اخبار آرشیوی

کدخبر: 470468

رحیم مخدومی در گفتگوی تفصیلی با «نسیم»: کتاب "من مدیر جلسه‌ام" پیام قابل تاملی داشت که خودمان هم بعد از چاپ متوجه شدیم و آن نقش رهبر انقلاب در مهار فتنه بود/ خاطرات خوبی از اعضای ستاد مرکزی سران فتنه به دست‌مان رسیده است

مقدمه. قرار مصاحبه را صبح یک روز سرد زمستانی گذاشتیم در مجتمع سیدالشهدا(ع) در میدان هفتم تیر. جایی که یک گوشه طبقه آخرش را داده‌اند به رحیم مخدومی برای گردآوری و ثبت خاطرات فرماندهان تخریب در ایام دفاع مقدس. مشغول بحث با یکی از کارمندان مجتمع هستیم در خصوص ساعت ملاقاتی که با مخدومی راس ساعت 8 صبح مقررش کرده بودیم و اصرار ایشان که مخدومی تا از ورامین راه بیفتد و برسد اینجا زودتر از هشت‌ونیم نمی‌شود که خودش از راه رسید و راهنمایی‌مان کرد به اتاقش در طبقه آخر مجتمع. اتاق ساده‌ای با یک میز و چند صندلی. چاپ «من مدیر جلسه‌ام» حاوی خاطرات برخی از فعالان فرهنگی از روزهای فتنه بهانه‌ای شد برای رفتن به سراغ مخدومی. کتابی که یکی از خاطراتش(جلسه رهبر معظم انقلاب با نمایندگان ستادهای چهارکاندیدادر فاصله چند روز بعد از انتخابات) دلیل اصلی شهرت این روزهایش شده و البته فعلا به دلایلی چاپ دوم آن متوقف شده است. آنچه در زیر می‌آید اهم محورهای گفتگوی «نسیم» با رحیم مخدومی در همان روز سرد زمستانی است. - بلافاصله بعد از قضایای فتنه 88 بر حسب وظیفه‌ای که احساس کرده بودیم، کار در خصوص فتنه را آغاز کردیم. به دنبال این بودیم چه کاری انجام بدهیم که بهتر جواب بدهد. البته در حال آزمون وخطا هم بودیم. - لابلای صحبت‌های آقا توقعی را از شعرا و نویسندگان احساس کردیم . شبیه همان توقعی که مثلا از علما و افسران فرهنگی داشتند. احساس‌ می‌کردیم باید کاری انجام دهیم. در آن ابتدا اصلا بحث کتاب مد نظر نبود. در آن مقطع زمانی(اواسط سال 88) یاری رهبری مد نظر بود. به عنوان نویسنده باید در حیطه خودمان کار می‌کردیم. لذا فکر ‌کردیم چه کاری انجام دهیم تا گستره تاثیرش بالا باشد. - برپایی جشنواره داستان فتنه اولین جرقه‌ای بود که به ذهن‌مان رسید. مانده بودیم اگر فراخوان بدهیم آیا به گوش کسی می‌رسد یا نه. کار را از صفر شروع کردیم و هر قدر جلو می‌رفتیم، مدام راه‌ها باز می‌شد و وضوح بیشتری پیدا می‌کرد. تازه می‌دیدیم چقدر مشتاق کمک در این عرصه وجود دارد که از آنها غافل بوده‌ایم و چقدر همراه در این مسیر هست که منتظرند یکی شروع کند تا یاری‌اش کنند. - کار را با جشنواره داستان شروع کردیم. در حین برگزاری جشنواره با دوستانی روبرو شدیم که در بطن قضایا بودند. مقابل اغتشاشات ایستادگی کرده، مصدوم و جانباز شده بودند. منتها در آن فضای مظلومانه، سرشان تو لاک بود. حتی بروز هم نمی‌توانستند بدهند که صدمه دیده فتنه هستند. درست شبیه شهدای فتنه که مظلوم واقع شدند. - این اتفاق ما را به سمت خاطره سوق داد تا اینها را مستند کنیم. در زمینه دفاع مقدس تجارب خوبی از خاطره‌نویسی داشتیم. اواسط جشنواره بحث مستندنگاری و خاطره‌نویسی را هم اضافه کردیم. در حقیقت تصمیم شخص خاصی نبود، بلکه برآیند کار، ما را به اینجا رساند. - واکنشی هم که برخی سایت‌های سبز که حکم مرجع خبری جریان اجتماعی فتنه را داشتند ما را برای این کار مصمم‌تر کرد. یکی از همین سایت‌ها موضع‌ شدیدی علیه جشنواره گرفت و گزارش سراسر دروغی از آن منتشر کرد. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . این باعث شد ما کار را جدی‌تر بگیریم. احساس کردیم در حال انجام کار مهمی هستیم که دشمن آن را جدی گرفته است. - بعد از اتمام جشنواره، با آثاری مواجه شدیم که قابلیت چاپ در کتاب را داشت. به خصوص در زمینه خاطره. ابتدا قرار بود فقط یک کتاب خاطره منتشر کنیم، اما گستردگی کار ما را بر آن داشت تا در فضاهای‌ مختلف فتنه هر کدام یک کتاب مستقل منتشر کنیم. مثلا در فضای جنگ‌های خیابانی یک کتاب، فضای رسانه و مطبوعات، یک کتاب. فعالان فرهنگی، یک کتاب. فضای دانشگاه و دانشجو، یک کتاب و قس علی هذا. - سه کتاب از این کتاب‌ها چاپ شده. مثلا کتاب «خرابکار اجاره‌ای» خاطرات کف خیابان است. «دانشجو؛ جنبش یا کرنش» مربوط به دانشجویان و مسائل دانشگاه است. «من مدیر جلسه‌ام» هم مربوط به خاطرات فعالان فرهنگی. برای ادامه این خاطرات و مستندنگاری‌های فتنه فضاهای مختلفی را در نظر داریم. هرچند دسترسی به بعضی از آنها سخت است. مثلا ما اعلام کرده بودیم خاطرات کسانی که عضو کودتای سبز بوده‌اند را هم گردآوری می‌کنیم. به این قضیه ورود پیدا کردیم و خاطرات خوبی هم به دست ما رسید. - مثلا از بچه‌های ستاد مرکزی ستاد سران فتنه بودند کسانی که همکاری خوبی کردند. دوست داریم یک کتاب راجع به سران فتنه داشته باشیم. یک کتاب راجع به هوادارانشان. حتی کسانی که همچنان دارند روی این موضوع پافشاری می‌کنند. - فعلا در مرحله گردآوری خاطرات این افراد هستیم. بعید می‌دانم این کتاب‌ها به نمایشگاه امسال برسد، ولی قطعا بعد از نمایشگاه در همان سال 92 ان شاءلله راهی بازار خواهد ‌شد. یکی از اتهاماتی که به سران فتنه وارد شد، جوسازی یه جای استدلال بود. مردم از اینها مطالبه داشتند که حرف‌هایشان را بزنند. زمینه‌های متعددی هم فراهم شد تا ادعاهایشان را اثبات کنند، اما آنها به دنبال رسانه ملی بودند برای جوسازی و جنجال آفرینی. سکوت معنادار اینها یکی از دغدغه‌های جدی مردم است. - چون به این سوال‌ها پاسخ داده نمی‌شود به نظرم به یک زنجیره ابهام منتج می‌شود. وقتی فتنه سال 78 باز نمی‌شود، به فتنه 88 می‌رسیم. این علامت سوال‌ها و ابهام‌ها باید جواب داده شود و جواب این سوال‌ها را باید از افراد متعدد پرسید. مثلا بخشی را باید از سران فتنه پرسید. بخشی را از متولیان نظام، سران قوا. بخشی را باید از فعالان فرهنگی و رسانه‌ها پرسید. - حدود 10 فضا را به عنوان محور خاطرات شناسایی کرده‌، مبتنی بر این 10 محور، 10 کتاب خاطره چاپ خواهیم کرد. البته هر کدام از این محورها اگر بخواهد حقش ادا شود، بیش از یک کتاب‌ها جای کار دارد. منتها ما به عنوان نمونه که فقط نشان دهیم می‌شود در این حوزه‌ها فعالیت کرد، ورود پیدا کرده‌ایم. این نکته قابل ذکر است که گستردگی و حجم کار، کمبود نیروی انسانی مورد نیاز، عدم همکاری‌ها و سنگ‌اندازی‌ها منجر به این شده که کار به کندی پیش برود و برخی اوقات درگیر حواشی بشویم. - کتاب «من مدیر جلسه‌ام» یک پیام قابل تامل برای ما داشت که خودمان هم تازه بعد از چاپ کتاب متوجه آن شدیم. کتاب که منتشر شد و رسانه‌ها به آن پرداختند، تازه فهمیدیم دست روی چه موضوعی گذاشته‌ایم که پیش از آن متوجهش نبودیم و آن نقش رهبری در مهار فتنه بود. برجسته‌ترین و جذاب‌ترین خاطره‌ای که مخاطب را به دیگر خاطرات کتاب رهنمون می‌کند. - شیوه مدیریت، تدبیر و نگاه عادلانه و منصفانه رهبری برای مدیریت این جلسه آنقدر شیرین است که وقتی انعکاس پیدا کرد با حجم عظیمی از تقاضا مواجه شدیم. تازه بعد از انتشار کتاب بود که فهمیدیم در این کتاب به چه مسأله مهمی پرداخته‌ایم. متاسفانه این وادی بسیار مغفول مانده است. البته کار در این حوزه با مشکلات و ملاحظاتی روبروست. - جامعه ما واقعاً تشنه شناخت رهبری است، نه صرفاً حبّ رهبری. در این مورد راجع به حضرت امام هم کوتاهی شده. والّا چرا کسی که حبّ امام دارد، گرفتار فتنه می‌شود؟ چون حبّ مبتنی بر شناخت نیست. واقعا حیف است. این کتاب بدون خاطره رهبری هیچ است. - حتی قبل از اینکه این خاطره منتشر شود، خاطره مرتضی الویری از این جلسه و البته با زاویه دید خودش انعکاس پیدا کرده. در حقیقت ناقل این خاطره احساس مسئولیت پیدا کرده، شفاف‌سازی کند تا سوء برداشتی از این جلسه به وجود نیاید و تصور نشود اصل قضیه همان چیزی بوده که صرفا آقای الویری منتشر کرده. در واقع این خاطره پاسخی به خاطره الویری محسوب می‌شود که همین الان در سایت‌های اینترنتی هست. - رعایت حقوق اشخاص حقیقی و از آن مهم‌تر حقوقی و نیز مصالح نظام، خواسته‌ای مشروع و معقول است. در خصوص مقام معظم رهبری، این حق را ما نه در حد یک شخص عادی حقیقی یا حقوقی، بلکه با توجه به تعلقش به 70 میلیون جمعیت و از آن بالاتر، تعلقش به مسلمین و مستضعفین جهان قائلیم. اینها جرئی از اعتقادات ماست. باید از نشر اکاذیب جلوگیری شود. - ما بر حسب وظیفه در برابر ولی فقیه زمان احساس تکلیف می‌کنیم. تکلیف و وظیفه صرفا در برابر دشمن نیست. ما در برابر دوستان هم احساس وظیفه می‌کنیم. تبیین روشن و شفاف فضا و مظلومیت‌زدایی از این مقام رفیع از جمله وظایف ماست. ما اعتقاد داریم هر چیزی را که با ادله و اسناد و مدارک و شواهد و مصادیق ذکر کنیم، قابل قبول‌تر خواهد بود. - راجع به شهدا داریم همین کار را می‌کنیم. می‌گوییم از شعار دادن خودداری کنید. تمام زوایای پنهان و آشکار یک شهید را ارائه دهید تا مخاطب بتواند همذات پنداری کند. اگر اینها را حذف کنیم و صرفا یک تقدس‌نمایی کاذب در خصوص شهید داشته باشیم، ظاهرا فکر می‌کنیم مشغول خدمت هستیم . احساس می‌کنیم ایجاد محدودیت‌های خارج از حد درست نیست و به کار لطمه می‌زند. - در خصوص کتاب «من مدیر جلسه‌ام» چند نوع بازخورد داشته‌ایم. مخاطبان و رسانه‌ها نشان دادند تشنه¬ی معرفی و تبلیغ این نوع کتاب‌ها هستند. که بازخوردهای امیدوارکنند‌ه‌ای بود. تقاضاهای رو به ازدیاد از این کتاب هم از دیگر بازخوردها بود. خیلی‌ها انتشارات رسول آفتاب را نمی‌‌شناختند. در حوزه پخش جایگاهی نداشتیم. بازخوردهای بازدارنده هم البته از بخشی از بازخوردها بود.(خنده) گفتگو از محمدصادق علیزاده
ارسال نظر: