«بی‌بدن»: نسخه ارتقا یافته‌ی «علفزار»

کدخبر: 2379339
خبرنگار:

«بی‌بدن» که قرار بوده نسخه بهبودیافته «علفزار» باشد اگرچه همچنان از نقاط ضعفی رنج می‌برد اما نقاط مثبت آن نیز کم نیست. ادامه‌ی راه «واقع‌گرایی» در پرونده‌های قضایی و محل نمایش بازی خوب بازیگران.

نسیم‌آنلاین: اگر اهل تماشای فیلم‌های ایرانی باشید شاید در ابتدای تماشای «بی‌بدن» به یاد یک فیلم سینمایی دیگر در همین ژانر بیفتید: «علفزار». تمرکز هردو فیلم روی زندگی و کار یک بازپرس است. هردو تقریبا ویژگی‌های شخصیتی یکسانی دارند، هم‌سن‌وسال‌اند و تقریبا با گره‌های یکسانی دست و پنجه نرم می‌کنند.

حتی گریم‌های هردو بازیگر نقش اول نزدیک به هم است. اما در یک چیز متفاوتند و آن نوع بازی است. در علفزار پژمان جمشیدی انگار دقیقا برای همین نقش آفریده شده و نسبت به «بی‌بدن» که در آن نقش دیگری را بازی می‌کند بهتر با نقش خود اصطلاحا «چفت شده است.»

کاظم دانشی که سیمرغ بهترین فیلم‌نامه را برای «علفزار» شکار کرد این بار آمده بود تا یک فیلمنامه مشابه بنویسد. اما با وجود اصلاح برخی ایرادات، ایرادات دیگری به «بی‌بدن» اضافه کرده بود تا این اثر را مجموعا در رده پایین‌تری از علفزار قرار دهد.

در «علفزار» شاهد این بودیم که سکانس ابتدایی اثر به خوبی با کل داستان پیوند نخورده بود که همین مورد باعث انتقاداتی از طرف اهل سینما به فیلم نیز شد. این بار در «بی‌بدن» اما اگرچه داستان با همان ضربه‌ی موثر آغاز می‌شد سعی شده بود که سکانس ابتدایی پیوند مناسبی با کلیت داستان داشته باشد و همینطور هم شد.

در میانه‌ی این داستان شاهد نقاط ضعفی بودیم که می‌شد با کمی تامل آن را بهبود داد. مثلا همانجا که پدر قاتل ناگهان دست خود را برای مخاطب رو می‌کند و یکی از ظرفیت‌های مهم قصه برای درگیر کردن بیشتر مخاطب را از بین می‌برد.

«نوید پورفرج» که در نقش بازپرس بازی کرده گرچه در بسیاری سکانس‌ها از پس نقش برآمده و بازی قابل قبولی ارائه داده اما در بعضی بخش‌های فیلم انتظار مخاطب را برآورده نمی‌کند. این اولین بازی پورفرج در چنین نقشی است و انگار شخصیت‌های پیشین او در دیگر آثار تناسب بیشتری با بازی او داشته‌اند.

«الناز شاکردوست» اما مثل همیشه بازی خوبی ارائه داده و نقش مادر مقتول را به خوبی ایفا کرده است که اگر چنین نبود باید تعجب می‌کردیم. «گلاره عباسی» نیز البته بازی درخور توجهی ارائه داده که حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارد.

اما نکته مهم فیلمنامه جدای از ایرادات آن، پرداخت خوب و موثر به اتفاقات تاثیرگذار است که یکسوی آن از بازی خوب بازیگران نشات می‌گیرد. فیلم پر از لحظات درگیرکننده است و احساسات مخاطب را به خوبی جریحه‌دار می‌کند. حتی تا مرز سیاهی و پرداخت افراطی به «غم» نیز پیش می‌رود. البته باید در نظر داشت این قضیه متاثر از داستان تلخ فیلم است و از آن گریزی نیست.

این غمگینی و درگیر کردن احساسات مخاطب در بخشی از سکانس‌ها به خوبی حاصل شده و در بخشی دیگر انگار از داستان بیرون زده است. سکانس دیدار بازپرس قصه با خانواده‌اش که همان یک بار نیز به تصویر کشیده می‌شود نمونه‌ای از این موارد است. بخشی که به نظر می‌آید به داستان اصلی به زحمت چسبانده شده است.

از طرف دیگر اما نشان دادن احساسات پدر و مادر مقتول و بیان عواطف‌شان به خوبی صورت گرفته بود. «سروش صحت» گرچه می‌توانست در کلیت داستان بیشتر از عنصر «بهت و حیرت» از عنصر «غم و سوگ» استفاده کند اما در بخش‌هایی از داستان به خوبی حس یک پدر داغدیده را منتقل می‌کند.

نکته‌ای که در مورد داستان فیلم وجود دارد این است که حرف مشخصی از آن بیرون نمی‌آید. اگر در مذمت روابط نادرست پدردختری سخن می‌گوید از طرف دیگر جای پدر می‌نشیند و از زبان او نیز توجیه ارائه می‌کند. اگر از تلخی قصاص می‌گوید از طرف دیگر در زیرمتن داستان حامی آن است.

علاوه بر این به شکل خام و نزدیک به سطحی، به «فضای مجازی» می‌تازد. گویی این فضا تنها برای سوءاستفاده‌کنندگان قابل استفاده است. در این داستان «فضای مجازی» و «رسانه» در طرف نقش منفی داستان ایستاده است. فضایی که عکس‌های خصوصی مقتول در آن منتشر می‌شود و همچنین جامعه از طریق آن می‌خواهند که قاتل را «اعدام نکنند.»

اما در مقابل هم بازپرس پرونده و هم دیگر عوامل همسو با این فضا پافشاری می‌کنند که قاتل اعدام نشود و خانواده مقتول از او بگذرند. این فیلم به همه چیز تاخته است. به موضوع پرداخت نصف دیه توسط اولیاء دم مقتولان زن، روابط پنهانی و نامشروع، روابط سرد پدر و فرزند در خانه، فقر، مشکلات جوانان و غیره. در عین حال لبه‌ی انتقادات او آنقدر تیز نیست که مخاطب را تکان دهد.

نکته مهمی که انگار در این گونه آثار به چشم می‌آید کمرنگ شدن تعارفات و ارائه تصویر نزدیک به واقعیت از ساختارهای قضایی و پیچیدگی رسیدگی به پرونده‌هاست. انگار کم‌کم فیلمسازان تعارف را کنار گذاشته و به مسائلی که در راهروهای پیچ‌درپیچ دادگاه‌ها رخ می‌دهد واقع‌بینانه نگاه می‌کنند.

رفتار بازپرس پرونده شاهدی از این ماجراست. از پاره کردن مجوز خبرنگار گرفته تا رفتارهای تند با مراجعان که شاید پیش از این در فاصله سالهای نه چندان دور نشان دادن آنها کمی دور از انتظار و حتی نزدیک به تابو بود.

«بی‌بدن» از این نظر که راوی مشکلات و گره‌هایی است که خانواده‌های درگیر در پرونده‌های جنایی درگیر آنند موفق عمل کرده است. نویسنده سعی کرده تا حد توانش این مسیر پیچ‌درپیچ و رنج‌آور را برای مخاطب نمایش دهد. از مزاحمت‌های عمومی در جامعه گرفته تا مشکلات خانوادگی و مسیر دادگاه.

به هر حال «بی‌بدن» گرچه مثل «علفزار» از یک داستان واقعی الهام گرفته شده بود اما انگار می‌رفت تا نسخه بهبودیافته علفزار باشد. این بهبود گرچه در بخش‌هایی مثل سکانس اول حاصل شده بود اما در بخش‌های دیگری مثل لو دادن ساده‌ی یک گره مهم در داستان ایرادات جدیدی به قصه وارد شده بود. باید منتظر ماند و دید آیا نویسنده و کارگردان برای ارائه یک اثر کاملتر تلاش خواهند کرد یا خیر.

ارسال نظر: