خدا نمی‌گوید ضعفا. ضعفا نه، مستضعف‌ها. یعنی آنهایی که قدرت دارند و آنها (مستکبرین) نمی‌فهمند!

اگه مستضعفین «فقرا» نیستند پس چه کسانی هستند؟

کدخبر: 2340816

امروز رهبر انقلاب در سخنانی تعبیری از مستضعفین به کار بردند که از دید برخی متفاوت از ذهنیت‌ها بود. در این یادداشت به ادبیات «استضعاف و استکبار» یا «مستضعفین و مستکبرین» در دیدگاه امام خمینی می پردازیم.

نسیم آنلاین ؛ محمدمحسن فایضی: امروز رهبر انقلاب در سخنانی تعبیری از مستضعفین به کار بردند که از دید برخی متفاوت از ذهنیت‌ها بود. ایشان فرمودند: «مستضعفان برخلاف آنچه که امروز به‌اشتباه، به افراد آسیب‌پذیر و فرودست میگویند، به معنای انسانهایی است که پیشوایان بالقوه‌ی عالَم بشریت و خلیفةالله در زمین هستند؛ بنابراین مقاومت نیازمند بنیه‌ی معنوی است و این بنیه‌ی معنوی در ماهیت حرکت بویژه حرکت روبه‌جلوی جوانان تأثیرگذار خواهد بود.»

«استضعاف و استکبار» یا «مستضعفین و مستکبرین»؛ کلماتی که در یک جستجوی ساده میان بیانات امام خمینی(ره) به کرات پیدا می‌کنیم. کلماتی که در ادبیات امام گاهی تعریف می‌شوند، گاهی مثال دو جبهه موسی و فرعون می‌شوند، گاهی هدف انقلاب اسلامی، گاهی معنای صدور انقلاب امت ایران و گاهی پایان بخش دو نبرد بزرگ جهانی! با رجوع به بیانات امام خمینی(ره) شناختی نسبی از این دو عبارت در چارچوب باورهای امام روح الله و به معرفی باورهای سیاست امام می‌پردازیم.

۱. معنای «استضعاف و استکبار»:

این دو لغت دینی و قرآنی از ابتکارات امام است که وارد ادبیات سیاسی شد. مستضعف به کسی گفته می‌شود که ضعیف پنداشته شده است و نه لزوماً ضعیف باشد و قدرتی نداشته باشد و هم‌چنین مستکبران کسانی خواهند بود که خود را برتر از دیگران می‌پندارند.

«ما همه جز مستضعفین هستیم، یعنی ما اشخاصی بودیم که ابر قدرت‌ها ما را ضعیف می‌شمردند، ما را هیچ می‌دانستند ما می‌خواهیم از این جهت بیرون بیاییم.» (صحیفه جلد 7 ص 369)

«قضیه استضعاف همین است. نه این‌که خدا می‌فرماید ضعفا. ضعفا نه، مستضعف‌ها. یعنی آنهایی که قدرت دارند، قدرت ایمان دارند و آنها {مستکبرین} نمی‌فهمند و اینها را مستضعف حساب می‌کنند. می‌گویند این‌ها ضعیفند» (صحیفه امام خمینی جلد 10 ص 121)

پس استضعاف در جایی به کار می‌رود که نه حقیقتاً ضعیف باشند، بلکه دیگران آنها را ضعیف فرض می‌کنند. هم چنین استضعاف تنها در توان معیشتی نیست، بلکه در قدرت سیاسی و … می‌باشد.

۲. ریشه پیدایش استکبار و استضعاف:

با بررسی اجمالی ادبیات امام به نکته‌ی ظریف و زیبایی می‌رسیم که امام دلیل اصلی پیدایش این دو جبهه‌ی «استکبار و استضعاف» را امری اخلاقی می‌دانند. پیدایش روحیه استکباری ناشی از خود برتربینی و انسان محوری (اومانیسم) بجای خدامحوری است. هم چنین جهل مستضعفین و عدم باور به خود و اثرات تبلیغات استعمار باعث شده گروهی خود را ضعیف‌تر از ملت‌ها و دولت‌های دیگر بدانند.

«تمام فسادهایی که درعالم واقع می‏‌شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومت‏‌ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است. و تمام مفسده‌هایی که در عالم پیدا می‏‌شود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است، و چه حکومت‏‌هایی که درعالم حکومت می‏‌کنند؛ از اولی که حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا، هر فسادی واقع شده از این خصیصه است.» (صحیفه امام خمینی جلد 19 ص133)

«آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی‌نماید. او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین‌الملل سازماندهی می‌گردد، استثمار می‌نماید. او با ایادی مرموز و خیانتکارش‌، چنان خون مردم بی پناه را می‌مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند." (صحیفه امام خمینی جلد 13 ص212)

از این سخنان و بسیاری از دیگر سخنان امام، می‌توان نتیجه گرفت تقابل در جبهه‌ی استضعاف و استکبار، یک عامل تاریخی، قدرت سیاسی، برتری نژادی و یا جعرافیایی نیست، بلکه ناشی از روح خودبرتربینی جبهه‌ی باطل در مقابل جهل مستضعفین دنیاست.

۳. گستره‌ی استضعاف و استکبار:

یکی از اصلی‌ترین معضلات امروزی ما در سیاست خارجی تطابق دادن اصول مبنایی بر اصول رفتاری است. امام(ره) سعی می‌کند با این دو عبارت مبنایی را پی‌ریزی کند که کاربرد عملی و جبهه‌بندی تمام‌شمولی را شامل شود که به مبنای دیگری وابسته نباشد: «اگر من به زیر دستان خودم، ولو چهار نفر باشند تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم بنده خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف. و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند.» (صحیفه امام خمینی جلد 7 ص489)

لذا این جبهه‌بندی فراتر از مباحثی چون شیعه و سنی، قومیت‌ها و ادیان است و اگر ما در سیاست خارجی و داخلی خود این اصول را مبنا قرار دهیم دیگر دچار تناقض یا ابهام در اصول رفتاری نمی‌شویم. یعنی ما خود را موظف می‌دانیم که از مستضعفین هر جای دنیا حمایت کنیم و با این مبنا بسیاری از اصول رفتاری سیاست خارجی ما پویاتر و جهان‌شمول‌تر خواهد شد. در این مبنای رفتاری، منافع ملی تنها به اقتصاد داخلی یا قدرت منطقه‌ای یا روابط دیپلماسی محدود نخواهد شد بلکه هر جا ظلمی باشد ما هستیم و دایره منافع ملی ما شامل اصلاح نفس درون تا تقابل با جبهه استکبار در هر جای جهان خواهد بود.

«ملت آزاده ایران هم‌اکنون از ملت‌های مستضعف جهان در مقابل آنانی که منطق‌شان توپ و تانک و شعارشان سر نیزه است، کاملا پشتیبانی می‌کند. ما از تمام نهضت‌های آزادی‌بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می‌کنند، پشتیبانی می‌کنیم.» (صحیفه امام خمینی جلد 12 ص138)

۴. تاریخ نبرد مستضعفین و مستکبرین:

امام در بیاناتی رسالت تمام انبیا و اسلام را نجات مستضعفین می‌شمارند:

«تمام ادیان آسمانی از بین توده‌ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است» (صحیفه امام خمینی جلد 7 ص327)

«اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبری بر روی زمین نباشد و نتوانند مستکبرین مستضعفین را استعمار و استثمار کنند.» (صحیفه امام خمینی جلد 7 ص 117)

امام هدف سیاست خارجی یک نظام اسلامی و مکتب دینی را تلاش برای پیروزی استضعاف بر استکبار معرفی می‌کند. این دیدگاه نقطه تقابل و تنش با بسیاری از مکتب‌های دیگر چون لیبرالیسم، اومانیسم، ناسیونالیسم، کمونیسم و … می‌باشد. چون سیاست خارجی امام خود را در مقابل تمام بشریت مسئول می‌داند و هدفی جهان‌شمول دارد. و مبنای رابطه و تعامل با دیگر کشورها را مستکبر نبودن آنها می‌داند. لذا موضوعاتی چون قدرت جهانی بود، کدخدا بودن نظام بین‌المللی، قدرت سیاسی و اقتصادی آن کشور مبنای رابطه و تفاهم نخواهد بود.

۵. هدف از صدور انقلاب و نبرد پایانی:

در کنار اصول رفتاری سیاست خارجی‌، هدف غایی سیاست خارجی نظام اسلامی در ادبیات امام خمینی ادامه راه تمامی انبیا الهی و مکتب اسلام است:

«این اسلامی است که طرفدار مستضعفین است: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین(قصص آیه5) وعده فرموده، و عمل خواهد شد.» (صحیفه امام خمینی جلد 10 ص121)

و سوالی که برای هر کدام از ما پیش می‌آید این است که وظیفه و نقش ما در این نبرد پایانی چیست؟

هر مسلمانی از نفس خودش یا تمام بشریت مسئول است! از اصلاح نفس خودخواه تا بیداری و حمایت از تمام مستضعفین فرهنگی و اقتصادی در جهان.

«ما که می‌گوییم انقلابمان را می‌خواهیم صادر کنیم به همه کشورهای اسلامی، بلکه به همه کشورهایی که مستکبرین بر ضد مستضعفین هستند، می‌خواهیم یک همچو وضعی پیش بیاوریم که دولت یک دولت زورگوی جبار ادمکش - امثال ذالک- نباشد و ملت یک ملتی نباشد که دشمن با ملت است» (صحیفه امام خمینی جلد 13 ص95)

و آنچه در ادبیات امام روح الله ملموس است توجه ویژه به جایگاه فلسطین و قدس شریف برای رسیدن به هدف نهایی سیاست خارجی و برچیدن استکبار است و این رخ نخواهد داد مگر با پشتیبانی از مستضعفین در هر گوشه از جهان.

«روز قدس یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله‌ مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله‌ی ملت‌هایی است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند، در مقابل ابرقدرت‌ها ست. روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می‌دانند، و عمل می‌کنند به آنچه باید بکنند. و منافقین ـ آنهایی که با ابرقدرت‌ها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی ـ در این روز بی‌تفاوت هستند، یا ملت‌ها را نمی‌گذارند که تظاهر کنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملت‌های مستضعف معلوم شود، باید ملت‌های مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین.» (صحیفه امام خمینی جلد 15 ص59)

«ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم. ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی کنیم کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی نمی باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفی دیگر تمام قدرت ها و ابرقدرت ها کمر به نابودیمان بسته اند و اگر ما در محیطی در بسته بمانیم، قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد." (صحیفه امام خمینی5 جلد 12ص 202)

استکبار و استضعاف ۲ کلید واژه مبنایی راهبردی و اصول رفتاری سیاست خارجی امام خمینی (ره) را نشان می‌دهد که هدف از انقلاب و دایره‌ی سیاست خارجی نظام اسلامی را ملموس می‌کند. توجه به این دو کلید واژه قطعاً سیاست خارجی جدید و متفاوت از سیاست خارجی کاهش تنش‌ها، اقتصاد محور و تعامل‌جو را رقم خواهد زد. چون پیروزی مستضعفین در نابودی مستکبر و ضعف آن نهفته است و بازی برد-برد در نبرد این دو جبهه امکان ندارد. در این سیاست خارجی دامنه نفوذ و وظیفه تمام بشریت و مستضعفین خواهد بود نه فقط منافع ملی به تعریفی محدود بر مرزها و منطقه، بلکه هر آنچه بر قدرتمندتر شدن جبهه استضعاف بر استکبار کمک کند و توان پشتیبانی ما از ملل مستضعف را افزایش دهد جزء منافع ملی تعریف خواهد شد.

ارسال نظر: