روایت یک پزشک زن متخصص از یک روز کار در اردوی جهادی:
انسانیت برای همه ما حرف اول را میزد
یک پزشک زن متخصص از یک روز کار در اردوی جهادی، درمان بیماران نیازمند، تجربه و احساس خود یادداشتی نوشت.
به گزارش « نسیم آنلاین »، صبح روز دوشنبه پنجم مهرماه نود وپنج، من نسیم سوداگری متخصص جراحی عمومی، ساعت پنج از خواب بلند شدم و به همراه خانم دکتر نیلوفر سلیمانی متخصص زنان و دو نفر از دانشجویان مامایی دانشگاه تهران، خانمها عربی و ذوالفقاری به سمت طالقان حرکت کردیم. داروهای اهدایی قرارگاه جهادی امام رضا(ع) هم پشت ماشین بود و من رانندگی میکردم. شوق خاصی داشتم. ما در یک اقدام داوطلبانه و خود خواسته تصمیم گرفته بودیم تا زنان و دختران تحت پوشش کمیته امداد در طالقان را تحت معاینه و غربالگری رایگان قرار بدیم. همیشه وقتی میخواهم به محل خدمتم (طرح اجباری پزشکی) بروم، با آه و ناراحتی و نفرین تمام کسانی که نگذاشتند دادگاه هیات عمومی دیوان برگذار بشود میرفتم. در راه گریه میکردم. ولی این بار بایک شوق خاصی رانندگی میکردم، آرامش خاصی داشتم و فقط از خدا مدد خواستم، و به ذات اقدسش توکل کرده بودم.
ساعت نه و نیم صبح رسیدیم، همکاران کمیته امداد، واقعا خالصانه زحمت کشیده بودند، به خصوص خانمها عقبایی و یزدانی و رییس کمیته امداد طالقان که الحق و الانصاف با اینکه اهل آنجا نبودند، از جون مایه گذاشته بودند. رئیس شبکه بهداشت طالقان هم حسابی همکاری کرده بودند و چند تخت نو خصوصا تخت مخصوص معاینه زنان و تمام وسایل پاپ اسمیر را فراهم کرده بودند، خیلی کارشون خوب بود و من حقیقتا تحت تاثیر قرار گرفتم. دستگاه سونوگرافی هم که توسط شرکت رادیولوژی تکوین طب یک روزه به ما داده شده بود، رسیده بود. هماهنگی کارها در روزهای قبل سخت بود، ولی انگار خدا خودش داشت پیش میبرد. و انسانهای خوبش مثل خانم دکتر صبا کرم و قرارگاه جهادی امام رضا(ع)، شبکه بهداشت طالقان و کمیته امداد و بچههای خوب انجمن رادیولوژی که با شرکت مدیسون صحبت کرده بودند، همکاری بی نظیر پدر و مادرم ، خصوصا پدرم و نیز کمکهای فوق العاده دکتر مریم شعبانی و خانوادهاش، کارها همه بر روال خوبی پیش رفته بود.
سریعا اتاقهای معاینه برپا شد و کار شروع شد. هرچی میخواستیم، افراد کمیته امداد سریع فراهم میکردند، برای جلوگیری از ازدحام جمعیت و اتلاف وقت، به خانمهای تحت پوشش از قبل وقت داده بودند و برای آوردنشان به این مرکز دم در خانههایشان رفته بودند و آنها را سوار اتومبیل کرده بودند و از روستاهای دور افتاده به این مرکز آورده بودند، هم از بیماران و هم از ما پذیرایی با میوه و کیک و آبمیوه و چایی کردند. من معاینه سینه و تیرویید میکردم و اگر هم مشکلی داشتند، به آن مشکل میپرداختم، متخصص زنان هم با کمک ماما، تمام خانمها را معاینه و پاپ اسمیر تهیه و دستورات لازم را میدادند، هر جا هم که کوچکترین شکی داشتیم، همان جا بیمار را به رادیولوژیست (خانم دکتر شعبانی) میدادیم و ایشان سونوی رحم تخمدان و ضمایم و تیرویید و سینه میکردند، اگر هم مشکلی در ناحیهای میدیدیم، سونوی آن قسمت انجام میشد، و همان نجا تکلیف مریض مشخص میشد، چیزی که همیشه آرزوی من بود.
با اینکه تا ساعت چهار یکسره حدود هفتاد بیمار را ویزیت کردیم ولی اصلا خسته نبودیم، آنقدر دعای بیماران و مردم برایمان انرژی بخش بود که نمیتوانم توصیف کنم. در همان جا فهمیدم مشکل این خانمها با آب و هوای تمیز و عدم مصرف فست فود، کیست سینه و فیبروم رحم نیست، مشکل اینها تیرویید و مشکلات روماتیسمی و نیز کمبود ویتامین د3 و نوترینتهاست. داروهای مجانی را توزیع کردیم و آموزشهای لازم را دادیم، ساعت پنج رفتیم نهار خوردیم. ولی حسابی شارژ بودیم، ساعت 6 به سمت تهران حرکت کردیم. ترافیک تهران خیلی بد بود، و من بعد از رساندن اعضا، ساعت ده ونیم به خانه رسیدم .
در تمام مدت فقط فکرم این بود که چقدر احساس خوبی دارم، تا یکماه شارژ شدم، بقیه اعضا هم همین نظر را داشتند، تمام مدت خدا را شکر میکردم. شکر میکردم از اینکه پدر و مادر و خانواده مهربانی داریم که برای ما زحمت کشیدند تا این توانایی را کسب کنیم که بتوانیم در یک چنین روزی خدمت کنیم. احساس غرور میکردم. از اینکه لطف خدا شامل حالم شده است. من توانستم داوطلبانه به یک منطقه محروم بروم و دو مورد کانسر سینه و تیرویید کشف کنم، دردی از دردهایشان را کم کنم، مشکلات تیروییدشان را تشخیص بدهم تا بتوانم حال و روز یک دختر 14 ساله و یادگیریش را با تشخیص درست و پیگیری و دستورات لازم خوب کنم، میدانم اقدام دیروز ما حداقل از کم شدن ضریب هوشی و اختلالات چند فرزند ایرانی که بعدها به دنیا میآیند، قطعا جلوگیری کرده است.
آخر اعتقاد دارم، نسل را زنها میسازند. یک نسل باهوش و با فرهنگ ایرانی، نیاز به مادران سالم با آموزشهای درست و معاینات دورهای درست در همه زمینهها دارد.
دیروز انسانیت برای همه ما حرف اول را میزد.
میخواهم این چرخه انسانیت بازهم تکرار شود. شاید اتفاق خوبی برای نسل بعد بیافتد.