تنها راه‌حل سوریه مذاکره و گفت‌وگوهای سیاسی است، راه‌حل واقعی حل معضل را اجرا کرد و امنیت را به ساکنان منطقه از مرزهای غربی ایران تا غرب سوریه بازگرداند. از این‌رو شاید بهتر باشد او را معمار هندسه جدید منطقه غرب و جنوب غرب آسیا هم بنامیم، کسی که یک‌تنه ایده‌هایش سوریه و عراق را از تجزیه نجات داد، ترکیه را از رفتن به دامان آمریکا عقب کشاند، گروه‌های فلسطینی را منسجم کرد، رژیم صهیونیستی را مستاصل ساخت، امارات را از همکاری اقتصادی- امنیتی با آمریکا علیه ایران عقب راند و نهایتا یمنی‌ها را در مقابل حملات پنج‌ساله ائتلاف سعودی سرپا نگه داشت و آنها را به تهدیدی علیه توسعه‌طلبی ریاض تبدیل کرد.

این الگوی موفق البته در داخل با دو تهدید جدی هم مواجه است، یکی جریان مقابلش که تلاش می‌کند آن را منزوی کند و دیگری جریان مقاومت بدلی که نه‌تنها نامش شبیه الگوی اصلی است، ولی در عمل زاویه جدی با آن دارد.

جریان اول همچنان مهم‌ترین ایده این جریان در کشور برای حفظ جایگاه خود در افکارعمومی و احتمالا توفیق در انتخابات پیش‌رو، دامن زدن به دوقطبی‌های جعلی و کاذب در فضای سیاسی- اجتماعی در ایام منتهی به اسفندماه 98 و انتخابات 1400 است. ضریب دادن بیش از حد به خروجی‌های کم‌رمق دستگاه دیلماسی، تعریف کاریکاتوری از وقایعی مانند خروج ترامپ از کاخ سفید، ادامه پروپاگاندای رسانه‌ای درمورد نقش فرانسه و توافقات صورت‌گرفته برای ورود پولی که گفته می‌شود معادل 15 میلیارد دلار است و همزمان تهدیدتراشی در داخل و تلاش برای توسعه حس ناامنی به‌ویژه در حوزه اقتصادی درصورت ایجاد تنش با غرب، بخشی از این پازل است و بخش مهم‌تر آن تعریف هدفمند غیریت خود در داخل است. بدین‌معنا که این جریان تلاش می‌کند ایده سازش با غرب که نام‌های دهن‌پرکنی چون مذاکرت برد- برد و صبر استراتژیک هم بر آن گذاشته را در مقابل جریانی غیر از سلیمانی و طرفدارانش تعریف کند و برای مثال دوگانه‌ای چون ظریف-جلیلی را بسازد و با آن همان‌گونه که چند انتخابات گذشته را برده این‌بار هم به پیروزی برسد. نمونه آشکار آن را باید در نوشته‌های رسانه‌های اصلاح‌طلبی چون سازندگی جست‌وجو کرد. برای مثال محمد قوچانی در یادداشتی که اوایل مردادماه در سازندگی نوشت عملا به این مساله تصریح کرد. «میان محمدجواد ظریف و سعید جلیلی تفاوت بسیار است و این هر دو فقط بروکرات‌های چشم‌وگوش بسته مسلوب‌الاختیار نیستند و به همین علت هنوز واقعی‌ترین گزینه و رقابت در سیاست داخلی و خارجی ایران حتی در سال ۱۴۰۰ همین دوگانه است.»

جریان دوم مقاومت بدلی جریانی است که در عین ناتوانی و ناکارآمدی می‌خواهد بدون کارنامه موفق، خود را آلترناتیو جریان غالب در دولت و مدافعان برجام معرفی کند. چهره‌های شاخص این جریان که البته تعدادشان زیاد هم نیست مدت‌ها در دولت و مجلس حضور داشتند ولی نتوانسته‌اند کارکردی دقیق و درستی از الگوی مقاومت ارائه کنند، بلکه در مقابل با اقدامات تند خود نشان داده‌اند از هوشمندی لازم هم برای پیشبرد اهداف کشور برخوردار نیستند. اگر بگوییم تیم مذاکراتی دولت‌های یازدهم و دوازدهم با نتیجه خود خسارت‌هایی را به کشور و منافع ملی وارد کرد، تیم قبلی هم با سال‌ها مذاکره بی‌نتیجه از تامین منافع ملی بازماند و در مسیری حرکت کرد که تعریف انسداد برای آن مناسب‌تر از هر واژه دیگری است. برای مشاهده خوب و دست به نقد ایده‌ها و چارچوب‌های فکری این جریان، می‌توانید به همین مستند «داستان اتم» که به‌تازگی از شبکه سوم سیما پخش شده است، مراجعه کنید و ببینید چگونه در شرایطی که کشور نیازمند تحول و ایجاد فضایی برای رقابت ایده‌های جدید و کارآمد برای اداره قوه مجریه و قوه مقننه است، چگونه دوقطبی‌سازی کاذب اصلاح‌طلبان و مدافعان دولت را تکمیل می‌کند.

همنشینی مقاومت و دیپلماسی

شیوه مواجهه سردار سلیمانی با نیروهای جبهه انقلاب در نوع خود درس‌آموز است. الگویی الهام‌بخش که ضمن تقویت انسجام درونی می‌تواند در نگاه بیرونی به کشور نیز پیش‌برنده و راه‌گشا باشد. یکی از بارز‌ترین مصادیق این رویه را می‌توان در تعامل سردار با ظریف توصیف کرد.

حاج‌قاسم در چند مقطع، نسبتی مشخص میان خود و ظریف به تصویر کشیده است. نمونه متاخر آن را می‌توان ماجرای تحریم وزیر امور خارجه از سوی دولت آمریکا دانست. سردار در واکنش به این موضوع شخصا به وزارت امور خارجه رفت و ضمن تبریک به ظریف بابت مورد غضب و دشمنی آمریکا قرار گرفتن به‌دلیل انتساب به رهبر انقلاب، دفاع از منافع ملی و صداقت در بیان را از خصوصیات ویژه ظریف دانست؛ اتفاقی که پیام صریح آن حمایت قاطع از رئیس دستگاه دیپلماسی بود و خیلی‌ها از آن به‌عنوان هم‌نشینی مقاومت و دیپلماسی یاد کردند.

این البته اولین‌باری نبود که سردار به حمایت از ظریف برمی‌خاست. سردار سلیمانی یک‌بار دیگر و در ماجرای استعفای گلایه‌آمیز وزیر امور خارجه در جریان سفر بشار اسد به تهران -به‌واسطه عدم حضور در دیدارهای رسمی- از همراهی ظریف در مبارزه با دشمنان و تامین امنیت ملی تقدیر و از او به‌عنوان مسئول اصلی در حوزه سیاست خارجی یاد کرد. رفتاری که در عین تقویت ارکان دولت و رویکرد جدید آن در شرایط کنونی، نشان از نگاه برادرانه سردار سلیمانی نسبت به نیروهای انقلاب دارد و او را از بسیاری سیاسیون و نظامیان متمایز می‌کند.

نگاه سردار در مسائل فرهنگی و اجتماعی

عقلانیت انقلابی در رفتارها و مواضع داخلی سردار هم به‌طور محسوسی ظهور و بروز دارد. او برخلاف برخی نگاه‌های رایج در جریان ارزشی دسته‌بندی‌ها و مرزبندی‌های کاذب را برنمی‌تابد و از اساس آنها را باطل می‌داند. از نظر سلیمانی اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی‌حجاب و این باحجاب است آن یکی اصلاح‌طلب و این یکی اصولگراست به کلی غلط بوده و اساسا با این دست‌فرمان کسی برای انقلاب باقی نمی‌ماند. او معتقد است قرار نیست همه مثل هم باشند و در یک خانواده هریک از فرزندان به یک‌گونه‌اند، پدر، همه اینها را جذب می‌کند و جامعه هم حکم همان خانواده را دارد. لذا اینکه بگوییم من هستم و بچه‌های حزب‌اللهی خودم، نمی‌شود حفظ انقلاب و امامان‌جماعت مساجد باید بتوانند با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب کنند. در اقدامی دیگر صفحه توئیتر منتسب به سردار سلیمانی دوماه پیش به‌مناسبت روز حجاب و عفاف پستی معنادار منتشر کرد که در آن تاکید شده بود افراد کم‌حجاب هم جزئی از جامعه ما هستند و باید مانند سایر افراد به آنها نگاه و نباید آنها را از جامعه طرد کرد. در این پست آمده بود: «من اصلا قبول ندارم در بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کم‌حجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه‌ ماست.»

آبی بر آتش کربلای 4

پس از 32 سال یک اظهارنظر کافی بود تا داغ کربلای 4 تازه شود؛ عملیاتی که براساس برخی آمارها بیش از هزار شهید و قریب به 3900 مفقودالاثر روی دست رزمندگان گذاشت و فقط یک قلم از این داغ، 175 شهید غواصی بود که زنده‌به‌گور شدند. 32 سال بعد محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه در توئیتی مدعی شد عملیات کربلای 4 برای فریب دشمن انجام شد و با این عملیات به دشمن وانمود کردیم عملیات سالانه ما تنها همین عملیات بوده است؛ ادعاهایی که در سالگرد غم‌انگیزترین عملیات جنگ فضای سیاسی و اجتماعی کشور را با ابهاماتی اساسی مواجه کرد.

ابهاماتی از این دست که اساسا چرا باید تعداد زیادی از رزمندگان به‌خاطر یک عملیات فریب که از قضا لو هم رفته بود، به شهادت برسند؟سردار سلیمانی در این فضای غبارآلود که سیاسیون و نظامیان در پیشگاه افکارعمومی سخت از خجالت هم درمی‌آمدند سکوت را جایز ندانست و با حضور تلفنی در یک برنامه زنده به شبهات پاسخ گفت. او ضمن دلجویی از خانواده‌های شهدا، کربلای 4 را عملیات اصلی -و نه عملیات فریب- دانست که مثل خیلی از عملیات‌های دیگر همچون رمضان و والفجر مقدماتی و بدر به نتیجه نرسید. او همچنین از واقعیتی سخن گفت که تاکنون هیچ‌گاه با این صراحت گفته نشده بود. به گفته سردار، یک منطق نظامی وجود دارد و آن این است که در همه عملیات‌ها درصدی از لورفتگی وجود دارد، کمااینکه عملیات بیت‌المقدس هم لو رفته بود و اگر ما برمبنای این می‌خواستیم تصمیم بگیریم، نباید هیچ عملیاتی را انجام می‌دادیم.

تضمین تهدید ایران

روزی که رئیس‌جمهور در واکنش به تهدیدات نفتی مقامات آمریکایی گفت «جلوی صدور نفت ایران را بگیرید تا نتیجه‌اش را ببینید» و «امکان ندارد نفت منطقه صادر شود و نفت ایران صادر نشود»، بسیای از تحلیلگران به دیده تردید به این اظهارات نگاه کردند. هرچه باشد روحانی و تیم مذاکره‌کننده او بیش از نیمی از عمر دولت را به مذاکره با غرب و گره‌گشایی از مشکلات اقتصادی کشور از مسیر تعامل با غربی‌ها گره زده بودند و این اولین یا جدی‌ترین تهدید روحانی در قبال توطئه‌های آمریکا بود. این موضع به‌طور ویژه زمانی باورپذیر شد که پشتوانه‌ای از جنس قاسم سلیمانی پیدا کرد. سردار در پی این اظهارات رئیس‌جمهور، با صدور پیامی از مواضع رئیس‌جمهور تقدیر کرد و در عباراتی کم‌نظیر نوشت: «دست شما را برای ایراد این سخنان به‌موقع، حکیمانه و صحیح می‌بوسم.» چند روز بعد که رئیس‌جمهور آمریکا با حروف بزرگ انگلیسی توئیت کرد «آقای روحانی! دیگر هرگز ایالات متحده را تهدید نکن، شما تاوان آن را خواهید داد به‌طوری که در طول تاریخ افراد کمی چنین تاوانی داده‌اند. ما دیگر کشوری نیستیم که جملات جنون‌آمیزتان درباره خشونت و مرگ را تحمل کنیم. مراقب باش»، سردار سلیمانی بار دیگر به میدان آمد و با حمایتی تمام‌قد از رئیس‌جمهور پاسخ ترامپ را داد و گفت: «آقای ترامپ، در شأن رئیس‌جمهور نیست که جواب تو را بدهد. من به‌عنوان یک سرباز جواب تو را می‌دهم.» ژنرال ایرانی شأن رئیس‌جمهور ایران را بالاتر از آن دانست که به ترامپ پاسخ دهد. او ادبیات تهدیدآمیز ترامپ را ادبیات کاباره‌ای خواند و با یادآوری شکست‌های آمریکا در منطقه و استفاده سربازان آمریکایی از پوشک بزرگسالان، ارتش آمریکا را ناتوان‌تر از آن دانست که با ایران درگیر جنگ شود. جاستین کینگ، سردبیر نشریه تخصصی نظامی «ستون پنجم» همان روزها این سخنان را شوکه‌کننده توصیف کرد و گفت: «آمریکایی‌ها عادت ندارند کسی با رئیس‌جمهور کشورشان این‌گونه صحبت کند!»

مانع برنامه‌ریزی‌های سیاسی و نظامی آمریکا

در ماه‌های ابتدایی سال 1393 داعش با پیشروی به سمت شمال عراق توانست مناطق مهمی را از این کشور ازجمله موصل به تصرف خود درآورد. این موضوع و درخواست کمک مقامات عراقی از ایران، باعث شد سردار سلیمانی از همان روزهای ابتدایی وارد کارزار شود. سقوط موصل می‌توانست سقوط بغداد و اربیل را هم به‌دنبال داشته باشد و این یعنی سرنگونی دولت مرکزی عراق. اما فرماندهی میدانی سردار مانع این اتفاق شد و همه رشته‌های داعش و حامیان فرامنطقه‌ای آن را پنبه کرد. در این میان جلوگیری از سقوط شهر سامرا در استان صلاح‌الدین -که به‌طور کامل سقوط کرده بود- در کنار کمک به کردهای اقلیم به‌رغم بی‌توجهی بارزانی به هشدار‌ها در مرحله اول، از دیگر اقدامات ژنرال ایرانی به‌شمار می‌رود.

مارکو کارنلوس، سفیر سابق ایتالیا در عراق که پیش از آن مشاور چند نخست‌وزیر ایتالیا در مسائل غرب آسیا و شمال آفریقا بوده، پیش‌تر دراین‌باره گفته بود: «باید اعتراف کنم ارتش ایالات متحده توانایی‌های ژنرال ایرانی را تحسین می‌کند زیرا تاکنون ایران از طریق فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، یک مانع بسیار موثر برای برنامه‌ریزی سیاسی و نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بوده است. البته ارتش آمریکا چاره‌ای جز این ندارد که ژنرال سلیمانی را به‌عنوان یک مهره موثر در منطقه بپذیرد. آمریکایی‌ها به‌صورت خصوصی هم در جلساتی که من با آنها داشته‌ام پذیرفته‌اند این مداخله سریع ایران در سال 2014 بود که پس از سقوط موصل، مانع سقوط بغداد و اربیل توسط داعش شد.»

انتقام سخت

شهادت شهیدحججی در مرداد 96 موجی از مطالبه عمومی را برای انتقام از داعش در جامعه پدید آورد. همان روزها بسیاری از فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی اعلام کردند انتقام خون حججی را از تروریست‌های داعش خواهند گرفت. افکارعمومی هم که یک‌بار در ماجرای حمله تروریستی به مجلس و پاسخ موشکی سپاه به آن، نسبت به انتقام دوباره از داعش خوش‌بین بود، عکس‌العمل قاطع ایران را انتظار می‌کشید.

در این میان اما یک اظهارنظر از سایرین برجسته‌تر بود. سردار سلیمانی یک‌ماه بعد در یک سخنرانی گفت: «ما انتقام خواهیم گرفت و باید به وعده خودمان صادق باشیم.» او البته این‌بار جزئیات دقیقی از انتقام ایران ارائه داد و اعلام کرد کمتر از سه‌ماه بعد طومار داعش درهم پیچیده خواهد شد. سلیمانی تصریح کرد: «انتقام ما کمتر از سه‌ماه دیگر، اعلام پایان داعش و حکومتش در این کره خاکی خواهد بود. ما ضربات خودمان را قاطعانه و بدون وقفه ادامه خواهیم داد برای اینکه سه‌ماه را به دوماه تبدیل کنیم تا این شجره خبیثه و این غده سرطانی خطرناک ساخته‌شده به دست آمریکا و اسرائیل را ریشه‌کن کنیم و جشن آن را در ایران و بین همه منطقه اعلام خواهیم کرد.» وعده‌ای که بسیار بزرگ به‌نظر می‌رسید و در نگاه اول بیشتر به رجزخوانی‌های متعارف نظامی شبیه بود. واقعیت اما از قرار دیگری بود و عملیات‌های جبهه مقاومت به‌صورت گسترده در عراق و سوریه آغاز و شهرها یکی پس از دیگری از تروریست‌ها پس گرفته شد. به این ترتیب با آزادی الانبار در عراق و سپس آلبوکمال در دیرالزور سوریه وعده حاج‌قاسم در کمتر از سه‌ماه محقق شد و حکومت داعش در منطقه به پایان رسید.

روزنامه فرهیختگان

ارسال نظر: