سیاوش فلاح پور

پشت پرده اختلافات سعودی-اماراتی و تغییر رفتار امارات

کدخبر: 2331366

خروج امارات از یمن نه در اثر عقب‌نشینی، بلکه در نتیجه ورود امارات به مرحله «تثبیت» دستاوردهای استراتژیک این کشور طی سال‌های گذشته است و طبیعی است که امارات در این مرحله نیازمند بازگشت ثبات به محیط پیرامونش در منطقه باشد.

نسیم آنلاین : سیاوش فلاح پور، تحلیلگر مسائل بین الملل، تحلیل های اشاره شده در منابع داخلی کشور پیرامون اختلاف میان عربستان و امارات را نادقیق برشمرده و طی رشته توئیت‌های ریشه تقابل کنونی دو قطب اصلیِ ائتلاف عربی در جنگ یمن را بررسی کرده است. وی در شبکه مجازی خود نوشت:

بعد از اعلام تصمیم امارات برای خروج از یمن، موج گسترده‌ای از تحلیل‌های عجیب و گاها متضاد در رسانه‌های ایران به چشم می‌خورد برای مثال یک رسانه تازه تاسیسِ وابسته به نهادی مهم به نقل از منابع امنیتی‌اش، از وجود اختلافات جدی بین امارات وسعودی در جنگ یمن از اواخر سال ۲۰۱۷ خبر داده این دقیقا اشتباه اولی است که می‌خواهم درباره‌اش بنویسم؛ تصوری ابتدایی از ائتلاف عربی به مثابه کلی واحد و یکپارچه که وارد جنگ یمن شده و به دلایل مختلف به تدریج چندپاره شده است. اشتباه دوم که به وفور از آن نوشته می‌شود "عقب‌نشینی" امارات است. بعد از خواندن چندین گزارش و یادداشت با این عنوان یا عناوین نزدیک به آن حتی یک فکت معتبر دال بر اینکه امارات در نتیجه "عقب‌نشینی" تصمیم به خروج از یمن گرفته نیافتم، در عوض اما انبوهی از گزاره‌های کلی و تکراری که هیچ ما به ازای عینی و قابل ارجاع در تحولات اخیر ندارد!

در مقابل دو گزاره فوق اما ادعای ما این است:

۱- اصولا وجود دوگانگی بین سعودی و امارات از همان ابتدای جنگ یمن مسئله پیچیده‌ای نیست و فهم آن نیازی به منابع امنیتی ندارد! این دوگانگی به تدریج در پی تحولاتی که به آن اشاره می‌کنیم تشدید و در نهایت "غیر قابل مهار شد" ۲- خروج امارات از یمن نه در اثر عقب‌نشینی، بلکه در نتیجه ورود امارات به مرحله "تثبیت" دستاوردهای استراتژیک این کشور طی سال‌های گذشته است و طبیعی است که امارات در این مرحله نیازمند بازگشت ثبات به محیط پیرامونش در منطقه باشد. اما اثبات دو مدعا؛ سعودی و امارات دو نظام سلطنتی عربی با دو چشم انداز متفاوت برای امنیت ملی و منطقه‌ای خود (مخصوصا در عصر عبدالله) بودند که در نتیجه تحولات سال ۲۰۱۱ و انقلاب‌های عربی بر سر یک نقطه به اجماع رسیدند؛ سرکوب انقلاب‌ها و "حفظ وضع موجود". این نقطه آغاز یکی از قدرتمندترین ائتلاف‌های عربی در تاریخ معاصر خلیج فارس است. اولین نمود عینی این ائتلاف نیز کودتای مصر بود (۲۰۱۳) حالا در سال ۲۰۱۵ از یک سو بلوغ و پختگی این ائتلاف (دست‌کم به باور رهبرانش که نتایجی مهمی در شمال آفریقا به دست آورده بودند) و از سوی دیگر سرمایه‌گذاری و نفوذ ویژه ابوظبی بر وزیر دفاع جوان سعودی؛ امیر محمد بن‌سلمان، راه را برای ورود ائتلاف به جنگی تمام عیار باز کرد. یمن برای آنکه خیلی درگیر روایت‌های طولانی و جذاب منطقه‌مان نشویم برگردیم به ادعای اول یعنی "اختلاف از همان ابتدا وجود داشت". اگر به توئیت‌های قرقاش و تاریخ‌شان نگاه کنید محتوای آن‌ها یکسان (عدم همراهی تجمع اصلاح با عملیات آزادسازی تعز و اتهام تلویحی آن به همکاری با دشمن) و تاریخ‌شان تقریبا هفت ماه بعد از شروع جنگ یمن است.‌

سخن از نبرد تعز؛ استانی در جنوب یمن و همچنین تجمع اصلاح است. اصلاح شاخه یمنی اخوان‌المسلمین است که مهم‌ترین نیروی سیاسی و میدانی در تعز به شمار می‌رود این اولین نقطه "قابل ارجاع" دوقطبیِ ائتلاف عربی‌ست. عربستان بر اساس روابط تاریخی و البته نفوذ ویژه سازمان اطلاعاتش در اصلاح خواستار تعامل با این گروه در نبرد تعز بود. در مقابل اما امارات با اعلام خط قرمز خود، حساسیت شدیدش را نسبت به هرگونه تعاملی با اصلاح به اشکال مختلف بروز داد؛ از جمله توئیت‌های تند قرقاش علیه اصلاح درحالیکه رایزنی‌های سعودی برای حل بحران ادامه داشت.

از این نقطه می‌توان به درک عمیق‌تری از دوگانگی ریاض و ابوظبی در یمن رسید، دوگانه‌ای که از آن تحت عنوان شمال و جنوب یاد می‌شود عربستان از ابتدا با هدف فتح صنعا و بازگرداندن دولت هادی به پایتخت وارد یمن شد؛ حال آنکه برای امارات، وجود گروه‌هایی نظیر اصلاح در جنوب به مراتب تهدید جدی‌تری بود بنابراین از ابتدا بر خلاف ریاض چشم به جنوب و مشخصا "عدن" داشت. امارات البته بر خلاف سعودی که استراتژی روشنی برای ورود به صنعا نداشت، استراتژی جامعی را برای ورود به عدن در سطح نظامی و اقتصادی دنبال می‌کرد.

ماجرا اما از این هم عمیق‌تر است؛ تهدید اصلیِ امارات در یمن، نفوذ و تاثیرگذاری بالایی در دولت منصور هادی هم دارد (دولتی که در واقع اصلی‌ترین متحد سعودی در یمن است و اصولا جنگ برای حمایت از آن شروع شده!) پس دوقطبی یک پله عمیق‌تر می‌شود؛ تنش‌های امارات با دولت منصور هادی در نتیجه توافق سران و اقتضائات میدانی و جغرافیایی، اداره جبهه‌های شمالی یمن (مرزهای جنوبی سعودی) به عربستان سپرده شده و جنوب یمن در اختیار امارات قرار می‌گیرد. این تقسیم مناطق نفوذ راه را بیش از پیش برای تحقق اهداف امارات باز می‌گذارد. ابوظبی گام‌های اساسی برای تاسیس شبکه نفوذ خود در جنوب را برداشت؛ اعم از مهندسی چهره‌های تاثیرگذار، جذب گسترده نیرو و تامین زیرساخت‌های لازم برای حمایت از متحدانش. نتیجه این اقدامات، سازماندهی نیروهای سیاسی جدایی‌طلب و تشکیل طیف گسترده‌ای از نیروهای شبه‌نظامی وابسته به امارات بود که تعدادشان نزدیک به ۹۰ هزار نفر ارزیابی می‌شود [برای آنکه دوباره گویی نشود همینجا اشاره کنیم؛ این بازوی توانمند شبه‌نظامی و نیابتی در نبودِ ارتش امارات منافع این کشور را تامین می‌کند؛ به عبارت دیگر خروج ارتش امارات از یمن به معنای پایان اثرگذاری این کشور در یمن نیست] فشارهای مجموعه این شبکه در عدن علیه دولت هادی تا اندازه‌ای تشدید می‌شود که منصور هادی رفتارهای امارات در یمن را با عنوان "اشغالگر" توصیف می‌کند (۲۰۱۷). به عبارت دیگر دوقطبی سعودی و امارات باز هم عمیق‌تر می‌شود.

نقطه اوج(در حقیقت برگشت ناپذیر) دوگانگی اما «سقطری» است؛ جزیره‌ای استراتژیک که بارها درباره‌اش نوشته‌ و خوانده‌ایم. منصور هادی در مهر ۹۷ در احکامی جداگانه، احمد عبید بن دغر (چپ) را از نخست وزیری دولتش برکنار کرده و معین عبدالملک سعید (راست) را به عنوان جایگزین می‌کند. علت این تصمیم چیست؟ روایت رسانه‌های سعودی و اماراتی از فساد اقتصادی بن دغر، ناتوانی او در مهار بحران ریال می‌گوید. اما واقعیت باز هم از چشم این رسانه‌ها دور است؛ اقدامات جدی بن دغر علیه سیطره امارات بر سقطری. (اقداماتی که به سختی می‌توان تصور کرد بدون چراغ سبز سعودی باشد) اشغال سقطری توسط ارتش امارات دست‌کم از ۲۰۱۷ بر کسی پوشیده نیست؛ امارات بندر و فرودگاه جزیره را کاملا در اختیار داشته و حتی در آن پایگاه نظامی تاسیس کرده است. بن دغر از ابتدای ۹۷ سلسله اقداماتی را با حمایت سعودی و هادی علیه اشغال سقطری توسط امارات انجام داد که نقطه اوج آن، شکایت رسمی دولت یمن به شورای امنیت سازمان ملل بود. در نتیجه اقدامات، ابوظبی ناچار شد بخشی از نیروهایش را از سقطری خارج کند. اگرچه باز هم کنترل بندر و فرودگاه در اختیارش باقیماند اما به فاصله کوتاهی شرایط در عدن تغییر کرد.

قصر معاشیق (محل استقرار نخست وزیر و دولت) کاملا توسط نیروهای نیابتی امارات محاصره شد(قصری که سرانجام و بعد از خروج ارتش امارات از یمن هفته قبل به کلی تحت سیطره این نیروها درآمد) امارات کاری کرد که بن دغر به شکلی تحقیرآمیز در سکوت عربستان و با حکم شخص هادی بر کنار شود! وضعیت به گونه‌ای بود که عبدالملک در همان بیانیه اولیه‌اش اعلام کرد ماموریت وی اداره امور اجرایی و اقتصادی است و در مسائل سیاسی و نظامی دخالت نخواهد کرد! اگرچه این مواضع راه را برای بازگشت دولت به عدن فراهم کرد اما عبدالملک ۸ ماه بعد، در تیر ۹۸ اجازه سفر به ابوظبی را گرفت! جالب آنکه برای استقبال از نخست وزیر قطر، نه ولیعهد ابوظبی، نه حاکم دبی، نه وزیر خارجه و نه.... بلکه ریم الهاشمی؛ وزیر مشاور در امور همکاری‌های بین‌المللی به فرودگاه رفت.

جالب‌تر آنکه به ادعای برخی منابع، عبدالملک از جمله کسانی بوده که یک ماه قبل و در جریان سفرش به ابوظبی از تصمیم امارات برای خروج از یمن مطلع شده است به عبارت دیگر می‌توان گفت بعد از ورود پرونده سقطری به شورای امنیت با سکوت سعودی، امارات تصمیم قطعی خود برای خاتمه دادن به بازی دوگانه در پوشش ائتلاف عربی را گرفت. اتخاذ این تصمیم البته همزمان است با تثبیت دستاوردهای استراتژیک امارات در جنوب یمن و نقاط مهمی در سواحل دریای سرخ. اما امارات اینجا هم مجددا بازی هوشمندانه دیگری را دنبال کرده و از تصمیمش برای خروج از یمن در قالب‌های متعددی استفاده کرده است.

۱- به عنوان پاسخی به فشارهای غرب برای پایان جنگ یمن؛ فشارهایی که علی‌رغم مقاومت سرسخت ترامپ و سایر دوستان ریاض بدون شک در آینده تبعاتی را برای عربستان در آمریکا و اروپا ایجاد خواهد کرد. امارات تلاش می‌کند تصمیم خود را در این چارچوب به مخالفانش در غرب "بفروشد.

۲- به عنوان پاسخی به تغییر سیاست ایران در خلیج فارس که مخصوصا بعد از انفعال آمریکا و اروپا (سقوط پهپاد، توقیف نفتکش‌ها یا حتی انفجارهای فجیره) نگرانی جدی پایتخت‌های عربی خلیج فارس را به دنبال داشته در واقع امارات اینجا هم راهش را از بن‌سلمان در جنگ مقدسش علیه ایران جدا کرده.

و اما در پایان، آیا می‌توان گفت ائتلاف سعودی و امارات (که در ابتدای رشته توئیت به ریشه‌های آن اشاره شد) به انتهای راه رسیده؟ به باور من هنوز نشانه‌ای برای این ادعا وجود ندارد و بالعکس، تا زمانی که تهدید مشترک وجود داشته باشد همسویی دو کشور نیز ادامه خواهد داشت اما با توجه به تمام آنچه گذشت با جدیت می‌توان گفت ائتلاف دیگر فاقد اثرگذاری سال‌های اولیه است چراکه "محمدین" در مهار تنش‌های بالقوه ناموفق بودند. گذشت زمان نقش دیگر اقطاب قدرت در منطقه، از تهران گرفته تا استانبول و دوحه را در عدم موفقیت بن‌سلمان و بن‌زاید روشن خواهد کرد.

ارسال نظر: