اخبار آرشیوی
یک کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی "استفاده ابزاری از دین"، "اتخاذ رویکرد متافیزیکی" و "تمرکز بر مدل استحاله شده مبانی انقلاب" را الگوی جریان انحرافی جهت "ترویج ادبیات لیبرالی" در کشور عنوان کرد
محمد عبدالهی در سایت برهان نوشت: پرداختن به وجوه تشابهی که در روش و منش جریان انحراف با الگوی مطلوب طرف غربی وجود دارد، مستلزم بازخوانی الگویی است که غرب در 4 محور اصلی خط تعارض با جمهوری اسلامی، بر مبنای آن عمل میکند. این محورها در حقیقت ارکان درگیری نرم غرب با نظام اسلامی در طول چند سال اخیر بودهاند که به ترتیب زیر میباشند: 1- تهدیدهای حوزهی فرهنگی: این بخش، هجمه به باورهای بنیادین ملی و مذهبی، ارزشها، اندیشهها و کنشهای اعتقادی و دینی را شامل میشود. 2- تهدیدهای حوزهی سیاسی: این جنس از تهدیدها به حوزهی ارزشها و بنیانهای حکومتی یک کشور در سه سطح نخبگان با حاکمیت، حاکمیت با حاکمیت و حاکمیت با مردم معطوف است. 3- تهدیدهای حوزهی اجتماعی: که به حوزهی نگرشها، آداب و رسوم، الگوهای رفتار اجتماعی و حوزههای بیولوژیکی مربوط بوده و بر ایجاد شکاف مردم با مردم تأکید دارد. 4- تهدیدهای حوزهی اقتصادی: این تهدیدها به اندیشهی نظام اقتصادی، الگوی مصرف، تولید، توزیع و اشتغال مربوط هستند. انطباق چشمگیر عملکردی جریان انحراف با الگوی یاد شده در حوزههای گوناگون تهدیدهای نرم در طول 2 سال اخیر، راه را برای هر
گونهای از تردید مسدود میسازد. برای ملموستر شدن این انطباق، لازم است تا مروری هرچند اجمالی بر فرآیند تحولات و دگردیسیهای رویکرد فرهنگی این جریان بیندازیم. چنانچه سیاستهای تساهلگونه و تسامحورزانهی دولتهای سازندگی و اصلاحات را منطبق بر خواستههای غربی بدانیم، در این نکته به اشتراک رسیدهایم که هرگونه سیاست فرهنگی مشابه با آن دوران، با مهر تأیید غربیها همراه خواهد بود. تجربهی تاریخی و تحلیل عملکرد دولتهای سازندگی و اصلاحات نشان میدهد یکی از راهکارهایی که آنان برای برونرفت از چالشهای مدیریتی، ناکارآمدیها در عرصهی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و واکنشهای اعتراضآمیز مردم به عملکرد خود اتخاذ نمودهاند، ایجاد فضاهای دوقطبی در عرصههای مختلف بوده است. برجستهترین این فضاسازیها در دوران سازندگی، توسط فرزند رییسجمهور وقت و با طرح موضوع دوچرخهسواری بانوان، کلید خورد. ایجاد این فضا باعث گردید تا دولت با خیالی آسوده از پاسخگویی به اعتراضهای مردمی دربارهی وضع نامناسب اقتصادی شانه خالی کرده و موضوعی فرعی را با هنرمندی، به جای موضوع اصلی در کانون توجه افکار عمومی و حتی نخبگان بنشاند. این تجربه در دوران
اصلاحات نیز به طور مکرر، با طرح مباحثی همچون؛ دین و آزادی، حاکمیت دوگانه و... به کار بسته شد و در کوران فقر معیشتی ملت، فساد و تبعیض رو به فزونی، مسایل دست چندم با استفادهی حداکثری رسانههای مکتوب و غیرمکتوب در کانون توجه افکار عمومی قرارگرفت. رفتارشناسی کنونی جریان انحراف نیز نشان از نوعی «این همانی» با سیاستهای دو دولت قبل دارد. جریان انحراف به دو دلیل دوقطبیسازی فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است: 1- جریان نفوذ یافته در دولت، هم صاحب ایدئولوژی و تفکری التقاطی و منحرف است و هم برای گسترش قدرت سیاسی به رأی قشر خاکستری و نیز سرمایهی رأی مخالفین نظام، نیازمند است. 2- اکنون جریان انحراف با فشارهای چندگانهای مواجه است. افشای مفاسد اعتقادی و اقتصادی، ولایتگریزی و ریزش اعتماد اقشار مذهبی، اصلیترین بحرانهایی هستند که این جریان با آنها دست به گریبان است و بر این اساس بایستی تدبیری برای برونرفت از این بنبست، اتخاذ شود. به استناد دلایل یاد شده، جریان انحراف با در پیشگرفتن حرکتی حساب شده، آرام، پنهان و بسیار ظریف و با التهاب آفرینیهای گاه به گاه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی، به استفاده از نوعی
تاکتیک فریب افکار عمومی در یک سطح و در ساحتی بالاتر، ارسال سیگنالهایی متفاوت برای طرف بیرونی، برآمده است تا از این رهگذر، بتواند خود را آلترناتیو مناسبی برای جریان اصلاحات، معرفی کند. چنانچه انتشار ویژهنامهی موهن «خاتون» را یکی از مصادیق دوگانهسازیهای فرهنگی جریان انحراف بدانیم، اهداف عملیات فریب این جریان در انتشار این ویژهنامه عبارتاند از: الف) تلاش برای خارج شدن از انزوا؛ ب) وارد شدن در بازی دو سر بُرد با رقبای اصول گرا و اصلاح طلب؛ ج) ارایهی سیگنالهایی برای جذب و جلب اقشار خاکستری؛ د) اعتمادسازی از طرف غربی؛ هـ) ایجاد اغتشاش فرهنگی و طرح قرائتهای مختلف از مقولات فرهنگی؛ و) ایجاد تنش در سطح مسؤولان کشور برای انصراف از پرداختن به مسایل و چالشهای اصلی. واکاوی نگاه غرب به رویکرد لیبرالیستی جریان انحراف در حوزهی فرهنگی، نشان میدهد نوعی حمایت همه جانبه از سوی طرف بیرونی نسبت به اقدامهای فرهنگی این جریان، وجود دارد؛ از جمله آن که، غربیها در موضعگیری پیرامون ویژهنامهی روزنامهی ایران (خاتون)، حمایت آشکار خود را از نگاه فرهنگی جریان انحراف به نمایش گذاشتند. از جملهی این حمایتها آن که «صدای
آمریکا» در روز آخر مرداد ماه 1390، برخورد با روزنامهی ایران را تأسفبار خوانده و مدعی گردید: «حجاب هیچ ربطی به اصول اسلام ندارد و از سوی جمهوری اسلامی به مردم تحمیل شده است.» گفتنی است «اوباما» در گزارش سال 2009م. خود به کنگرهی آمریکا، یکی از اصلیترین محورهای تمرکز پروژههای جنگ نرم برضد نظام اسلامی را از محل بودجهی 55 میلیون دلاری و به واسطهی سایت «صدای آمریکا» عنوان کرده بود.[1] در ادامهی حمایتهای طرف غربی از نگاه انحرافی ویژهنامهی خاتون به مسألهی حجاب، «رادیو زمانه» -ارگان رسمی پارلمان هلند- به مسألهای مهم و تأمل برانگیز اشاره مینماید: «اکنون روزنامهی ایران توسط نیروهای نزدیک به تفکر اصلاحطلبی اداره میشود و بهترین فرصت برای پیشبرد اهداف طیف اصلاحات علیه جمهوری اسلامی است.»[2] مدتی پس از انتشار ویژه نامهی خاتون و در جریان بازداشت «جوانفکر» اظهارنظرهای جانبدارانهی ضد انقلاب از وی به اوج خود رسید. از جملهی این اظهارنظرها مصاحبهی «منوشه امیر» - لابی صهیونیست - با رادیو اسراییل بود: «آیا جوانفکر قتل کرده و خون ریخته که بازداشت فوری او این چنین ضروری بوده است؟ آیا قوهی قضاییه با این مقام
بلند پایهی دولتی این چنین باید رفتار کند؟» در همین رابطه «ناصر محمدی» نایب سردبیر کیهان لندن به صدای آمریکا گفت: «دستگیری جوانفکر شرم آور است. دستگیری او مثل این است که در آمریکا «جو بایدن» را به خاطر مصاحبه دستگیر کنند و به او دستبند بزنند.» وجود تعارضهای بنیادین در نگاه فرهنگی جریان انحراف، موضوعی است که تحلیلگران غربی به شدت خود را علاقهمند به آن نشان داده و حتی این موضوع را به دیدگاههای ریاست جمهوری محترم نیز نسبت دادهاند؛ از جمله روزنامهی آمریکایی «واشنگتن پست» در تحلیلی در خصوص مسألهی حجاب، به واکاوی این تفاوت ساختاری پرداخته است: «هر تابستان، پلیس ایران بر روی زنانی که قانون پوشش را در کشور نقض میکنند، سخت میگیرد. اما امسال، در میان سختگیری پلیس، مسألهی حجاب و پوشیدن روسری و این که دولت در قبال آن چه میکند، باعث اختلاف بین احمدی نژاد و روحانیون شده است.» واشنگتن پست اضافه میکند: «روحانیون اصولگرا از این که احمدی نژاد اقدامهای کافی برای وضعیت حجاب انجام نمیدهد، انتقاد میکنند. حتی برخی افراد، خشونتهایی که اخیراً بر روی زنان صورت گرفته است را گناه خود این زنان میدانند؛ به این دلیل که
آنها حجاب درست نداشتهاند (اشاره به حادثهی خمینی شهر) این موضوع، یکی از مهمترین درگیریها بین رهبران سکولار ایران (دولت احمدی نژاد) که ادارهی کشور به دست آنها است و مقامهای مذهبی ایران است. منتقدان احمدی نژاد، حلقهی درونی مشاوران احمدی نژاد را متهم به ایجاد توطئه برای به تحلیل بردن نفوذ در جمهوری اسلامی میدانند. آنها رییس جمهور و اطرافیانش را متهم به دفاع از آزادی اشخاصی میکنند که با این کار خواهان گسترده کردن پایگاه اجتماعی خود هستند. مسألهی حجاب در صدر مسایل است و برخی میگویند که روسریهایی که قسمت زیادی از موها را نشان میدهد، خطری بزرگ برای ارزشهای اصلی جمهوری اسلامی است. روحانیون میگویند که پوشش حجاب از عصمت زنان دفاع میکند؛ اما قانون آن مشخص و دقیق نیست مخصوصاً با تعداد زیاد زنانی که لباس تنگ بر تن دارند و روسری شل میپوشند. روحانیون انتقاد میکنند و میگویند که شهرهای ایران به طرز فزآیندهای یادآور شهرهای غرب است که در آن زنان در خیابانها پرسه میزنند.احمدی نژاد مشخص کرده است که دولت از برخورد تند با زنانی که «دو لاخ از موهایشان را بیرون از روسری میگذارند» حمایت نمیکند. همانطور که
احمدینژاد در مصاحبهای در سال 2010م. در تلویزیون به این موضوع اشاره کرد. وی تأکید کرد که او آموزش و کارهای فرهنگی را به برخوردهای قانونی ترجیح میدهد. رییس جمهور ایران میگوید: «از این طریق زنان از مزیتهای حجاب باخبر میشوند و خودشان تصمیم میگیرند که حجاب کامل داشته باشند.اما در تابستان امسال، روحانیون برجسته از رویکرد «آسانگیری و غیرسختگیرانهی» احمدی نژاد خسته شدهاند.»[3] همان طور که گفته شد مدل فرهنگی پیش گرفته شده توسط جریان انحراف از آنجا که بر نوعی ادبیات لیبرال استوار است با اقبال به نسبت گستردهای از سوی غرب مواجه شده است. اعلام حمایتهای صریح غرب از عملکرد فرهنگی جریان انحراف، همان شکلی را به خود گرفته است که در طول دوران اصلاحات و در حمایتهای بیمحابای غربیها از سیاستهای فرهنگی دولت شاهدش بودیم. نکته مهم اما انطباق مشهود روشی و منشی میان سیاستهای فرهنگی آن دوران و امروز است که علاوه بر رویکرد تسامحی نسبت به مقومات و اصول فرهنگی و مذهبی، در سه محور ذیل دارای اشتراک است: * استفاده ابزاری و قشری از دین و معنویات * اتخاذ رویکرد متافیزیکی * تمرکز بر مدل استحاله شده مبانی انقلاب اسلامی این همه
در حالی است که مدل فرهنگی جریان انحراف همانند مدل اصلاحات بوده و نقایص مشترکی را شامل است. جریان انحراف در این مدل به دنبال آن است تا در قالب «فرادینی»،«پسادینی» و« فراگیر» تبلیغ کرده سپس اعلام نماید که با ساخت یک ظرفیت فراگیر، قابلیت جذب حداکثری به وجود آورده است. این در حالی است که رویکرد اتخاذ شده، همان مدل اسلام منهای شریعت و روحانیت است که پیش از این از ناحیه جریان روشنفکری سکولار در قالبهای مشابهی نظیر پلورالیسم، نظام اخلاقی و معنویتگرایی به جامعه ارایه گردیده بود. وجوه مشترک رویکرد فرادینی اتخاذ شده از سوی جریان اصلاحات وانحراف بیشمار است از جمله آن که: 1- بستر جذب گستردهای را هدف قرار می دهد. 2- بطن اندیشه آن الحادی و سکولاریستی است. 3- در روش و منش ساختار شکن است. 4- دارای تقابل جدی با نظام فقاهتی است. 5- روحانیتستیز و مرجعیتگریز است. 6- به نوعی پروتستانتیسم در نظر و عمل دینی قایل است. 7- تمکین ظاهری به مقومات شرعی و حکومتی نظیر ولایتپذیری داشته و در عمل ولایتگریز است. 8- برادبیات انسانمدارانه با رویکرد فرادینی تاکید دارد. 9- در راستای رهبر سازی، منجیتراشی و ساخت ایدئولوژیهای بدیل فعال
است. 10- براستفاده ازابزار تشکیک در مبانی و ایجاد شبهه در اعتقادات تاکید دارد.(*) پینوشتها: [1]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901270870 [2]. رادیوزمانه، 25/5/1390 [3].http://www.washingtonpost.com/world/middle-east/ahmadinejad-and-clerics-fight-over-scarves/2011/07/12/gIQAhoqJPI_story.html