اخبار آرشیوی

کدخبر: 338847

یک پژوهشگر مسائل سیاسی طی یادداشتی با عنوان "شوالیه‌های مجلس ششم" به بازخوانی مواضع و عملکرد محمدرضا خاتمی، فاطمه حقیقت‌جو، محسن آرمین و رجبعلی مزروعی، از چهره‌های مطرح در این مجلس پرداخت

امیر محمدی در پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان نوشت: محمدرضا خاتمی «محمدرضا خاتمی»، بردار «محمد خاتمی» و همسر «زهرا اشراقی» نوه‌ی امام میباشد. وی هم‌چنین از دانشجویان پیرو خط امام و از اعضای اصلی تسخیر سفارت آمریکا بوده و در دوره‌ی بعد از تسخیر سفارت نیز با «موسوی خوئینیها» در امور سیاسی مربوط به حج همکاری میکرده است. تحصیلات وی در رشته‌ی پزشکی است و پس از اخذ مدرک پزشکی، یکی از دانشجویانی است که در دوران‌ «هاشمی ‌رفسنجانی» با اخذ بورس برای ادامه‌ی تحصیل به لندن میرود. او در انتخابات مجلس ششم به اتکای برادر خود به صورت فعال از نو وارد گود سیاست میشود و جزو سر لیست‌های اصلاح‌طلبان قرار میگیرد و پس از پیروزی در انتخابات، عضو هیأت رییسه‌ی مجلس و مرکز پژوهش‌های مجلس میگردد. هر چند وی به عنوان نماینده‌ی مجلس نطق چندانی در مجلس ندارد اما باید اثر گذاری او را در نوع مدیریتش بر مجلس جست‌وجو کرد. وی با مهیا کردن فضا برای سایر همفکرانش، اجازه‌ی بیان و مطرح شدن مسایل افراطی و گاهاً خارج از چارچوب مجلس و نظام را به آن‌ها میداد؛ از جمله در ماجرای جنجالی خواندن گزارش کمیسیون اصل 90 در مورد شکایت «یزدی» از قوه‌ی قضاییه که در زمان حضور آقای «کروبی» اجازه‌ی قرائت این گزارش به دلایل مختلف مانند حکم امام(ره) در مورد نهضت آزادی و این که گزارش شکایت‌های فرد قابلیت مطرح شدن در صحن مجلس را ندارند، داده نمیشد، اما در زمان غیبت آقای کروبی، آقای خاتمی این فرصت را برای همفکران خود فراهم میکرد. دقت در عملکرد مرکز پژوهش‌های مجلس نیز یکی از مواضع بررسی عملکرد ایشان میباشد هر چند در زمان تصدی او بر مرکز پژوهش‌های مجلس، گزارش‌های مهمی تولید نشد اما اندک تلاش این مرکز در جهتی غیر از اهداف انقلاب و حقوق مردم صرف میشد، از جمله این که در قالب کارهای به ظاهر تحقیقاتی، نظرسنجی و ... به دنبال اهداف خاصی بود که از جمله‌ی آن‌ها این بود که چگونه باید ولایت فقیه را تخریب کرد؟ مرکز پژوهش‌های مجلس ششم گروهی را مأمور کرد به قم بروند تا برخی مسایل را به عده‌ای از روحانیون دیکته کنند و یا یکی دیگر از مسایلی که در مرکز پژوهش‌های مجلس ششم، پیگیری میشد، این بود که چگونه باید حجاب چادر را از سر خانم‌ها برداشت، حتی صحبت از این بود که زنان نماینده‌ی مجلس چگونه بدون چادر به مجلس بیایند و یا موضوع دیگری هم که در این مرکز مورد بررسی قرار میگرفت، چگونگی ارتباط «دختر و پسر» در قالب‌های خاص و یا شبه افکنی در برخی مسایل نظیر مهدویت بود.[1] محسن آرمین «محسن آرمین» متولد 1333 و از اعضای گروه «توحیدی صف» بود. وی لیسانس خود را در رشته‌ی مهندسی الکترونیک و فوق لیسانس خود را نیز در رشته‌ی الهیات دریافت کرد و دکترایش را در رشته‌ی تحقیقات اسلامی از لبنان دریافت نمود. او هم‌چنین سردبیر نشریه‌ی «عصر ما» و مدیر کل مطبوعات رییس مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها و مدیر عامل بنیاد اندیشه‌ی اسلامی و رایزن فرهنگی ایران در لبنان نیز بود. آرمین در دوره‌ای به عنوان نایب رییس مجلس ششم انتخاب گردید. او نیز در همان چارچوبی که بیان شد، حرکت میکرد و اغلب نطق‌هایش در همان جهت بود. او در یکی از نطق‌هایش چنان فضا سازی میکند که آدمی تصور میکند این سخنان در مورد استبدادیترین نظام به زبان جاری شده است و اصلاً به نظر نمیآید که این سخنان نماینده‌ی مجلس قانون‌گذاری در همان نظام است: «در این‌ دو هفته،‌ یک‌ خبرنگار زن در زندان به علت ضربه‌ی مغزی فوت کرد، روزنامه‌ی «همبستگی» توقیف‌ شد، آقایان «رضوی فقیه‌، باستانی و نیکخواه» از اعضای تحریریه‌‌ی روزنامه‌ی «یاس ‌نو» بازداشت‌ شدند، «عیسی سحرخیز» مدیر مسؤول‌ ماهنامه‌ی تئوریک «آفتاب» و نماینده‌ی جامعه‌ی مطبوعاتی کشور در هیأت نظارت بر مطبوعات بازداشت شد، آقای «فرخی» استاد دانشگاه و عضو هیأت‌ مدیره‌ی خانه‌ی تئاتر کشور و مدیر مسؤول‌ مجله‌ی «سینما تئاتر» دستگیر شد، دکتر «رستگار» مدیر مسؤول‌ نشریه‌ی «توانا» و چندین‌ خبرنگار و روزنامه‌نگار دیگر دستگیر شدند، دانشجویان‌ اعضای «دفتر تحکیم‌ وحدت» نشست‌ علامه‌ پس‌ از مصاحبه‌ی مطبوعاتی که‌ طی آن‌ سلطنت‌طلبان‌ و اغواگریهای آنان‌ را محکوم‌ کرده‌ بودند، در مقابل‌ چشمان‌ و دوربین‌های خبرنگاران‌ خارجی با ضرب‌ و شتم‌ بازداشت‌ شدند، کلیه‌ی اعضای شورای عمومی دفتر تحکیم‌ وحدت‌ نشست‌ علامه‌ دستگیر شدند و با این‌ اقدام‌ تقریباً تمامی اعضای این‌ دفتر در زندان‌ به سر میبرند. طی این‌ دو هفته،‌ روزنامه‌های کشور در اقدامی بیسابقه‌ به‌ دستور دادستان‌ مجبور شدند تیتر اول‌ خود را به‌ متن‌ دیکته‌ شده‌ی دادستان‌ اختصاص‌ دهند و فقدان‌ آزادی قلم‌ را در این‌ کشور به‌ نمایش‌ بگذارند. «عباس‌ عبدی»‌ طی نامه‌ای مفصل‌ که‌ اکنون‌ متن‌ آن‌ در سایت‌های اینترنتی موجود است،‌ از حقایق‌ تلخی درباره‌ی رفتار با وی در زندان‌ پرده‌ بر میدارد که‌ دل‌ هر انسان‌ آزاده‌ای را به‌ درد میآورد.»[2]ایشان یکی از نقاطی که مورد توجه قرار میدهند، دفاع از محکومین در دادگاه‌های جمهوری اسلامی است. محکومینی که عملکرد آن‌ها هیچ‌گونه جای دفاعی از خود باقی نگذاشته است، مانند «سیامک پورزند»، «عباس عبدی»،[3]«هاشم آغاجری»[4] و ... و این مسأله را دست مایه‌ی حمله به ارکان مختلف نظام قرار میدهد. یکی دیگر از استراتژیهایی که توسط جریان اصلاحات پس از این که تلاششان برای ورود ایران به رویارویی مستقیم با آمریکا عقیم ماند، پیگیری میشود، بحث وفاق و وحدت در جامعه بود که این نمایندگان با توجه به حضور نظامی آمریکا در منطقه، فرصت را مغتنم شمرده بودند تا با استفاده از این اهرم فشار، نظام را مجبور نمایند تا به خواسته‌های فرا قانونی آن‌ها که در طول مجلس نتوانستند نظام را وادار به انجام آن کنند، تن دهند: «وفاق‌ و وحدت‌ و انسجام‌ ملی را باید در سطح‌ جامعه‌ و در رابطه‌ میان‌ دولت‌ و ملت‌ جست‌وجو کرد. نمیتوان‌ به‌ اهمیت‌ مؤلفه‌ی سیاست‌ داخلی در راهبرد بازدارندگی معتقد بود اما لابی و تماس‌ و ارتباط‌ و نزدیکی با دیگران‌ در سطح‌ دیپلماسی بیش‌ از تماس‌ و ارتباط‌ همدلی با مردم‌ بها داد. نیازی به‌ اعلام‌ وضعیت‌ فوق‌العاده‌ نیست‌، کافی است‌ به‌ وضعیت‌ وخامت‌باری که‌ روندهای خطا و عملکردهای زیانبار طی دو سال‌ گذشته‌ وجود داشته‌ است،‌ پایان‌ داد .... اعلام‌ عفو عمومی، آزادی زندانیان‌ سیاسی، توقف‌ روندهای خطا در برخورد با دانشجویان‌ و فعالان‌ سیاسی و تلاش‌ برای جبران‌ آن‌، پایان‌ دادن‌ به‌ اقدامات‌ شبه‌قانونی در برخورد با روزنامه‌نگاران‌ و توقیف‌ است.»‌[5] آرمین در یکی از نطق‌های خود که به ظاهر بیانیه‌ی متحصنین نیز میباشد، واژه‌ی «مردم سالاری دینی» را که توسط رهبر فرزانه‌ی انقلاب برای نظام جمهوری اسلامی به کار رفته بود، تحلیل مینماید و میزان پایبندی خود و متحصنین را به اسلامیت نظام آشکار مینماید: «اکنون‌ میتوان‌ بهتر فهمید چرا طی چند سال‌ گذشته‌ اقتدارگرایان‌، فریب‌کارانه‌ بر مردم‌سالاری دینی و تفاوت‌ ماهوی آن‌ با مردم‌سالاری متعارف‌ تأکید میکنند. اینان‌ واژه‌ی دینی را نه‌ صفت‌ مردم‌سالاری، بلکه‌ قید آن‌ میدانند و به‌ این‌ ترتیب‌ استبداد و آمریت‌ را در لباس‌ مردم‌سالاری در بازار مکاره‌ی سیاست‌ میفروشند و ما میگوییم‌ دایه‌ی دلسوزتر از مادر برای ملت‌ نباشید، شعور مردم‌ را به‌ بازی نگیرید و بیپرده‌ و عریان‌ متاع‌ استبداد خود را عرضه‌ کنید. مردم‌سالاری هیچ‌ قیدی نمیپذیرد و یک‌ مفهوم‌ بیش‌تر ندارد. آن‌ را رها کنید و مطمئن‌ باشید مردم‌سالاری در جامعه‌ای که‌ دین‌ و معنویت‌ تار و پود اندیشه‌ و تربیت‌ و فرهنگ‌ آن را تشکیل‌ میدهد، بدون‌ شک‌ رنگ‌ و صفت‌ دینی به‌ خود میگیرد.»[6] وی هم‌چنین در نطق دفاع خود از استعفایش در آخرین تلاشش برای منحرف کردن افکار عمومی از عملکرد اصلاح‌طلبان که در جهت سست کردن دین در جامعه و اعتقادهای مردم بود و شبهه افکنی نسبت به سایر ارکان نظام را که با انجام وظیفه‌ی خود مانع ایجاد این انحراف گردیده بودند را چنین متهم مینماید: «طبق‌ برآوردهای موجود در این‌ مملکت،‌ سالانه‌ ? تا ? میلیارد دلار و براساس‌ برآوردی ??میلیارد دلار کالای قاچاق‌ وارد میشود، قاچاق‌ این‌ حجم‌ از کالا با قاطر و بار همراه‌ مسافر میسر نیست‌. این‌ حجم‌ از کالا با کانتینرها و از طریق‌ اسکله‌های غیرقانونی و غیررسمی توسط‌ و یا با نظارت‌ گردن‌ کلفت‌های قدرت‌ و ثروت‌ وارد میشود. دعوای اصلی اینجاست، نه‌ ارزش‌ها و ایمانیات‌ مردم‌!!»[7] فاطمه حقیقت‌جو «فاطمه حقیقت‌جو»، متولد ???? و دانش آموخته‌ی دکترای مشاوره است. وی علاوه بر نایب‌رییسی انجمن‌ مشاوره‌ی ایران‌، دارای چندین سال سابقه‌ در پست‌های امور تربیتی و مشاوره‌ی آموزش‌ و پرورش ‌نیز بوده است. وی هم‌چنین دو دوره‌ عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم‌ وحدت‌ و هم‌چنین‌ عضو دفتر سیاسی جبهه‌ی مشارکت‌ ایران‌ اسلامی ‌بود. او بلافاصله پس از پذیرفته شدن استعفایش به پاس خدماتش به آمریکا رفت و در دانشگاه «ماساچوست» مشغول تحصیل گردید. او که دوران حضورش در مجلس، چادر به سر داشت، در آمریکا به تبعیت از سایر همفکران خود چادر را کنار میگذارد و آن را امری غیرضروری و غیراجباری معرفی مینماید. وی در آمریکا به مصاحبه و سخنرانی برضد نظام میپردازد و سعی مینماید نظام جمهوری اسلامی را نظامی ناکار آمد و در آستانه‌ی سرنگونی نشان دهد. حقیقت‌جو پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 با سایر گروه‌های معاند نظام نظیر سلطنت طلبان و منافقین برای تحقق خیال خام خود، متحد میشود و از هیچ تلاشی نیز در این جهت فرو گذاری نمیکند. وی نیز در دوران نمایندگی مجلس بر اساس خطوط یاد شده و در جهت تضعیف و سیاه‌ نمایی اوضاع، عمل مینماید. ایشان در یکی از نطق‌های خود که آن را با عبارت «انا لله و انا الیه‌ راجعون»‌ آغاز مینماید، با صحنه سازی و مظلوم نمایی نسبت به واقعه‌ای که صحت وقوع آن محل تردید است، چنان صحبت مینماید گه گویی این امر بر اساس دستور صریح و اکید رهبری اتفاق افتاده است: «آنچه‌ که‌ میگویم، رنج‌نامه‌ای است‌ پیشگاه‌ شما رهبر جمهوری اسلامی ایران‌. سخنانی بیتکلف‌ و بیپیرایه‌. آنسان‌ که‌ امام‌ ما، امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) به‌ مسلمین‌ توصیه‌ میکرد که‌ با او سخن‌ بگویند و من‌ از جناب‌ عالی که‌ مبتکر سال‌ امام‌ علی بوده‌اید، انتظار دارم‌ که‌ مثل‌ او به‌ شرح‌ دردم‌ گوش‌ فرا دهید. حتماً مستحضرید که‌ اخیراً گروهی با حکم‌ قاضی «حسن‌ دهنوی»‌ به نام‌ مستعار «حداد»، از سوی قوه‌ی قضاییه،‌ خانم‌ «فریبا داودی مهاجر»[8]مسؤول‌ روابط‌ عمومی روزنامه‌ی «همبستگی»‌ را با وضعی اسف‌بار در جلوی منزل‌ وی و در مقابل‌ دیدگان‌ فرزندانش‌ دستگیر نموده‌اند. مردان‌ مسلحی که‌ برای بازداشت‌ او به‌ خشونت‌ و اجبار متوسل‌ شده‌اند. چادر از سر وی کشیده‌ و او را در میان‌ دو لنگه‌ی در به‌ فشار قرار داده‌اند. نامحرمان‌ به‌ کاوش‌ اتاق‌ خواب‌ وی و دختر او پرداختند.» [9] یکی از موضوعات مورد نظر ایشان همانند سایر اصلاح‌طلبان مجلس ششم، مسأله‌ی اصلاح قانون مطبوعات و به اصطلاح آزادی مطبوعات است تا جریان آزاد اطلاعات مانع فساد و استبداد در جامعه گردد و ایشان بر همین مبنا گروه‌های رقیب خود را به مانع تراشی در راه جریان آزاد اطلاعات محکوم مینمایند: «مردم‌ شریف‌ ایران‌! جرم‌ مجلس‌ ششم‌ و اکثریت‌ آن‌، تلاش در جهت‌ استیفای حقوق‌ شما و تحقق‌ فصل‌ سوم‌ و پنجم‌ قانون‌ اساسی به عنوان‌ تأمین و تضمین حقوق‌ مردم‌ بوده‌ است‌. جرم‌ این‌ مجلس‌ از آنجایی آغاز شد که‌ بنا داشت‌ قانون‌ مطبوعات‌ را به نفع‌ ملت‌ و کشور اصلاح‌ کند تا رسانه‌های مکتوب‌ با شکستن‌ انحصار رسانه‌ای از هرگونه‌ فساد و خودسری و استبداد جلوگیری کند.»[10] اما وقتی در همین جهت روزنامه‌ی «جام جم» شروع به انتشار مینماید وی و سایر اصلاح‌طلبان این امر را بر نمیتابند و این امر میزان پایبندی ایشان به ادعایشان میباشد. خانم حقیقت‌جو در یکی از نطق‌هایشان ناراحتی خود نسبت به یک روزنامه‌ی نوپا را چنین ابراز مینماید: «این‌ رسانه‌ی ملی که‌ خود را تا حد یک‌ ابزار جناحی تنگ‌نظر تنزل‌ داده‌ است‌ و مضحک‌ است‌ که‌ با وجود در دست‌ داشتن‌ امکان‌ عظیم‌ تبلیغی در دوران‌ شکوفایی مطبوعات‌ دوم‌ خرداد و اقبال‌ مردم‌ به‌ آن‌ها، راه‌ صواب‌ را گم‌ کرده‌ و ناشیانه‌ به‌ انتشار روزنامه‌ دست‌ زده‌ است.»‌[11] ایشان هم‌چنین در یکی از نطق‌های خود سعی نمودند تا انتخابات مجلس هفتم را که منجر به شکست اصلاح‌طلبان گردید، زیر سؤال ببرد و آن را دست آویزی برای حمله به شورای نگهبان و وزارت اطلاعات که در آن زمان در تصدی اصلاح‌طلبان بود، نماید: «امروز ادعای رؤسای محترم‌ قوای مجریه‌ و مقننه‌ و نمایندگان‌ مجلس‌ بر همگان‌ روشن‌ شده‌ است‌ که‌ (???) کرسی غیر انتخاباتی مجلس‌ فرمایشی به‌ اشغال‌ منصوبان‌ ستاد ضداصلاحات‌ درآمده‌ است‌. در دهه‌ی فجر ???? طی سخنرانی در شهرستان‌ قزوین‌ گفتم‌ شورای نگهبان‌ با تشکیل‌ دفاتر نظارتی در سطح‌ استان‌ها و شهرستان‌ها که‌ وظیفه‌اش‌ تفتیش‌ عقاید است،‌ بنا دارد به زعم‌ خودشان‌ نگذارد اشتباهی را که‌ در دوم‌ خرداد و انتخابات‌ مجلس‌ ششم‌ مرتکب‌ شده‌اند را تکرار کنند. آن روز تأکید کردم‌ که‌ آن‌ها بنا دارند با تشکیل‌ چیزی شبیه‌ وزارت‌ اطلاعات‌ افراد را شناسایی، تهدید و ارعاب‌ کنند که‌ حرف‌ نزنند.»[12] این سخنان چنان خالی از انصاف بود که حتی سبب واکنش طیف معتدل و منصف‌تر اصلاح‌طلبان در همان مجلس گردید و جناب آقای «انصاری» به نطق ایشان چنین پاسخ میدهد: «در رابطه‌ با انتخابات‌ هم‌ که‌ سرکار خانم‌ حقیقت‌جو یک‌سره‌ آن‌ را فرمایشی، غیرقانونی، غیرشرعی، غیرمردمی و غیرآزاد معرفی کردند، به نظر من‌ این‌ هم‌ زیاده‌روی در گفتار بود. من‌ میپذیرم‌ که‌ نسبت‌ به‌ رد صلاحیت‌ بسیاری از داوطلبان‌ اعم‌ از نمایندگان‌ موجود و افراد بیرون‌ از مجلس‌، جفا شد ... اما این که‌ همه‌ی انتخابات‌ دوره‌ی هفتم‌ را با شرکت‌ نزدیک‌ به‌ (??) درصد از مردم‌ ایران‌ فرمایشی قلمداد بکنیم‌، من‌ تصور میکنم‌ این‌ اهانتی خواهد بود به‌ مردمی که‌ قبلاً به‌ ما رأی داده‌اند. در دوره‌ی ششم‌ اگر اشتباه‌ نکنم‌، مجموع‌ شرکت‌کنندگان‌ در انتخابات‌ مجلس‌ ششم‌ نزدیک‌ به‌ (??) درصد مردم‌ ایران‌ بودند. حالا هم‌ من‌ آمار دقیق‌ را ندارم‌ ولی آن طور که‌ گفته‌ میشود، بین‌ (??) تا (??) درصد هست‌. آیا اگر این‌ آمار درست‌ باشد با کاهش‌ مثلاً (??) درصدی یا (?) درصدی، میتوان‌ ادعا کرد که‌ یک باره‌ انتخابات‌ فرمایشی و غیرمشروع‌ و غیرقانونی است‌؟!»[13] ایشان در بسیاری از نطق‌های خود رهبر مظلوم انقلاب را از تهمت‌هایش بینصیب نمیگذاشتند و به هر طریق سعی مینمودند هر ناملایمت و اتفاقی را چه واقعی یا ساخته‌ی تخیل خود را منتصب به رهبری نمایند تا نشان دهند که نوک پیکان این طیف از اصلاح‌طلبان چه نقطه‌ای را هدف گرفته است: «حدود ساعت( ‌(?/?? دقیقه‌ی ‌بامداد روز شنبه‌ی گذشته ‌??/?/??، خوابگاه‌ دانشجویان ‌دانشگاه ‌علامه ‌طباطبایی ‌واقع‌ در کوی نصر، مورد حمله‌ی ‌بیرحمانه ‌و وحشیانه‌ی کثیری از لباس‌ شخصیها و خوارج‌ قرار گرفت‌ که ‌یادآور حادثه‌ی ‌تلخ‌ و ننگین‌ کوی دانشگاه ‌تهران‌سال ‌?? میباشد. در بازدید تعدادی از همکاران ‌محترم ‌به ‌همراه ‌ریاست ‌محترم‌ دانشگاه‌، شاهد حجم‌ تخریب‌ها و خشونت‌ها بودیم‌. بیش‌ از ??درصد درهای ‌خوابگاه‌ها ‌با کلنگ‌، میله‌های آهنی ‌و چوبی ‌تخریب ‌شده بود، قفسه‌ی ‌کتاب‌ها، تلفن‌ها، میز و لوازم ‌شخصی دانشجویان‌ تخریب‌ و در بعضی موارد پول ‌و اشیای قیمتی ‌دانشجویان ‌به ‌یغما برده ‌شد. در جای ‌جای ‌دیوارها، کف‌ راهروها، پله‌ها، پشت‌ بام‌، زمین ‌ورزش‌ و محوطه‌ی ‌خوابگاه ‌آثار خون‌های ریخته ‌شده ‌مشهود بود. در حین‌گفت‌وگو با دانشجویان ‌مظلومِ مضروب ‌شاهد، چشم‌های ‌ورم ‌کرده ‌و خون بار، سرهای ‌متورم ‌و شکسته‌، دست‌های ‌شکسته ‌بودیم‌ و از همه‌ تلخ‌تر این که‌ حتی نابینایان ‌از حمله‌ی ‌مغول‌وار این ‌قوم‌مزدور و غداره‌بند در امان ‌نماندند. جای ‌بسی تأسف‌ بود که ‌دانشجویان ‌نقل‌ میکردند (امامیراد ـ سناریو از خودتان ‌است‌، هم ‌کتک‌ زن‌ و هم ‌کتک ‌خور) آنان ‌با شعار «یا زهرا و یا حسین‌» حمله‌ میکردند و مرتب‌ تکرار میکردند به ‌موقعیت ‌کربلا باز گردید و وقتیدانشجویان ‌را مورد ضرب‌و شتم ‌قرار میدادند، خواستار ذکر صلوات ‌برای ‌قامت‌ رعنای ‌رهبر میشدند و سپس‌ با فحش‌های ‌زشتِ غیر قابل‌ذکر، دانشجویان ‌را مورد تحقیر قرار میدادند.»[14] وی هم‌چنین در دفاع از عناصر ملی ـ مذهبی به تحریف واقعیت میپردازد و ملی مذهبیهایی که در ماجرای کوی دانشگاه سعی در تحریک دانشجویان به هر طریقی داشتند[15] را چنین تطهیر و بیگناه جلوه میدهد: «در کنار دستگیری ‌تعداد قلیلی ‌از مهاجمین ‌روزهایگذشته ‌که ‌در صدد ایجاد فضای ‌رعب ‌و وحشت ‌در شهر بودند، شاهد دستگیری تعداد قابل ‌توجهی از دانشجویان هستیم که بعضاً از بیمارستان به زندان منتقل شده‌اند که آزادی آن‌ها با خداست و شاهد دستگیری تعدادی از افراد ملی ـ مذهبی هستیم که حضور این‌ها در واقعه‌ی کوی دانشگاه ???? نیز کاهنده‌ی تنش و التهاب دانشجویان بود و این بار نیز دانشجویان را دعوت به آرامش میکردند، اما به یک باره اتهام این افراد را باید در روزنامه‌های «رسالت» و «کیهان» خواند. آن چنان منزل این افراد مورد تفتیش قرار گرفته که با دِلِر دیوار سوراخ میشود، لامپ‌های دستشویی شکسته میشود.»[16] ایشان هم‌چنین مانند سایر همفکران خود سپاه پاسدارن را نیز از قلم نمیاندازد و با تندترین عبارات این نهاد انقلابی برخواسته از مردم را مورد حمله قرار میدهد، به طوری که شاید اگر عنوان سپاه از این متن برداشته شود، انسان تصور مینماید که این فرد در مورد زندان‌های مخفی «سیا» یا شکنجه‌گران رژیم اشغالگر قدس سخن میگوید: «کیست که نداند نقش عمده در دستگیری و شکنجه‌ی جمعی از دانشجویان و فعالان ملی ـ مذهبی در طی این سال‌ها بر عهده‌ی سپاه بوده است. مگر نه این است که کمیته‌ی بازدید از بازداشتگاه‌ها و زندان‌های کشور که در مجلس شکل‌گرفته بود از اغلب بازداشتگاه‌ها بازدید کرد جز بازداشتگاه‌های مخوف سپاه که هیچ‌گاه اجازه‌ی ورود نیافت. آیا تهدید حزب مشارکت توسط یکی از فرماندهان ارشد سپاه، دخالت آشکار این حضرات در سیاست نیست‌؟ دانشجویان را به طور غیرقانونی بازداشت و پس از شکنجه در مقابل نورافکن اعتراف‌گیری مینشانند و نمایش مضحک پخش اعترافات را به شیوه‌ای تکراری از بخش رسانه‌ای خود پخش میکنند.»[17] ایشان هم‌چنین با افتخار تمام از محکومانی که در دادگاه به دلایل مختلف و بر اساس ادله محکوم شده‌اند در مجلس همان نظام، این چنین تمجید مینماید: «سلام بر تلاشگران ‌خستگی ناپذیر راه دشوار دموکراسی و مردم ‌سالاری در ایران به ویژه جنبش پر افتخار دانشجویی و نماد بارز آن دفتر تحکیم ‌وحدت ‌و زندانیان ‌مطبوعاتی و سیاسی به خصوص ‌زندانیان ‌حوادث کوی ‌دانشگاه»[18] رجب‌علی مزروعی در ?? مهر سال ???? در اصفهان متولد شد. وی علاوه بر رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در نیجریه، وابسته‌ی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کراچی پاکستان نیز بوده است. او معاون مدیر کل اداره‌ی مطبوعات و رسانه‌های خارجی بود و مدیر کلی مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها را نیز بر عهده داشت. وی هم‌چنین به عنوان عضو مؤسس حزب جبهه‌ی مشارکت ایران اسلامی در تشکیل این نهاد سیاسی نقش فعال داشته و پس از آن نیز به عنوان عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی جبهه‌ی مشارکت به فعالیت پرداخته است. مزروعی یکی دیگر از بازیگران مهم مجلس ششم بود که جزو فعال‌ترین افراد مجلس نیز به شمار میآمد. او پس از انتخابات ریاست جمهوری به همراه فرزند خود «حنیف مزروعی» از کشور خارج شد و در خارج از کشور به استخدام رسانه‌های غربی درآمد و تمام تلاش خود را در فضای غبارآلود پس از انتخابات معطوف براندازی نظام جمهوری اسلامی نمود تا کنه ادعای اصلاح‌طلبی وی معلوم گردد. توجه و تمرکز مزروعی در نطق‌ها و فعالیت‌هایش در مجلس، بر چند نکته از جمله حمایت از زندانیان سیاسی، حمله به نظارت شورای نگهبان و تلاش در جهت اصلاح قانون مطبوعات متمرکز بوده است و پس از ناکامی در این زمینه به دفاع از مطبوعاتی که بر اساس قانون تعطیل شده‌اند پرداخت؛ که برای جلوگیری از اطاله کلام تنها برخی از آن‌ها را ذکر می نماییم. وی در نطق‌های مختلف، به مسأله‌ی توقیف مطبوعات و تعطیلی آزادی میپرداخت اما وقتی نشریه‌ای مخالف نظریات و آرای او و دوستانش منتشر میگردد، تمام تلاش خود را از حامیان قانون مطبوعات عنوان میکند و حداکثر تلاش خود را برای تعطیلی آن روزنامه به عمل میآورد که سؤال‌های وی از وزیر دفاع و وزیر ارشاد وقت در زمینه‌ی نشریه‌ی «صبح صادق» از این جمله تلاش‌های وی است. او هم‌چنین مانند سایر دوستان خود حتی از تهدید نظام برای گرفتن امتیاز هم ابایی ندارد و در یکی از نطق‌هایش چنین میگوید: «دوستان‌ عزیز! اگر شما نتوانید نجوای برگه‌های آرای ریخته‌ شده‌ به‌ صندوق‌ها در چند انتخابات‌ گذشته‌ را بشنوید، این‌ نجواها به صورت‌ زمزمه‌های گنگی در جریانات‌ اجتماعی خود را بروز خواهد داد که‌ امروز کاملاً قابل‌ شنیدن‌ است‌، اما اگر باز هم‌ گوش‌ شنوا نداشته‌ باشید این‌ نجواها به‌ فریادهایی تبدیل‌ خواهد شد که‌ تکرار تاریخ‌ را در برخواهد داشت‌ و در آن‌ زمان‌، شنیدن‌ این‌ صداها مفید فایده‌ نخواهد بود.»[19] ایشان هم‌چنین به جای نمایندگی مردم در مجلس سعی میکرد تنها نمایندگی دوستان و همفکران خود را بر عهده بگیرد و تبدیل به تریبون آن‌ها گردد، تا جایی که وی در مورد بخشی از وظیفه‌ی نمایندگی خود چنین عنوان کرده بود که نمایندگان مجلس حوصله، وقت و تخصص لازم را ندارند که علاوه بر وظیفه‌ی نمایندگی بر قراردادهای نفتی هم نظارت کنند و در اهانت نسبت به موکلان خود گفته بود، اگر مرگ موش هم مجانی توزیع شود، مردم برای آن صف میکشند: «همکاران‌ عزیز! آیا امروز در کشور به‌ این اصول عمل و حقوق شهروندان رعایت میشود؟ متأسفانه این روزها خبرهای بدی از زندانیانی که به دلایل فکری و سیاسی گرفتار شده‌اند میرسد. اینجانب‌ وظیفه‌ی خود میدانم به ویژه نسبت به وضعیت آقایان‌: «سازگارا، عبدی، علیجانی، صابر و رحمانی» اعلام‌ نگرانی نمایم. همین جا بگویم‌ که‌ بنده به جز آقای عبدی هیچ گونه حشر و نشری با دیگر آقایان نداشته و به لحاظ فکری و سیاسی متفاوت‌ از آنان‌ هستم. اما وظیفه‌ی دینی، اخلاقی و قانونی خود میدانم که با تمام توان از حقوق شهروندی آنان دفاع نمایم و به خصوص در مورد آقای سازگارا که سوابق روشنی دارد، هشدار میدهم، مبادا پرونده دیگری هم‌چون پرونده‌ی زهرا کاظمی روی دست جمهوری اسلامی بماند و باز هم فشارهای سنگین تبلیغاتی و سیاسی را متوجه نظام کند.»[20](*) پینوشت‌ها: [1]. به نقل از حجت‌الاسلام زارع فومنی: http://ofoghnews.ir/?p=5322 [2]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 340 . دادستان پس از این نطق نامه‌ای به مجلس میدهد و تک تک این اتهامات را پاسخ میدهد. [3]. از جمله اتهام‌های «عباس عبدی»، میتوان به فروش اطلاعات سری به مؤسسه‌های سازمان‌ جاسوسی آمریکا اشاره کرد. وی به دلیل موقعیت و ارتباط گسترده‌ی سیاسی، حزبی و امکان دسترسیاش به اسناد سرّی و محرمانه، گرداننده‌ی اصلی «مؤسسه‌ی آینده» به شمار میرفت که این مؤسسه در قبال مبالغ هنگفتی، اطلاعات مورد نیاز آمریکاییها را به طور منسجم و دسته‌بندی شده در اختیار آن‌ها قرار میداده است. [4]. «آغاجری» در سخنانش صفاتی را برای امامان معصوم میشمارد که جز استهزا، هیچ تفسیر دیگری ندارد: «این طبقه [روحانی] ابتدا امامان معصوم را لاهوتی میکرد تا خودش هم به عنوان نایبان آن معصوم لاهوتی بشود و اتفاقاً یکی از کارهایی که شریعتی در نقد این کارکرد، گفت: امامان، پیامبران، این‌ها را نباید به عنوان موجودات فرا انسان نگاه کنیم، یک موجودات غیر ‌بشری، غیر‌انسانی که اصلاً همه چیز آن‌ها با ما فرق بکند. اصلاً قبل از خلقت یک چیز دیگر است، ناف بریده متولد میشوند، وقتی متولد میشوند، از شکم مادر که بیرون میآیند با دست میآیند زمین و پاهایشان روی هواست، در همان حال اذان میگویند. وقتی که راه میروند اصلاً سایه ندارند، برخلاف آدم‌های دیگر که سایه دارند، آن‌ها سایه ندارند. دو چشم جلوی سر دارند و دو چشم پشت سرشان، چهار چشمی هستند. اول امام را یک موجود دست نیافتنی لاهوتی میکردند که البته او دیگر یک الگو نبود.. » برای مطالعه‌ی بیش‌تر رجوع شود به روح‌الله حسینیان، ماجراهای هاشم آغاجری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. [5]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 208 [6]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 208 [7]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 407 [8]. یکی از افراد همفکر و همراه خانم حقیقت‌جو در خارج کشور که در یک برنامه‌ی تلویزیونی اقدام به کشف حجاب در مقابل دیدگان بینندگان مینماید. [9]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 86 [10]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 398 [11]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 46 [12]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 398 [13]. پیشین [14] . مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 332 [15]. یکی از این افراد، «سحابی» میباشد که در نامه‌ی خود به دخترش درباره‌ی تحریک دانشجویان چنین میگوید: «اگر مردم بفهمند که من به یک جوان به ظاهر حزب‌اللهی پول دادم تا در جهت مقاصد و نیات من عمل کند ... آیا برای من آبرویی باقی میماند؟»، روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، 13/3/1380 [16]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 332 [17]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 372 [18]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 212 [19]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 161 [20]. مشروح مذاکرات مجلس دوره‌ی ششم، جلسه‌ی 361 *امیر محمدی؛ پژوهشگر
ارسال نظر: