هافینگتون پست:

نحسی جنگ علیه خاورمیانه دامن اروپا را گرفت

کدخبر: 2015275

روزنامه هافینگتون پست نوشت: پیامد بی‌اعتنایی در مورد سرنوشت جنگ‌هایی که غرب در خاورمیانه به راه انداخت، اکنون با هجوم مهاجرین به سمت اروپا، به خود غرب برگشته است و وقت آن رسیده که مردم برای جلوگیری از جنگ فعال‌تر باشند و قدمی بردارند.

گروه بین الملل « نسیم آنلاین » - هافینگتون پست در یادداشتی در خصوص جنگ افروزی های غرب در خاورمیانه و گرفتاری خود غرب در تبعات حاصل از آن، چنین می نویسد:

تصویر پناهندگانی که اواخر سال گذشته برای عبور از مرزهای اتحادیه اروپا در حال تقلا بودند، تا به وجود آمدن یک آگاهی جمعی برای درس گرفتن تا دهه های آینده، همچنان ادامه خواهد داشت. رنج ها، هتک حرمت ها و در مجموع یأس و ناامیدی مردان، زنان و کودکانی که از جنگ فرار کرده اند، زمانی که نوار فیلم ها در سرتاسر دنیا منتشر شود؛ کاملا آشکار خواهد شد. وضعیت اسف باری که جرقه آن با حمله به افغانستان شروع شد و با حمله به عراق و لیبی، سوریه و اخیراً یمن، ادامه یافت.

از دیدگاه یک عرب، دیدن تصاویر به اندازه تجربه آن دردناک است. مادرها کتک می خورند و توسط پلیس های مرزی تحقیر می شوند. نوزادان از بالای سیم خاردارها پرتاب و دست به دست می شوند. واقعیت این است که این صحنه ها همیشه همراه جنگ می آیند اما تکنولوژی های مدرن، این صحنه ها را و عیناً با همان سطح وحشت و اضطرار به خانه آورده است.

همدردی هایی که برای مردم جنگ زده سوریه، بعد از مرگ الان کردی - کودک سوری که در دریای مدیترانه غرق شد - ابراز شد، تنها در هفته های بعد از غرق شدن کودک و با آمدن آن به ساحل، قابل لمس گشت.

حالا لحن صحبت ها در مورد پناهجویان به شکل خائنانه ای در حال تغییر است. آن ها دیگر پناهجو نیستند، آن ها که پایشان به اروپا رسیده، اکنون به اسم مهاجر شناخته می شوند، یعنی کسانی که از مهاجرت به آنجا انگیزه مالی داشتند. این گروه به زودی تبدیل به ازدحام خواهند شد و احتمال دارد که تبدیل به افراد متهاجمی شوند.

اتفاقات با شهر کلن آلمان آغاز شد، زمانی یک عده در زمان جشن سال نو، شروع به آزار زنان و دزدی از وسیله های آنان کردند و این مشکل تبدیل به یک مسئله رایج شد. آلمان و بسیاری از کشورهای اروپایی تازیانه دیوانگی نژاد پرستانه خود را خوردند که همچنان هم ادامه دارد و مشکل پناهجویان تا به امروز به مسموم می کند.

دزدی ها و آزار جنسی ها تبدیل به یک علامت از طرز تفکر پناهجویان شده است: فرار از جنگ، ویرانگری و مرگ برای رسیدن به اروپا برای سوء استفاده از زنان. حتی به این قربانیان یک لقب شرم آور نیز داده شد: " جویندگان عشق!

برای اولین بار در طول دهه ها، دغدغه پناهجویان، اجماعی را بین همه نخبگان اروپا به وجود آورد و برای اولین بار در طول دهه ها، رنج انسان ها که به خاطر جنگی که غرب راه انداخته بود، در اروپا نفوذ کرد و ملموس شد.

70 سال بود که اروپا از یک آرامش نسبی و کامیابی لذت می برد. بعد از دو جنگ جهانی ویرانگر و خرد کننده که بیش از 100 میلیون کشته برجای گذاشت، سه نسل از اروپایی ها، جنگ جهانی و چالش های آن را تنها از طریق لنز دوربین کارگردان های هالیوودی، دیدند و شناختند.

علیرغم راه انداختن یک جنگ کاملاً غیر ضروری و به تبع آن حمله به عراق، اروپا و بریتانیا که خود مرکز این ویرانگری ها بودند، فارغ از تاثیرات و عظمت این اقدام تجاوزگرانه، پناه گرفته و آسوده بودند. 5 میلیون عراقی ناچار به جلای وطن شدند. به علاوه همانند اولین موج از پناهجویان جنگ که توسط جنگ خلیجی به وجود آمد، اغلب آن ها کشورهای عرب همسایه را به کشورهایی مانند ترکیه و یا ایران ترجیح دادند.

پناهجویان جنگ افغانستان ابتدا به پاکستان قدم گذاشتند، اما این کار باعث فشار بی حد و حصری به این کشور 40 ساله شد و باعث شد تا بیشتر این چالش ها را به سمت مرز هایش بکشاند.

ناتو در سال 2011 به لیبی یورش برد و باعث شد جمعیت لیبی به سمت تونس و مصر و تعدادی نیز به الجزایر و یا مراکش فرار کنند. و حجم عظیمی از پناهجویان سوری نیز از لبنان عبور کردند که اکنون، این کشور میزبان دو ملیون از سوری ها همانند اردن و ترکیه است و بقیه نیز به الجزایر و مصر و دیگر امپراطوری های خلیج گریختند.

کشورهای مدعی عربی نیز در این واقعه چیزی کم نگذاشتند و با نژاد پرستی های ضد عربی، شعله های این آتش را بیشتر برافروختند. کاری که حالا بعد از سال ها به شکل غم انگیزی تبدیل به یک هنجار در کشورهای عربی شده است.

برای اروپا، جنگ و تبعات آن، بالاخره به نزدیک مرزهایش رسیده بود. برای سال ها و شاید دهه ها، مردم اروپا می دیدند سیاستمدارانی که آن ها به صورت آزادانه انتخاب کرده اند، از روی مبل های راحتی خود در دفتر کارشان در لندن، واشنگتن و پاریس، جنگ ها برپا می کنند. برخی البته در یک بعد از ظهر بیگانه از منزل های خود بیرون می روند و به این کار اعتراض می کنند، اما اغلب مردم، مصلحت پشت پرده این جرائم سیاسی را پذیرفته اند.

زمانی که رئیس جمهور پیشین فرانسه، نیکولا سارکوزی، جنگ در لیبی را رهبری می کرد، که در نهایت نیز این کشور را تبدیل به یک کشور شکست خورده کرد، هیچ صدای اعتراضی در مخالفت این جنگ افروزی غیر ضروری بلند نشد. در لندن، زمانی که نخست وزیر پیشین بریتانیا، تونی بلیر، به شدت مشغول ایفای نقش خود در عراق بود، هیچ مقاومتی برای جنگ علیه لیبی صورت نگرفت و آن هایی هم که از مداخله بریتانیا در سوریه ناراضی بودند، نمایندگان آن ها حتی به اندازه انگشتان دست نیز در پارلمان، صاحب کرسی نبودند.

با این حال به نظر می رسد که واکنش ها به ورود پناهجویان افکار عمومی اروپایی را مقاوم کرده است. تا زمانی که جنگ و تبعات بی رحمانه آن تنها به صورت تصاویری محض از کانال های تلوزیونی پخش شود، فقط شمار اندکی خواهند بود که به این وحشیگری ها واکنش نشان دهند. اما حالا همین پناهجویان به اروپا می آیند.

اینکه یک گروه از قربانیان جنگ چه تاثیری بر تارو پود جامعه اروپا خواهد گذاشت، چندان قابل پیش بینی نیست، اما با وجود موج نژادپرستی و اسلامی هراسی ای در حال حاضر جریان غالب اروپا است، قطعا بسیاری از اروپاییان به این باور رسیده اند که زندگی آن ها به خطر افتاده است.

سوریه به شدت از فرار مغزها در حال آسیب دیدن است و اثرات منفی آن زمانی که جنگ به پایان برسد و نوبت بازسازی کشور شود، دیده خواهد شد. از زاویه نگاه یک سوری، بحران پناهندگی اتفاق خوبی نیست. اما برای جهان عرب و کشورهای مسلمان، جایی که جنگ ها آغاز شده است، دلیل قانع کننده ای برای نگرانی نیست و شاید حتی نقطه مثبتی هم باشد.

تا یک مدت زمان طولانی مردم غرب، کسانی که همیشه مست از غرور نهادهای دموکراتیک خود هستند، شاید بخشی از انرژی و فعالیت کمپین های سیاسی خود را برای جلوگیری از جنگی که علیه خارجی ها راه افتاده؛ اختصاص دهند. بخش زیادی از انرژی سیاسی آن ها برای رفاه حیوانات خواهد بود تا برای مخالفت با جنگ در عراق که یک میلیون کشته بر جای نهاده است.

اکنون در دنیای غرب، از ازدواج همجنس بازها که زمانی غیر قابل تصور بود، در شبکه های اجتماعی تجلیل می شود. این تغییرات اجتماعی در طی همین فعالیت کمپین های سیاسی به دست آمده است اما، هنوز هم حتی یک بخش کوچک هم از این کمپین های سیاسی برای جلوگیری از بمب ریزی بر سر شهروندان طرابلس و بغداد، اختصاص داده نمی شود. و حالا همین مردم طرابلس و بغداد در حال آمدن به برلین و پاریس هستند و همانان که سارکوزی و بلر و دیگران رهبران جنگ افروزی را انتخاب کردند، دوباره به رأی های خود و پوچ گرایی های سیاسی شان خواهند اندیشید.

اکنون زمان آن فرا رسیده تا شهروندان طالب دموکراسی و کسانی که تریبونی برای حرف زدن دارند، برای جلوگیری از جنگ فعال تر باشند و قدمی بردارند. شاید آن زمان، دیوید کامرون، قبل از اینکه تکه کاغذی را جلوی تکنوکرات های نیشخند به صورت امضا کرده و در مورد حق زندگی و مرگ سوری ها و مردم لیبی تصمیم بگیرد، به عواقب کارش بیندیشد.

ارسال نظر: