الهیات سیاسی صهیونیسم

کدخبر: 2378881
خبرنگار:

صهیونیسم به عنوان جنبشی سکولار که از یهودیت منشعب شده است در نظر گرفته می‌شود در حالی که تفکر و اعمال این فرقه ریشه در کتاب مقدس و یهودیت دارد. این تناقض نشان دهندۀ شیوۀ خاص تفکر صهیونیستی است.

نسیم‌آنلاین: هنگامی که هرتسل با شور و اشتیاق از دولت یهود سخن می‌گفت و با غضب روحانیون یهودی را مورد شماتت قرار می‌داد، شاید هرگز فکر نمی‌کرد که مقدمات یکی از دینی‌ترین حکومت‌های تاریخ را پی‌ریزی می‌کند. صهیونیسم همواره در دنیا به عنوان یکی از جنبش‌های لیبرال سکولار معرفی می‌شود که با اندیشۀ اصلاح دینی سعی در اصلاح قوانین یهودیت و ایجاد شریعتی نو دارد.

در عین حال باید توجه داشت که مهم‌ترین عناصر درونی صهیونیسم دینی هستند. نام شهرهای کنونی اسرائیل همه برگرفته از کتاب مقدس هستند. رسالت بازگشت به سرزمین موعود همچون تکلیفی دینی قلمداد می‌شود که وظیفۀ هر یهودی است تا بدان جا بازگردد و از آن سرزمین دفاع کند. همچنین مهم‌ترین عنصر صهیونیسم یعنی ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی نیز پیوند مستحکمی با امر دینی(نژاد یهودی) دارد.  

آیا صهیونیسم هرگز یک جنبش لیبرال-سکولار نبوده است و از اول پروژۀ دینی یهودیان متعصب بوده یا اینکه پروژه‌ای لیبرال-سکولار بوده است و صرفاً از مضامین دینی برای نمادپردازی و استفاده‌های سیاسی بهره برده است؟ برای پاسخ به این سؤال، باید به پرسش از صهیونیسم، ملی‌گرایی و سکولاریسم بپردازیم.

اول از همه باید توجه داشت که صهیونیسم پنج ویژگی دارد که آن را منحصر به فرد و خاص کرده است:

اول از همه آنکه صهیونیسم به نوعی از ملی‌گرایی اعتقاد دارد که بر اساس آن ملت قبل از تأسیس حکومت مدرن وجود داشته است و حکومت مدرن باید در خدمت قومی باشد که سال‌ها قبل از مدرنیته نیز وجود داشته است. این همان ملی‌گرایی قومی است که در برابر ملی‌گرایی مدنی قرار می‌گیرد. این شیوه از ملی‌گرایی نهاد دولت را تحت انقیاد خود در می‌آورد تا رفاه گروه خاصی را تأمین کند. دولت ماهیتاً در خدمت یک گروه قومی- ملی است.

دومین ویژگی صهیونیسم؛ استفاده از اسطوره‌ها، نمادها، افسانه‌ها و دیگر اشکال فرهنگی است. ملی‌گرایی همواره از اسطوره استفاده می‌کند ولی استفاده از اسطوره‌ها در صهیونیسم به طرز شگفت‌آوری شدید است. دلیل این امر نیز آن است که قوم یهود در طول تاریخ سرزمین مشخصی نداشته است. صهیونیسم بر اساس این نیاز، بر وحدت سرزمینی دست می‌گذارد و مردمان یهود را برای این هدف دوباره گرد هم می‌آورد.

سومین ویژگی این است که صهیونیسم به لحاظ پروژۀ اسکان به صورت استعماری با سایر پروژه‌های مهاجرتی(مثل اسکان سفیدپوست‌های مهاجر در آمریکا و استرالیا) شباهت دارد ولی یک تفاوت کلیدی نیز با این پروژه‌های مهاجرنشین دارد. اسکان یهودیان در فلسطین یک مسئلۀ مذهبی-ایدئولوژیک است. سفیدپوست‌های مهاجر به آمریکا یا استرالیا پس از مدتی به یک هویت استرالیایی-آمریکایی دست یافتند اما در مورد یهودیان این چنین نبود. یهودیان خود را به عنوان کسانی در نظر می‌گرفتند که در حال تشکیل یک ملت هستند نه کسانی که وارد یک سرزمین ناشناخته شده‌اند.

ویژگی چهارم این است که رابطۀ یهودیان با سرزمین فلسطین یک رابطۀ معنوی در نظر گرفته شده است. از منظر صهیونیسم سرزمین فلسطین به یهودیان اعطا شده است. سرزمین فلسطین برای یهودیان ساخته شده است و یهودیان نیز برای سرزمین فلسطین ساخته شده‌اند. برای فهم این ویژگی باید به بررسی مفهوم «انکار تبعید»1 بپردازیم.

بر اساس کتاب مقدس تعدادی از یهودیان از سرزمین فلسطین تبعید شده‌اند. صهیونیسم این روایت را انکار می‌کند. انکار تبعید به معنای نفی وجود کلی و غیرسیاسی یهودیان خارج از سرزمین مقدس است. بنا بر دیدگاه صهیونیست‌ها یهودیانی هم که خارج از سرزمین فلسطین زندگی می‌کنند به عنوان جمعیتی دیاسپوریک در نظر گرفته می‌شوند. یعنی این یهودیان گروهی از مردم هستند که از سرزمین خود رانده و آواره شده‌اند. این مردم تبعید نشده‌اند و روزی باید به سرزمین خود بازگردند. مفهوم «انکار تبعید» رابطۀ یهودیان را با سرزمین اشغال شده بسیار مستحکم‌تر و عمیق‌تر از سایر موارد استعماری می‌کند.

همۀ دولت‌های مدرن که مبتنی بر یک پروژۀ ملی‌گرایی هستند نیاز دارند تا برای ساخت مفهوم ملت دست به دیگری‌سازی بزنند. «دیگری» از آن جهت اهمیت دارد که ملت را یکپارچه و متحد می‌کند و هویت جمعی را شکل می‌بخشد. در یهودیت از غیریهودیان با عنوان جنتیل2 یا گوی3 یاد می‌شود. دو لفظی که بدان‌ها اشاره کردیم عنوان تحقیرآمیزی بود که در کتاب مقدس برای غیریهودیان به کار می‌رفت. برای صهیونیسم این «دیگری» از پیش در کتاب مقدس تعبیه شده بود. یعنی حتی پیش از استعمار، فلسطینی‌ها «دیگری» محسوب می‌شدند. در واقع دیگری‌سازی در صهیونیسم یک مبنای دینی دارد که آن را متمایز از دیگری‌سازی‌های مدرن می‌کند.

مفهوم بعدی که باید به آن بپردازیم ملی‌گرایی، امر دینی و رابطۀ این دو با یکدیگر است. تصوری وجود دارد که قائل به تمایزی متصلب بین دین و ملی‌گرایی است. در حالی که در مطالعات جدیدتر ریشه‌های مشترکی برای این دو قائل‌اند. در واقع ناسیونالیسم و دین هر دو به یک نیاز پاسخ می‌دهند؛ نیاز به تصور تعلق خویش به یک جماعت. این همان نیازی است که ریشه‌های ناسیونالیسم و دین را با همدیگر مرتبط می‌کند. تلاش افراد برای استخراج معنی و هویت برای زندگی خودشان همان چیزی است که هم دین و هم ناسیونالیسم به آن می‌پردازند.

کارل اشمیت در کتاب الهیات سیاسی خود می‌نویسد: «تمامی مفاهیم مهم تئوری دولت مدرن مفاهیم الهیاتی را سکولاریزه کرده‌اند. نه فقط به خاطر سیر تکاملی تاریخی‌شان بلکه همچنین به خاطر ساختار سیستماتیکی که دارند.» در واقع طبق این دیدگاه ناسیونالیسم سکولاریزه شدۀ سیستم دینی است.

اما این تنها جایی نیست که ملی‌گرایی و دین با یکدیگر تلاقی دارند. مذهب و قومیت در برهه‌های خاصی از تاریخ برای پرورش ملی‌گرایی با همدیگر همکاری کرده‌اند. به عنوان مثال در ناسیونالیسم ایرلندی یا لهستانی کلیسای کاتولیک نقش حائز اهمیتی را ایفا کرده است. در مورد جنگ کروات‌ها و صرب‌ها، مذهب عامل کلیدی تنازع بین این دو بوده است.

برخی از متفکران معتقدند از اساس تلقی دین به عنوان یک ایمان شخصی خطا است. تمامی ادیان همیشه رویکردی جمع‌گرایانه داشته‌اند و تأثیر شدیدی بر زندگی جمعی انسان‌ها داشته‌اند. اسلاویکا جاکلیک معتقد است که مفهوم ادیان جمع‌گرا باید جایگزین تلقی دین به عنوان انتخاب و ایمان شخصی شود.

دونالد اکنسون در کتاب «مردمان خدا: وعدۀ الهی و سرزمین در آفریقای جنوبی، اسرائیل و اولستر» توضیح می‌دهد که در هر سه پروژۀ استعماری کتاب مقدس نقش محوری‌ای در تفسیر استعمارگران از خودشان، تفسیر‌شان از سیاست و راهبری اعمال‌شان ایفا کرده است.

انگارۀ «مردم برگزیده» بین تمام پروژه‌های ملی‌گرایی مشترک است. این انگاره برای تحکیم احساسات ملی و القای حس یکتایی ملت استفاده می‌شود. سال‌ها قبل از اینکه صهیونیست‌ها به فکر برگزیده بودن خودشان بیفتند، پروتستان‌ها این ایده را بسط دادند.

همچنین این دسته از متفکران معتقدند نمی‌توان بین دین و امر سکولار و دین و دولت تمایز قائل شد. جدایی این مفاهیم از یکدیگر امکان‌ناپذیر است. استدلال آن‌ها این است که دین ذاتی زندگی عمومی ماست. دنیای امروز کمتر از قبل مذهبی نیست. همچنین رویکردهای سکولار نتوانسته‌اند وظیفۀ شناسایی جایگاه‌ ما در کیهان و تعیین جهت‌گیری‌های اخلاقی و سیاسی را به خوبی انجام دهند و در این دو امر همچنان دین این نیازها را برآورده می‌کند.

با تمام این توصیفات اما صهیونیسم وضعیت خاصی در رابطه‌اش با امر دینی با ملی‌گرایی یا امر دینی با سکولاریسم دارد. صهیونیسم یک فرمول سیاسی دنیوی برای اجرای تکلیف بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس است. در اینجا اسطورۀ مذهبی شرایطی را فراهم می‌کند تا از خلال آن یک پروژۀ سیاسی اجرایی شود. در واقع صهیونیسم یک سکولاریسم دینی- مذهبی است.

برخلاف ادعای سکولار بودن صهیونیسم، رهبران صهیونیسم کتاب مقدس را منبع مشروعیت خود برای بازگشت و مالکیت بر سرزمین فلسطین دانسته‌اند. رهبران صهیونیسم خود را ادامه دهندۀ راه مبارزان و قهرمانان اصلی کتاب مقدس می‌دانند. بن گوریون فتح فلسطین را مشابه فتح کنعان توسط یوشع دانسته است.

در یهودیت مسیحا کسی است که یهودیان را گردهم می‌آورد و سرزمین فلسطین را فتح می‌کند. پس از فتح فلسطین عصر مسیحایی آغاز می‌شود که سرشار از صلح و دوستی است. استفادۀ رهبران صهیونیسم از عناصر کتاب مقدس از جمله شخصیت مسیحا و عصر مسیحایی، یک استفادۀ تکنیکی صرف نبوده است، بلکه یک الهیات سیاسی سکولار است که برای بازسازی حاکمیت اسرائیل طراحی شده است.

گروه‌های مذهبی و متعصب یهود در آغاز از صهیونیسم استقبال نکردند. در مراحل اولیه این سکولارها بودند که پروژۀ صهیونیسم را به پیش می‌بردند. اما بعدتر نیروهای مذهبی متعصب به نیروهای پیشران شهرک‌سازی تبدیل شدند. این گروه‌های مذهبی اکنون ادعا می‌کنند که صهیونیست واقعی آن‌ها هستند. در آغاز جنبش‌های کارگری یهود از مذهب به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کردند. الان وضعیت برعکس شده است و نیروهای مذهبی دستاوردهای دولت مدرن را به نفع خود مصادره کرده‌اند. به مرور مذهبی‌ها صهیونیست شده‌اند و صهیونیست‌ها نیز مذهبی.

رهبری به دست نیروهای مذهبی افتاده است تا تکالیف و وظایف شرعی صهیونیسم بهتر تفسیر شوند. چون هر چه اشغال سرزمین فلسطین بیشتر ادامه می‌یابد نیاز به سازوکار توجیهی قوی‌تری خواهد بود تا اشغالگری بر مبنای آن مشروع جلوه داده شود. کتاب مقدس دفترچۀ راهنمای آماده‌ای است که می‌تواند این وظیفه را انجام دهد.

همچنین باید در نظر داشت که خشونت ذاتی پروژۀ صهیونیسم است. صهیونیسم طرحوارۀ سیاسی خود را بر مبنای بازگشت به سرزمین مقدس و مالکیت آن توصیف کرده است. از طرف دیگر هیچ غیریهودی‌ای نباید در سرزمین مقدس حضور داشته باشد. سرزمین مقدس ملک وقفی صهیونیست‌هاست که از طرف خداوند به آنان عطا شده است. حال سؤالی که اینجا وجود دارد این است که تکلیف مردمی که سال‌ها در آنجا زندگی می‌کردند چیست؟ پاسخ ساده است؛ تمامی آن‌ها باید کشته یا آواره شوند. پروژۀ پاکسازی قومی نتیجۀ منطقی الهیات سیاسی صهیونیسم است چه آن را سکولار تلقی کنیم چه دینی.  

در جریان پاکسازی فلسطینیان از شهر حیفا، فرماندهان نظامی نام عملیات پاکسازی را «نان و آرد» نهادند. عملیات در شب عید فصح رخ می‌داد. یهودیان معتقدند که در شب عید در «خانۀ یهودیان» هیچ نان و آردی نباید باشد. ذره‌ای از آن نیز گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود. مطابق این اسطوره فلسطینیان «نان و آرد»ی بودند که باید از حریم مقدس یهود پاکسازی می‌شدند. در اینجا نیز صهیونیست‌ها به خوبی از اسطوره‌ای دینی برای پیش‌برد یک عملیات پاکسازی استفاده کردند.

دیدگاه‌های متفاوتی دربارۀ ماهیت صهیونیسم و چگونگی ظهور آن ارائه شده است. آن چه مسلم است این است که صهیونیسم یک جنبش سکولار صرف نیست همانطور که یک جنبش دینی صرف هم نیست. برای دقیق‌تر شدن درکمان از صهیونیسم باید ابتدا کلیشه‌های مفهومی سکولار- دینی یا ملی‌گرایی- مذهبی را از صورت‌بندی نظری خود خارج کنیم. تنها پس از این کلیشه‌زدایی است که می‌توان به طور دقیق‌تری صهیونیسم را تفسیر و شناسایی کرد.4

 


1.  Negation Of Exile

2.  Gentile

3.  Goy

4. برای اطلاعات بیشتر دربارۀ ماهیت صهیونیسم به مقالۀ رائف زریق تحت عنوان صهیونیسم و الاهیات سیاسی مراجعه کنید.

 

ارسال نظر: