مالکوم ایکس چگونه جاودانه شد؟

کدخبر: 982073

رهبر سیاه‌پوستان آمریکا یک شعار تاریخی داشت: "اگر من در راه آشکار کردن حقیقتی که به نابودی غده سرطانی نژادپرستی در بدنه آمریکا کمک می‌کند، کشته شوم، همه لطف خداست و تنها اشتباهاتی که رخ داده از آن من است"

امروز و در هر رخدادی که جامعه مسلمانان یا سیاه پوستان آمریکایی را در برگیرد، خواه کشتار سه دانشجوی "چپل هیل" باشد یا تیراندازی پلیس به مردم سیاهپوست در فرگوسن، سخنان و اندیشه‌های "مالکوم شباز" طنین انداز می‌شود.

گروه بین‌الملل - نسیم: وقتی 50 سال پیش، در بیست و یکم فوریه 1965، مرد سیاه پوستی به نام "مالکوم ایکس" در منهتن نیویورک به ضرب گلوله از پای در آمد، دستگاه‌های رسانه‌ای غرب تلاش کردند با مخدوش کردن چهره این مبارز مسلمان، از گسترش تفکراتش در جامعه آن روز جلوگیری کنند، چنان که نیویورک تایمز زندگی اش را "به هدر رفته" خواند. اما گذشت زمان موجب شد اندیشه‌های این مبارز قهرمان، بیش از پیش جاودانه شود؛ چنانکه امروز و در هر رخدادی که جامعه مسلمانان یا سیاه پوستان آمریکایی را در برگیرد، خواه کشتار سه دانشجوی چپل هیل باشد یا تیراندازی پلیس به مردم سیاهپوست در فرگوسن، سخنان و اندیشه های "مالکوم شباز" طنین انداز می شود.

...

پس از مرگ پدر و بستری شدن مادرش در تیمارستان، مالکوم زندگی همراه با خلاف و تبهکاری را در محیط نژاد پرستانه شهرهای بزرگ آمریکا تجربه نمود و نهایتا هنگام سرقت از یک خانه مجلل، دستگیر و به هشت تا ده سال حبس در زندان ایالتی محکوم شد. محیط زندان فرصتی بود تا به عضویت گروه مسلمانان سیاهپوست "امت اسلام" دربیاید و پس از نامه نگاری با الیجاه محمد، رهبر این جنبش، شروع به مطالعه در حوزه های مختلف از جمله فلسفه، مذهب، تاریخ و ادبیات نمود. تلاش برای ترویج این گروه، موجب شد توان سخنوری او بروز و ظهور پیدا کند و پس از آزادی از زندان، یکی از سخنرانان اصلی گروه امت اسلام گردید. پس از ۱۲ سال فعالیت مالکوم در "امت اسلام"، اعضای این گروه از 400 نفر به سیصد هزار نفر رسید و در تمامی شهرهای اصلی آمریکا به کمک او، یک مسجد بنا شد.

مالکوم با مطالعه تاریخ سیاه سفیدپوستان به این جمع بندی رسید که اگر شیطانی در این دنیا وجود داشته باشد، بایستی از جنس نژادپرست‌ها باشد. در آن زمان هدفش، چیزی نبود جز مبارزه با برده داریِ نُوین در آمریکا. او می خواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از ساده ترین حقوق انسانی محروم می کنند، هرگز اجازه نخواهند داد آینده ای روشن و آباد به استقبالتان بیاید. مالکوم به سیاهان می گفت: «زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمی کند. شما باید یاد بگیرید از میوه های آمریکایی ها لذت ببرید. اما شما از این میوه ها لذت نبرده اید. شما تنها از خارها و سختی ها لذت برده اید برای اینکه شما باید سخت تر کار می کردید تا به میوه ها دست یابید».

سال 1963 اختلاف نظری میان رهبر امت اسلام و مالکوم ایکس موجب شد که محمد الیجا، مالکوم را به مدت نود روز از فعالیت در این گروه تعلیق کند. حکمرانی مطلق محمد الیجا در امت اسلام مالکوم را می آزرد؛ علی الخصوص که وی رویکرد بین‌المللی را در پیش گرفته بود و "امت اسلام" این رویه را نمی پسندید. سر انجام در سال 1964 از این گروه جدا شد و حزب خود را به نام «سازمان اتحاد آفریقا - آمریکا» را تاسیس کرد.

در همین سال به حج مشرف شد و با مشاهده برابری نژادها در مراسم حج شگفت زده و متحول شد، در کتاب خاطرات او چنین آمده است: "ده ها هزار حاجی از سراسر جهان کنار هم گرد آمده بودند. از همه رنگی و با هر نژادی از بلوندهای چشم آبی تا سیاه پوستان آفریقایی. همه ما در یک مراسم شرکت می کردیم و روح اتحاد و برادری را که به خاطر تجربه زندگی ام در آمریکا غیر ممکن می پنداشتم، میان سفیدپوستان و غیر سفید پوستان مشاهده کردم."

این سفر تاثیر شگرفی بر مالکوم گذاشت، تلگراف در این باره می‌نویسد: امروز رسانه ها اسلام را دینی سیاسی و رادیکال به تصویر می کشند اما همین دین موجب شد تا مالکوم ایکس از یک رهبر سیاه جدایی طلب، به پیامبر امید تبدیل شود، پیامبری که سیاه پوستان آمریکا را تشویق کرد ائتلاف بزرگتری با مردم ستمدیده و مظلوم داشته باشند. او معتقد بود: "وقت آن رسیده که تفاوت هایمان را کنار بگذاریم و بفهمیم به نفع ماست که ببینیم مشکلمان یکی است.

پس از تجربه این سفر بود که مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند و همین تغییر رویکرد موجب شد دستگاه های امنیتی ایالات متحده، او را تهدید شماره یک خود به حساب آورند؛ چرا که تلاش داشت با روشنفکران از هر نژادی و از هر آیینی ارتباط برقرار کند. با بازگشت به آمریکا، رنگ و بوی متفاوت سخنرانی‌هایش ماموران اف‌بی‌آی را بر آن داشت او را در فهرست ترور خود قرار دهند.

"میدانم که افرادی که به دنبال تغییر جامعه هستند، کشته می شوند، و اگر من در راه آشکار کردن حقیقتی که به نابودی غده سرطانی نژادپرستی در بدنه آمریکا کمک می کند کشته شوم، همه لطف خداست و تنها اشتباهاتی که رخ داده از آن من است."

آنچه مالکوم ایکس را به فردی تاثیر گذار در جامعه آمریکایی تبدیل کرد، استعداد شگرف او در سخنوری بود. شجاعت، ریتم تند، صراحت لهجه، شوخ طبعی و صداقت در کلام هنگامی که با به کارگیری کلمات و افکار هوشمندانه همراه می شد، بسیاری را مجذوب کرد و زندگانی و فعالیت هایش، زندگی آمریکایی ها را به طرق مختلف تغییر داد. برای مثال قهرمان بوکس سنگین وزن جهان، محمد علی در کتاب خاطراتش به صراحت می نویسد: "احتمالا اگر مالکوم نبود، هیچوقت مسلمان نمی شدم. اگر می شد که زمان را به عقب برگردانم و تصمیماتم را دوباره بگیرم، هیچ وقت به او پشت نمی کردم."

دیدگاه‌های این مسلمان آمریکایی حتی بر فرزند محمد الیجاه که بعدها میراث دار امت اسلام شد نیز تاثیر گذاشت. او باعث شد بسیاری از سیاه پوستان آمریکا به اسلام گرایش پیدا کنند و به سمت فرهنگ اسلامی متمایل شوند؛ حتی نویسنده کتاب زندگانی مالکوم ایکس، بعدها کتاب "ریشه‌ها" را به تحریر در آورد که درباره زندگانی یک خانواده مسلمان سیاه پوست است که برده سفید پوستان آمریکا هستند.

مالکوم پس از بازگشت از سفر حج، آنقدر تاثیرکذار شده بود که خانه‌اش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در ۳۹ سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مان‌هاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند. مالکوم ایکس زمانی چشم از دنیا فروبست که چشم گشودن دختران دوقلویش را در این دنیا ندید ولی آن‌ها و نسل‌های ماندگار پس از آن‌ها، آمدند تا راه نیمه تمام حاج ملک شبّاز را ادامه دهند.

حاج مالکوم، موجب افتخار سیاه پوستان آمریکا و مسلمانان است و پیام او شفاف و ساده است: "من نژاد پرست نیستم؛ من به هیچ نوعی از نژاد پرستی اعتقاد ندارم، همانطور که به هیچ نوعی از تبعیض اعتقاد ندارم. من به اسلام اعتقاد دارم."

ارسال نظر: